وقتى در موضوع جنگهاى صليبى، با كمال دقّت و بىطرفى، به بررسى مىپردازيم، مىبينيم جنگهاى صليبى كه محصولى جز ريخته شدن خون ميليونها بىگناه و خرابى هزاران مسكن و مأوا و به غارت رفتن اموال ميليونها مظلوم و سوختن و خاكستر شدن كاشانه و اثاث مردم نداشت، بر هيچ منطق و فلسفه الهى و اجتماعى استوار نبود، بلكه ريشه و علّت آن هوىپرستى يك عالم مسيحى و پاپى خائن بود!!
او ادّعا داشت كه تربت عيسى در دست مسلمانان است و از مسلمانان تعبير به كفّار كرد و قيام مسيحيّت را كه به اصطلاح او مؤمن بودند عليه كفّار يعنى مسلمانان براى نجات تربت عيسى واجب دانست!! و مسيحيان هم به فتواى او و اربابان بعدى نسبت به مسلمانان از هيچ جنايتى فروگذار نكردند.
در حالى كه مىدانست قرآن مجيد، كتاب آسمانى مسلمانان، از مريم به عنوان دارنده مقام عصمت و از عيسى مسيح به بهترين صورت ياد كرده و حتّى كشته شدن عيسى را با كمال صراحت نفى نموده و هيچ دليلى براى كشته شدن عيسى در اختيار مسيحيان نيست و قبرى كه براى عيسى در بيت المقدس ادّعا مىكنند ريشه و اصل ندارد، ولى از باب هوس و هوىپرستى و به خاطر حفظ رياست پوشالى و بدست آوردن مال و منال، تحت پوشش نجات قبر عيسى فتواى ريخته شدن خون مسلمانان و به غارت رفتن اموالشان را صادر مىكند!! بدون شك بازگو كردن تمام جوانب جنگهاى صليبى كتابى جداگانه مىخواهد، در اين قسمت كه ضرر علم آلوده به هوى مورد بحث است، فقط به اقرار جنگجويان وحشى مسيحى با استناد به نوشتههاى آلبرماله كه خود يك فرد مسيحى است اكتفا مىشود.
او مىنويسد: پاپ اوربن دوّم كه فرانسوى بود، مجمعى در كلرمون منعقد نموده مشغول اصلاح امور اهل علم فرانسه بود، روز 28 نوامبر 1095 كه بايد مجمع ختم شود، با حضور جمع كثيرى از روحانيون و امناى دين و سركردگان مركز و جنوب فرانسه شرحى از صدمات زوّار ارض اقدس بيان كرده امت نصارى را دعوت نمود كه اسلحه بردارند و تربت عيسى را نجات دهند ...
بعد از خاتمه مجمع كلرمون، پاپ در مركز و جنوب فرانسه به گردش پرداخت، مردم را به جنگ ترغيب مىكرد و ضمناً به عموم اسقفها نامه كرده آنها را دعوت نمود كه براى جنگ صليب به وعظ بپردازند و ديگران را نيز به وعظ وادارند، ضمناً وعده داد كه هركس در اردوكشى شركت كند تمام معاصى و گناهانش بخشيده و آمرزيده خواهد شد و مادامى كه اردوكشى خاتمه نيافته زن و فرزند و دارايىاش از تعرّض مصون و در امان ديانت خواهد بود.
يكى از ياران پرشور پاپ در شمال فرانسه راهبى بود اصلًا از حوالى آمين موسوم به پطروس و ملقّب به ناسك؛ راهب مزبور از هرجا گذر كرد شور بزرگى براى جنگ صليبى درانداخت.
بنابه روايت گيبر دونوژان، حكّام و سواران جنگى هنوز در باب تدارك سفر رأى مىزدند كه فقرا به شوق و شعف به تهيه و تدارك پرداختند، همهكس خانه و مُوِستان و مايملك خود را انداخته يا آنها را به ثمن بخس مىفروخت و به وجد و سرور عازم مىشد.
آنچه را كه مىديدند به كار سفر نمىرود به عجله تمام پول مىكردند، فقرا گاو خود را مانند اسب نعل كرده به ارّابه مىبستند و آذوقه و فرزندان خردسال خود را بر ارابه نهاده از دنبال خود مىكشيدند، اطفال خردسال به هر محكمه يا خانهاى كه مىرسيدند، مىپرسيدند: بيت المقدس اينجاست؟!!
هنوز از دعوت اوربن دوّم در كلرمون سه ماه نگذشته بود، كه يك دسته چهل پنجاه هزار نفرى از زن و مرد از جا كنده شده به هدايت پطرس ناسك و سوارى جنگى موسوم به گوتيه بينوا به راه افتاد و چون از رود رن گذشت، دسته ديگرى شبيه به آن از زوار آلمان به وى ملحق شدند، اين عدّه براى گذران خود هرجا مىرسيد غارت مىكرد و انواع ظلمها را مرتكب مىشد.
در هر صورت قشون صليبى پس از طى جادههاى طولانى و جنايات بىشمار به بيت المقدس رسيد و پس از مدّتى وارد شهر شده خونريزى سختى به پا كرد!!
گود فروآدوبويون به پاپ نوشت: اگر مىخواهيد بدانيد با دشمنانى كه در بيت المقدس به دست ما افتادند چه معامله شد، همين قدر بدانيد كه كسان ما در رواق سليمان و در معبد در لجّهاى از خون مسلمانان مىتاختند و خون تا زانوى مركب مىرسيد!!
عموم روايات بر قتل عام شهادت مىدهد، تقريباً در آن ناحيه دههزار مسلمان در معبد قتل عام شد و هركس در آنجا راه مىرفت تا بند پايش را خون مىگرفت!
از كفّار هيچكس جان نبرد و حتّى زن و اطفال خردسال را هم معاف ننمودند، پس از كشتار نوبت به غارت رسيد، كسان چون از خونريزى سير شدند به خانهها ريختند و هرچه به دستشان افتاد ضبط كردند، هركس چه فقير چه غنى به هرجا وارد مىشد، آن را ملك طلق خود مىدانست و اين رسم چنان سارى بود كه گويى قانونى است كه بايد مو به مو رعايت شود!!
منبع: عرفان اسلامى، ج13
منبع : پایگاه عرفان