..زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِک مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ.
برای مردم آراسته و زینت داده شده است محبت و عشق به خواستنیها که عبارت است از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهار پایان و کشت و زراعت، اینها کالای زندگی دنیائی است و خداست که بازگشت نیکو نزد اوست.
شرح و توضیح
آیه شریفه به هفت مورد از امور زندگی دنیا که مورد بهرهبرداری و استفاده مردم است اشاره کرده، زنان، فرزندان، طلا، نقره، مرکب، چهارپایان، زراعت.
1- کلمه نساء در مقام تعظیم و تکریم استعمال شده:
فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ. «1»
وَ خَلَقَ مِنْها زوجها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کثِیراً وَ نِساءً. «2»
وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً. «3»
یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِک وَ بَناتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ. «4»
نِساؤُکمْ حَرْثٌ لَکمْ. «5»
در رابطه با زنان و شخصیت ذاتی و کرامت وجودی آنان، و این که در امور معنوی با مردان یکسان هستند، و ظلمی که در تاریخ زندگی به آنان شده، و خدمت عظیمی که اسلام به آنان نموده است در آیات مربوط به ازدواج و طلاق سوره بقره بحثی که در میان همه تفاسیر شیعه و سنی بیسابقه است آوردهام و به آوردن چنان بحث مشروع و مفصلی با عنایت به آن که فرهنگ غرب و فرهنگ خود فروشان شرق و غرب زن را کالای شهوت قرار دادهاند و شخصیت ذاتی و انسانی او را لگدمال کرده و او را به بیماری خطرناک خود فراموشی دچار نمودهاند نظر داشتم و ایراد و اشکال ایراد کنندگان را به این که بحث به این مفصلی از حوزه تفسیر خارج است وارد نمیدانم.
مقدم داشتن نساء در آیه شریفه بر سایر برنامههای زندگی به مناسب میل شدید مردان به زنان برای تشکیل زندگی قابل قبول است.
2- بنین کلمه جمع و مفردش ابن است و این لغت دلالت دارد بر چیزی که از چیز دیگر متولد میشود.
رسول خدا درباره فرزندان میفرماید:
«انهم لثمرة القلوب و قرة الاعین ...» «6»
و در رواتی فرمود:
«اولادنا اکبادنا:»
فرزندان ما جگر گوشههای ما هستند
ارزش فرزند در حدی است که خداوند مهربان در روزگار پیری و کهنسالی ابراهیم و ساره اسحاق را به آنان عنایت فرمود، و در ایام پیری زکریا و همسرش حضرت یحیی را به آنان مرحمت فرمود.
3- قنطار یعنی مقدار فراوان از ثروت چه پول باشد چه جنس کیلی یا جنس موزون.
تعبیر به قنطار به خاطر این است که مال ناچیز و اندک عامل جذب محبت و میل نیست.
فضه به معنی طلا از لغت عبری زهاب گرفته شده است و در لغت عرب به معنای رفتن و پشت کردن از نقطهای معینی است و این لغت با طلا تناسب دارد زیرا طلا تا کنون در دست کسی باقی نمانده و همیشه دست به دست میگردد و نهایتاً با مرگ انسان از دست میرود.
4- فضّه از ماده فضّ به معنای شکستن هیئت و شکل جنس و تفریق آن است، و چون نقره به خاطر نرم بودن آن همواره به دست هنرمندان شکسته میشود و از آن در ساختن انواع وسائل استفاده میکنند آن را فضه میگویند.
5- خیل به معنای آمادگی و شکل و صورت مخصوص پیدا کردن است و این کلمه بر اسب که ذاتاً خودنمائی کرده و حالت تبختر مخصوصی نشان میدهد اطلاق میشود.
6- انعام جمع نعم، و بر چهارپایانی که از جهات گوناگونی مورد استفاده و بهرهوری انسان قرار میگیرد گفته میشود مانند شتر و گاو و گوسپند و بز و اسب و الاغ و قاطر.
7- حرث: نوع محصولاتی است که از کشاورزی و زمینهای آماده و مستعد به دست میآید و نقش عظیمی در قوام حیات انسان و دیگر جانداران دارد.
زین: زینت و آراستگی
مفسران و محققان در این که فاعل این فعل که در آیه شریفه به صورت مجهول استعمال شده است کیست اختلاف نظر دارند.
