آخرين لحاظات عمر حضرت امام حسين عليه السلام، همراه با تشنگى و گرسنگى و هفتاد و يك داغ سنگين و شنيدن صداى ناله زنان و دختران حرم و زخم فراوان بر پيكر مباركش بود.
اهل فن مىگويند: انسان داغدار و گرسنه و تشنه تعادلى در جهت روحيه و اعصاب ندارد، در حالى كه آن حضرت در آن لحظات بسيار سخت از گرسنگى شديد و تشنگى فراوان و داغهاى كمرشكن رنج مىكشيد اما از نظر روحيه و اعصاب در كمال تعادل و آرامش روحى قرار داشت، دليلش مهرورزى ويژه او به دشمن بود.
آن حضرت روى اسب بر نيزه خويش كه نوك آن را بر زمين فرو كرده بود تكيه داشت تا لحظهاى بياسايد، عمر سعد روى به لشكر كرد و گفت: كدام يك از شما حاضر است به او حمله كند و وى را از پاى درآورده، به قتل برساند؟ فرد شجاعى از ميان لشكر با اذن فرمانده تيرهروزگار خود به حضرت حمله كرد، حضرت براى دفع حمله او با شمشير بران به او حمله آورد، شدت حمله حضرت يك پاى دشمن را قطع كرد، دشمن از روى زين به زمين افتاد و ضجه و ناله زد، حضرت امام حسين عليه السلام از اسب پياده شده و بالاى سر او آمد و با لحنى آميخته به محبّت و مهر فرمود: مىخواهى تو را به بستن زخمت و دارو نهادن روى آن به خيمههايم ببرم يا اگر مطلب ديگرى دارى بگو تا برايت انجام دهم؟!!
دشمن زخمى عرضه داشت: افرادى از قبيله من در لشكر كوفه هستند آنان را صدا بزنيد تا بيايند و مرا از اين معركه بيرون ببرند، امام نزديك دشمن آمد و افراد قبيله او را از زخمى شدن وى خبر داد و از آنان خواست در حالى كه از حمله آن حضرت در اماناند بيايند و ا و را از معركه نجات دهند!!
مطالب فوق برگرفته شده از:
کتاب: فرهنگ مهرورزى،
نوشته: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان