حسینعلی بهاء می نویسد: فضلا علی العباد ربا را مثل معاملات دیگر که مابین ناس متداول است قرار فرمودیم؛ یعنی ربح نقود از این حین که این حکم مبین از سماء مشیت نازل شد حلال و طیب و طاهر است تا اهل ارض بکمال روح و ریحان و فرح و انبساط بذکر محبوب عالمیان مشغول باشند
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری فریدن، از نحوه شکل گیری فرقه انحرافی بهائیت توسط بیگانگان بسیار سخن گفته شده است. اما نکته جالب توجه احکام و تعالیم بهائیت است که بهتر است به رؤیت قضاوت همگان و در بوته نقد قرار گیرد.
یکی از این احکام، مسائل اقتصادی در بهائیت است که نه تنها منجر به برقراری عدالت در اقتصاد و معیشت نمی شوند بلکه به انباشت سرمایه نزد عده ای خاص و افزایش فاصله ی طبقاتی در جامعه منجر می گردند. ازجمله این مسائل، حکم حلیّت «ربا» در بهائیت است.
در لوح اشراقات، حسینعلی بهاء این حکم را چنین بیان کرده است: «…قوله تعالی اکثری از ناس محتاج به این فقره مشاهده می شوند چه اگر ربحی در میان نباشد امور معطل و معوق خواهد ماند. نفسی که موفق شود با همجنس خود و یا هموطن خود و یا برادر خود مدارا نماید و یا مراعات کند یعنی به دادن قرض الحسن کمیاب است لذا فضلا علی العباد ربا را مثل معاملات دیگر که مابین ناس متداول است قرار فرمودیم؛ یعنی ربح نقود از این حین که این حکم مبین از سماء مشیت نازل شد حلال و طیب و طاهر است تا اهل ارض بکمال روح و ریحان و فرح و انبساط بذکر محبوب عالمیان مشغول باشند. انّه یحکم کیف یشاء و احلّ الربا کما حرّمه من قبل فی قبضته ملکوت الامر یفعل و یأمر و هو الامر العلیم…»
لوح اشراقات بهائیت
نقد
می دانیم که بهائیت، به عنوان فرقه ای که پس از اسلام ظاهر شده است، قرآن کریم را به عنوان کتاب آسمانی تحریف نشده ای به رسمیت شناخته است و حتی از آیات متعدد آن استفاده بسیاری در راه اثبات خویش کرده است. در عبارت فوق از «لوح اشراقات»، حسینعلی بهاء دلیل حلال شدن حکم ربا را چنین اعلام کرده است:
۱- مردم به ربا نیاز دارند ۲- اگر ربا نباشد، امور معطل و معوق خواهند ماند ۳- افرادی که حاضر به دادن قرض الحسنه باشند، کم هستند ۴- ربا نیز مانند سایر معاملات متداول بین مردم حلال گردید تا مردم از امور مادی فراغت یافته و به ذکر خداوند مشغول شوند.
اینک چند سوال باید از «حسینعلی بهاء» یا «خدایی که وی را به رسالت فرستاده است!» پرسیده شود:
۱- در آیات ۲۷۸ و ۲۷۹ از سوره مبارکه بقره، ربا در حکم محاربه با خدا و رسول خداوند معرفی شده است. آیا آن زمان که این حکم از طرف خداوند در قرآن نازل گردید، مردم نیاز به ربا نداشتند؟
۲- خداوند که تغییر نمی کند؛ چه تغییری در مردم رخ داد که حکم محاربه با خدا و رسول او، تبدیل به حکمی شد که رضایت الهی در آن قرار داده شد؟
۳- آیا تعداد کسانی که قرض الحسنه می دهند به یکباره کم شد در حالی که قبلا زیاد بوده اند و یا آنکه تعداد این افراد همواره کم بوده است و خداوند در قرآن کریم با قرار دادن تشویق های بسیار در صدد رواج این امر خیر و عام المنفعه بوده است؟ (مانند تشویق در آیه ۲۴۵ سوره بقره: «من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضعفه له اضعافا کثیره و الله یقبض و یبسط و الیه ترجعون»)
۴- آیا به راستی کسانی که ربا می گیرند فراغت پیدا می کنند تا به ذکر خداوند مشغول شوند یا آنکه باید بیش از پیش به فعالیت پرداخته و مشغول شوند تا بتوانند سود رباهای گرفته شده را پرداخت نمایند.