بعضی از مفسران فاعل آن را خدا میدانند و میگویند محبت به امور و وسایل و ابزار زندگی که امری قلبی است کار جز خدا نمیتواند باشد، این حضرت حق است که محبت به این امور هفتگانه را در قلب انسان آرایش داده، تا در سایه این محبت به طور طبیعی به فعالیت و کوشش بپردازد و برای آبادی دنیا اقدام نماید و وجودش و قوا و نیروها و استعدادهایش مهمل و بیکار نماند، چیزی که هست و باید مورد توجه قرار گیرد این است که باید انسان رابطه خود را با این هفت مورد هماهنگ با خواستههای حضرت حق کند تا پس از سپری شدن زندگی به حسن مآب که همان بهشت عنبر سرشت است برسد.
آری رعایت حقوق زن و احترام به او و بهرهوری مشروع و منطقی از انس با او و تربیت فرزندان بر اساس قواعد اسلامی، و به دست آوردن ثروت از طریق حلال و پرداخت حقوق مالی اعم از زکات و خمس و انفاق و صدقه و به کارگرفتن اسب در امور زندگی و ورزشهای منطقی، و استفاده صحیح از چهارپایان چه برای تهیهلباس و کفش از پشم و پوستشان و چه برای تهیه فراوردههای لبنی از شیرشان و چه خوردن گوشتشان به هدف حفظ سلامت بدن برای عبادت و خدمت به خلق، و آباد کردن زمین با ساختن باغ و بوستان و گلستان در آن و کشت دانههای نباتی برای تأمین رزق بندگان همه و همه عبادت و پاداشش حسن مآب است.
گروهی به تناسب آیات قبل از این آیه که سخن از مشرکان و کافران و فرعونیان در آنها بکار رفته و اعلام نموده که ثروت و فرزندانشان چیزی از عذاب خدا را از آنان برطرف ننمود، و آنان این هفت مورد را با غفلت از خدا تکیهگاه خود قرار داده و استفاده نامشروع و خلاف عقل از آنها کردهاند فاعل زین را شیطان گرفتهاند و گفتهاند این شیطان است که خدا را از یاد مردم برده و آنان را با همه وجود دل خوش به این امور نموده و آنان را وادار کرده از هر طریق نامشروعی آنها را به دست بیاورند و غریزه لذت خواهی خود را ارضا نمایند، و چون شیطان دستاندر کار جلوه دادن این محبت بوده، سبب شده که مردم برای به دست آوردن این امور هر ظلمی را به دیگران روا بدارند، و به حقوق دیگران تجاوز کنند، و افرادی را از حقشان محروم نمایند و نهایتاً حسن مآب را از دست بدهند.
برخی از گروه اول بر فاعلیت حضرت حق در جلوه دادن محبت به این امور اصرار دارند، و عدهای از گروه دوم فاعل زین را در حقیقت شیطان میدانند و برای غیر شیطان فاعلیتی قائل نیستند.
دسته سوم محققان و مفسران و اهل دلی هستند که میگویند اگر از این امور درراه گناه و معصیت و ظلم بهرهبرداری شود به تناسب وضعشان فاعل زین شیطان است، و اگر از این امور در راه مشروع استفاده شود به تناسب این نوع بهرهگیری فاعل زین خداست و نهایتاً باید وضع مردم را نسبت به این امور ملاحظه کرد، اگر مردم با روشی پسندیده و با تکیه برایمان به خدا و روز قیامت از زن و فرزند و ثروت و مرکب، چهارپایان و زراعت بهرهمند گردند پس فاعل زین نسبت به آنان خداست و اگر جز این باشد فاعل زین نسبت به آنان شیطان است و من این قول را میپسندم، زیرا هر برنامه و مسئلهای را باید با تناسب به وضع انسان سنجید.
آری عاقلان و خردمندان از این هفت حقیقت در راه تحقق سعادت دنیا و آخرت خود استفاده میکنند و منظور حق از در اختیار قرار دادن این امور در دست انسان همین است.
ولی غافلان و بیفکران و لذت گرایان و شهوت رانان از این امور به هر صورتی که خود مایل باشند گرچه سبب ظلم و عدوان و تجاوز به دیگران باشد بهره میگیرند.
و زمینه شقاوت و بدبختی دنیا و آخرت خود را فراهم میکنند و با سوء اختیار خود حسن مآب را از دست میدهند...
--------------------------------------------------------------------
(1)- آل عمران 61.
(2)- نساء 1.
(3)- نساء 4.
(4)- احزاب 59.
(5)- بقره 223.
(6)- تفسیر ابوالفتوح ج 2، ص 463.
برگرفته از کتاب تفسير حكيم نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان