شيخ صدوق از پدر بزرگوارش نقل مىكند:
يحيى بن زكريّا، آنقدر نماز خواند و گريه كرد كه صورتش آسيب ديد. پارچهاى از كرك به جاى آسيب صورت گذاردند، تا اشك ديدگانش بر آن بريزد. او به خاطر خوف از مقام الهى اين چنين گريه مىكرد و بسيار كم خواب شده بود، پدر بزرگوارش به او گفت: پسرم از خدا خواستهام چنان لطف و عنايتى به تو كند كه خوشحال شوى و چشمت به محبّت حق روشن گردد، عرض كرد: پدر! جبرئيل به من گفت: قبل از آتش جهنم صحراى سوزانى است كه از آن عبور نمىكند مگر كسى از خوف حق زياد گريه كند. فرمود: پسرم گريه كن؛ زيرا گريه از خوف خدا، حق توست.
منبع: عرفان اسلامی جلد 13
منبع : پایگاه عرفان