در برههاي از زمان و قطعاتي از تاريخ، محور و مدار اصلي استعمارگري و تعدي و سيطره بر کشورهاي جهان سوم به ويژه ممالک اسلامي «انگلستان» بود. گسترش ترفندها و حيلهها و شگردهاي منتهي به نفوذ و ايجاد تفرقه و اختلاف و تسلط بر کشورها و ملتها توسط اين قدرت استعماري موجب شد تا در ميان ملل مسلمان و غير مسلمان جهان که در معرض ستم و تعدي و چپاول قرار گرفته بودند، به «روباه پير استعمار» اشتهار يابد.
حيلهگري و حق ستيزي و استعمارگري انگليسيها اگر چه هم اکنون نيز ادامه دارد، لکن از نقش محوريت خارج شده و امروز کشور استعماري «آمريکا» جايگزين انگليس و ادامه دهندهي سياستهاي ضد انساني و حقيقت ستيزانه آن کشور شده است.
جايگزيني آمريکا به جاي انگليس نه تنها از شدت و گستردگي جور و فساد و قتل و غارت نکاسته، بلکه بر آن افزوده است. اين فزوني و شدت گستردگي تعدي و کشتار و چپاول منابع ثروت ملتهاي محروم جهان به حدي است که هيچ صفت و لقبي همانند «شيطان بزرگ» نميتواند عمق فجايع و جناياتي را که توسط آمريکا در گستره زمين به وقوع ميپيوندد، نمايان سازد.
با توجه به گسترش روز افزون سيطرهي شوم آمريکا بر سرزمينهاي اسلامي و بهره برداريهاي همه جانبهي او از بهائيت، بسيار ضروري است که به منظور تکميل حلقههاي محاصرهي فرهنگ و انديشه اسلامي و انقلاب و نظام حکومتي اسلام که مرکز آن ايران اسلامي است، پيوند و تعامل متقابل حکومت آمريکا با سران و عناصر بهائي بررسي شود تا از طرفي، عداوت و دشمني قدرت استعماري آمريکا با اسلام و نظام اسلامي بيشتر نمايان گردد و از سوي ديگر اين واقعيت بزرگ بهتر و عريانتر رخ بنمايد که بهائيت، اين فرقه ساخته و پرداختهي دست استعمار، بر اساس شرايط زمان و با در نظر گرفتن وضعيت سياسي و استراتژيک قطبها و قدرتهاي حاکم بر جهان، به اين نظامهاي قدرت نزديک ميشود و خود را در دامان آنها ميافکند و با اعلام سرسپردگي و تبعيت محض در برابر سران جنايتکار و سازمانهاي مخوف جاسوسي آنان، به خيانت و جنايت عليه اسلام و جوامع و سرزمينهاي اسلامي ميپردازد.
پيشينهي حمايتهاي آمريکا از بهائيت و بهره برداريهاي ابزاري از عناصر بهائي براي تحقق سياستهاي خود در ايران، به سالهاي پس از کودتاي 28 مرداد 1332 بازميگردد که با رخنه و نفوذ بهائيان در تشکيلات دولت ايران، جاي پاي آمريکائيان براي عينيت بخشيدن به اهداف و سياستهايشان استحکام يافت.
حسين فردوست، از مهرههاي کليدي و سرسپرده رژيم پهلوي درباره نفوذ بهائيت در تشکيلات حکومت شاه و ارتباط آمريکا با بهائيت چنين ميگويد:
«... او معتقد است در دوران رژيم پهلوي تشکيلات بهائيت در کشور آمريکا در اوج توانايي به سر ميبرد، تا آنجا که به اعتقاد وي تعداد بهائيان در آمريکا بيشتر از ايران ميباشد. بهائيها در آمريکا بسيار قوي هستند و مراکز متعددي از جمله شيکاگو دارند.» [1] .
حسين فردوست درباره «عبدالکريم ايادي» ميگويد:
«نفوذ اصلي بهائيت در دوران عبدالکريم ايادي بود. ايادي در خانوادهي طراز اول بهائيت بود. او به اين دليل نام فاميل «ايادي» داشت که پدرش از «ايادي امرالله»؛ يعني چند نفر خواص اطراف عباس افندي بود. ايادي با نفوذي که نزد محمد رضا کسب کرد بهائي را به مقامات عالي رساند» [2] .
آمريکا از دوران حکومت پهلوي دوم به همان ميزان که در سيستم و تشکيلات دولت شاه رخنه کرد و مهرههاي دستآموز خود را که از ثمرهي کودتاي 28 مرداد محسوب ميشدند به مناصب عالي رساند، عناصر بهائي را نيز براي تسلط و احاطه بيشتر بر رويدادهاي درون رژيم پهلوي به خدمت گرفت و با رابطه و تعامل متقابلي که با بهائيت ايجاد نمود، سيطره جهنمي خويش را بر سرتاسر سرزمينهاي ايران گسترش داد.
قدرت استعماري آمريکا به صراحت دريافته است که «بهائيت» «دين» و «مذهب» نيست و از حقيقت وحي الهي و رسالت و کتاب آسماني بيبهره است و نيز ميداند که بهائيت نه تنها دين نيست، که براي مقابله با دين حياتبخش اسلام و حقانيت احکام و قوانين قرآن پاي در عرصهي وجود نهاده است و هدف اصلي و نهايي آن فروپاشي وحدت مسلمانان و ايجاد تفرقه و تشتت فکري و اعتقادي و سياسي و اجتماعي در جوامع اسلامي به نفع دشمنان کينهتوز دين مبين اسلام ميباشد.
«بهائيت» به عنوان دين ساخته و پرداخته استعمار روسيه و انگليس هم اينک در آمريکا و در خدمت رؤساي اين دولت براي تقابل با اسلام و جلوگيري از رشد اين تفکر اصيل الهي در جهان قرار گرفته است.
دولت مردان آمريکايي در اوج نفاق دروني و عداوت و کينهي ديرينهاي که نسبت به حقيقت وحي الهي و رسالت نبي اکرم صلي الله عليه و اله و احکام و قوانين جامع و زندگي ساز اسلام دارند و نيز با علم و يقين کامل به ساختگي و استعماري بودن بهائيت، اعلام ميکنند که: «بهائيت، برگزيدهترين دين جهان است که به وسيله الهام به بهاء الله به وجود آمده است» [3] .
آمريکا در کنار حرکت تخريبي و تبليغاتي عليه «اسلام» با دين و مذهب اعلام نمودن بهائيت، روشهاي ديگري را نيز به بهرهبرداري ميرساند تا از اين راه به گسترش القائات شيطاني در جامعه آمريکا و ساير جوامع و کشورها بپردازد و به زعم باطل خود از امواج اسلام گرايي در جهان جلوگيري به عمل آورد.
يکي از اين روشهاي مخرب حضور در حلقه و جمع کشورهاي اروپايي - که هم پيمان او در تهاجم عليه اسلام ميباشند - اقدام به انتشار تمبر براي رسميت بخشيدن به بهائيت به عنوان يکي از اديان و مذاهب است:
«تعدادي از کشورهاي اروپايي به همراه آمريکا، اقدام به چاپ و انتشار تمبرهايي با مضمون معرفي اديان الهي نمودهاند که يکي از تمبرهاي اين مجموعه، تمبري در معرفي فرقه ضاله بهائيت است. هر يک از تمبرهاي مزبور حاوي تصاوير و اشکالي ميباشد که به عنوان سمبل يک دين شناخته شده است. اين تمبرها به صورت يک مجموعه مرتبط با يکديگر تهيه و به چاپ رسيده و شامل اديان اسلام، مسيحيت و زرتشت ميباشد.» [4] .
چنين اقدامي نشان دهندهي تلاش جبهه متحد استعمار خارجي با نقش آفرينيهاي مؤثر آمريکا براي رسميت دادن بهائيت و مقابله با اسلام ميباشد. اين تلاشها در حالي صورت ميگيرد که کشورهاي سلطهجو همچون: آمريکا، انگليس، اسرائيل و فرانسه، به خوبي ميدانند که بهائيت هرگز يک دين و مذهب الهي و متکي به وحي آسماني نيست.
پی نوشت:
[1] ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، شهبازي، مؤسسه - مطالعات و پژوهشهاي سياسي، انتشارات اطلاعات، ج 1 ص 374 - 6.
[2] همان مدرک.
[3] روزنامه جمهوري اسلامي، 29 / 7 / 75.
[4] همان، 28 / 7 / 75.
منبع : antibahayi.vcp.ir