۵- آیا ربا، ناقض تعدیل معیشت عمومی و رونق اقتصادی است یا باعث آن؟
برای پاسخ به این سوال لازم است تا به فلسفه ی حرمت ربا در اسلام و تاثیرات آن در زندگی اشاره نماییم:
جایگاه ربا در قرآن و روایات:
در بسیاری از آیات و روایات، ربا به عنوان یکی از بزرگترین گناهان کبیره معرفی شده است تا آنجا که از ربا باعنوان خبیث ترین درآمد یاد شده است (کافی، شیخ کلینی، جلد ۵، ص۱۴۷) و گناه یک درهم ربا، معادل زنای با هفتاد نفر از محارم می باشد (همان، ص۱۴۴). به خاطر همین تاکیدات شدید است که حرمت ربا از ضروریات دین محسوب شده و انکار آن موجب ارتداد می باشد.
حکمت تحریم ربا در اسلام:
۱- در آیات ۲۷۸ و ۲۷۹ قرآن کریم از سوره بقره پس از حکم حرمت ربا می فرماید: «لاتظلمون و لاتظلمون» یعنی نه ظلم کنید و نه مورد ظلم واقع شوید. بنابراین ربا در منطق قرآن کریم قانون و معامله ای ظالمانه است و قطعا ناقض تعدیل معیشت و رونق اقتصادی جامعه خواهد بود.
۲- در روایت دیگری از امام صادق (ع) آمده است: «انّما حرّم الله عزوجل الزنا لکیلا یمتنع الناس من اصطِناع المعروف (همان، ص ۱۴۶): همانا خدا ربا را حرام کرد تا مردم از انجام کار خیر (مانند قرض دادن) امتناع نکنند» یعنی در منطق اسلام یکی از دلایل حرمت ربا آن است که حرمتش موجب ارتقای اخلاق در جامعه می شود. افراد این جامعه در روابط خود صرفا به دنبال سودآوری بیشتر هرچند به قیمت نابودی دیگران نیستند بلکه با حرمت ربا و روی آوردن به قرض الحسنه به نیازمندان، نگاه محبت آمیز و خیرخواهانه ای را جایگزین نگاه منفعت طلبانه و خودخواهانه ی خویش می نمایند.
از اینجا معلوم می شود که یکی از ثمرات حلال بودن ربا، مرگ اخلاق و معنویت در جامعه است و جامعه ای که به ربا آلوده می شود دائما به سوی بی انصافی، بی اخلاقی و بی عدالتی گام برمی دارد. بنابراین: اسلام می گوید چون حلال بودن ربا باعث مرگ اخلاق، محبت و انسانیت در جامعه می شود خداوند آن را حرام کرده است و به جای آن «قرض الحسنه» را تمجید کرده تا به نیکوکاران جامعه بیافزاید و بهائیت می گوید چون انسان های نیکوکاری که قرض الحسنه می دهند کم هستند، باید ربا را حلال کنیم تا همان مقدار اندک نیکوکاران نیز از میان بروند!
ربا
۳- در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «سأل ابا عبدالله (ع) عن علّه تحریم الربا، فقال انّه لو کان الرّبا حلالا لَتَرَک الناس التجارات و مایحتاجون الیه فحرّم الله الربا لتنفر الناس من الحرام الی الحلال و الی التجارات من البیع و الشراء فیبقی ذلک بینهم فی القرض (وسائل الشیعه، جلد۱۸، ص۲۰):
اگر ربا حلال بود مردم تجارت ها و صنایع مورد نیاز را رها می کردند. خدا ربا را حرام کرد تا مردم از حرام به حلال، به تجارت ها و به خرید و فروش گرایش پیدا کنند، تا آنچه باقی می ماند به صورت قرض در بیاید».
