پيغمبر صلى الله عليه و آله با توجه به عقل، در مقابل منطق قرآن تسليم است، يعنى خدا عقل را به اين شكل به انسان داده است.
امام صادق عليه السلام در روايتى مىفرمايد:
هنگامى كه خدا عقل، اين سازمان زيباى حكيمانه را آفريد- براى اين كه انسان را در مقابل حق تسليم كند، يعنى در مقابل حق، با اختيار و راحتى تسليم شود و نشان دهد كه عقلى به او داده است كه با ديدن و شنيدن معارف، دليل، برهان و دانش انسان را به حقايق الهى هدايت مىكند- به عقل گفت: برو! رفت، گفت:
برگرد، برگشت. در واقع، عقل موجب اطاعت از اوامر الهى است. اين معرفت كامل است كه تسليم آيات قرآن شود و زمينه باور براى دل او آماده شود و نسبت به خدا، در آرامش كامل قرار گيرد كه اقرار كند: خدا هست، اين صفات را نيز دارد، مالك من است، قيامت، نبوت و امامت را باور كند كه حتماً هستند، تا درون او در آرامش غرق شود و ترديدى در اينها نكند. اگر ما به اين نقطه برسيم، با زور ما را بگيرند و در برابر دو هزار كانال ماهواره قرار بدهند، به اندازه ذرهاى دچار وسوسه نمىشويم.
بنى اميه درياوار زمينه ترديد و وسوسه ايجاد كردند، ولى ميثم خرما فروش، با اطمينان كامل بر سر دار رفت و فرياد زد: مولايم على عليه السلام حق است و همه شما باطل هستيد. اين عقل است؛ در قرآن مجيد، معارف و اوصاف اميرالمؤمنين عليه السلام انديشه كرده، دل با كمك عقل، به حق بودن على عليه السلام مطمئن شده است. اكنون مىگويند: از اين حق دست بردار! مىگويد: حق با من يكى شده است، چگونه مىتوانم دست بردارم؟ گفتند: دست و پايت را قطع مىكنيم، گفت: اينها را قطع مىكنيد، على عليه السلام را كه نمىتوانيد از من قطع كنيد.
من يافتههايى كه به كمك عقل و معرفت يافتهام و زمينه باورش را، اين عقل و معرفت به دل من داده است، چگونه به اين راحتى به من مىگوييد كه از على عليه السلام جدا شو. حق با دل من يكى شده است:
«وَ الايمانُ مُخالِطٌ لَحمَكَ وَ دَمَكَ»
على جان! ايمان با گوشت و پوست تو همراه و يكى شده است. اگر دهها ابن ملجم به على عليه السلام حمله كنند، على در كمال آرامش مىگويد:
«فُزْتُ وَ رَبِّ الكَعبَةِ».
اگر سى هزار نفر، با انواع اسلحه به ابى عبدالله عليه السلام حمله كنند، مىگويد:
«رضاً بقضائك، تسليماً لامرك، لا معبود سواك»
اين همان باور حق است.
منبع : پایگاه عرفان