از این رو یکی دیگر از علل تحریم ربا آن است که باعث می شود سرمایه های موجود در جامعه به جای سرازیر شدن در بخش تولید و تجارت و رونق اقتصادی، راکد شود و به تبع آن بیکاری و بزهکاری در جامعه افزایش یابد. صنایع مختلف که برای ادامه فعالیت خود نیاز به سرمایه های زیاد دارند تعطیل شده و سرمایه داران جامعه به جای آنکه در فعالیتی اقتصادی شرکت کنند بدون دغدغه ی سود و زیان حاصل از کار، به گوشه ای خزیده و با سودهای هنگفتی که از ربا حاصل می کنند هر روز سرمایه دارتر و قشر ضعیف جامعه نادارتر شود چرا که در نظام ربوی ضرر همواره برای قرض گیرنده است و سود برای قرض دهنده.
ربا ابزاری برای توسعه استعمار:
آثار مخرب ربا آنچنان اشکار است که حتی «همفر» در یادداشت های خود تصریح می کند، برای نابودی اقتصاد مسلمین باید ربا را در آن جوامع گسترش داد. وی می گوید:
«ما باید ربا را به هر صورتی که شده است در میان مسلمانان رواج دهیم، زیرا که این عمل علاوه بر آنکه سبب ویرانی اقتصاد آنان می گردد، سبب جرأت یافتن مسلمانان در مخالفت با قرآن نیز خواهد شد. (یادداشت های مستر همفر، ص۷۷)»
تاریخ نشان داده است ترویج ربا یکی از روش های مهم استعمار برای تسلط بیشتر بر ملت های گوناگون بوده است. یکی از این موارد تاثیر وام های پر بهره ی خارجی در انقراض و فروپاشی امپراتوری بزرگ عثمانی است. در مصر نیز پس از آنکه طرح ساخت کانال سوئز توسط فرانسویان داده می شود مذاکراتی با «سعید پاشا» سومین والی مصر صورت می پذیرد و پس از آن برای ساختن این آبراه بزرگ که دو دریای مدیترانه و سرخ را به هم متصل می کرد، شرکت کانال سوئز تاسیس می گردد که البته بیشتر سهام آن متعلق به فرانسویان و بخشی نیز متعلق به مصر بود.
هزینه بسیار زیاد این پروژه و مراسم افتتاح آن بر عهده ی مصر گذاشته می شود و مصر نیز برای تامین هزینه های سرسام آور آن متوسل به وام های خارجی از بانک ها و سرمایه داران بیگانه – که عمدتا اروپایی و یهودی بودند – می گردد اما این وام های پر بهره و بدهی های خارجی سبب می شود که خدیو مصر سهم مصر از کانال سوئز را بفروشد.
این سهم را دزرائیلی – نخست وزیر یهودی الاصل انگلیس – خرید. وی در آن زمان، به ویکتوریا (ملکه انگلیس) گفت: «کلید دروازه شرقی امپراتوری هند را خریده است». پس از آن، برای تامین منافع وام دهندگان درآمدهای وزارت دارایی مصر و درآمدهای گمرک اسکندریه نیز در اختیار آنها قرار گرفت و در پی آن مصر مستعمره انگلستان گردید.
پی نوشت: تصاحب کانال سوئز باعث شد که مسیر آبی انگلستان تا هند ۸۲۰۰ کیلومتر کوتاه تر شود و این مساله منجر به توسعه فعالیت های استعماری انگلستان در آسیای جنوب شرقی، خلیج فارس، هند و ایران گردید.
منبع : diareaghvam.ir