سران بهائیت با تلاش در حلّ معضلات کنونی جوامع وبا شعار وحدت عالم انسانی می کوشند تا به خیال خود، سعادت را برای بشر به ارمغان آورند. در توضیح 12 تعلیم اجتماعی بهائیت، و در صفحه 47 کتاب نظر اجمالی در دیانت بهایی به نقل از میرزا حسین علی بهاء الله (شخص اول بهائیت) آمده است:
"ممکن نیست سعادت عالم انسانی کامل گردد مگر به مساوات کاملهٔ زنان و مردان."
این چنین است که تساوی حقوق رجال و نساء یا به عبارتی: برابری حقوق زنان و مردان به عنوان یکی ازاین ۱۲ تعلیم موجود است. ایشان معتقدند زن و مرد هر دو انسان می باشند و از این نظر امتیازی بر یکدیگر نداشته، در نقش دو بال یک پرنده، باید در جمیع حقوق اجتماعی برابر باشند، تا پرواز در مسیر سعادت انسانی صورت پذیرد. حتّی می بینیم که عبدالبها در ۱۴ نوامبر ۱۹۱۱ در منزل خود در پاریس این اصل را تأیید می کند:
" هو اللّه ...... جمیع کائنات موجوده مذکّر و مؤنّثند و در مابین ذکور و اناث آنها فرقی نیست..."
و نیز در پیام بیت العدل (مرکز روحانی و اداری کنونی بهائیان در شهر حیفا در فلسطین اشغالی) آمده است: " تساوی حقوق زن و مرد برای شما امری ساخته و پرداختهٔ دنیای غرب نیست بلکه حقیقتی روحانی و همگانی و جنبه ای از ماهیت نوع انسان است که یکصد و پنجاه سال پیش حضرت بهاء الله آن را در وطن خویش، ایران، تعلیم فرمودند."
امّا سؤال اینجاست که چرا این فرقه که مدّعی تساوی کامل میان دو جنس مخالف و مکمل (زن و مرد که با نقش و نیازهای کاملاً متفاوتی آفریده شده اند) در همان ابتدای راه و در اجرای این تساوی حقوق از پا نشسته اند؟ چگونه است که مسلکی شعار تساوی کامل حقوق میان زن و مرد را فریاد می زند ولی حتی میان زنان جامعهٔ خود از اجرای آن عاجز است؟
در کتاب اقدس نوشتهٔ میرزا حسین علی بهاء آمده است: " نازل قوله تعالی: لا یحقق الصهار إلا بالأمهار. قد قدّر للمدن تسعة عشر مثقالا من الذهب الأبریز و للقری من الفضة. و من اراد الزیادة حرّم علیه أن یتجاوز عن خمسة و تسعین مثقالا. کذالک کان الأمر مسطورا."
ترجمه: " دامادی تحقق نمی یابد مگر به مهر( یعنی دادن مهریه واجب است) برای شهرها نوزده مثقال طلا و برای روستاها نقره قرار داده شده است. و هر کس که بخواهد بیشتر بدهد حرام است که از نود و پنج مثقال تجاوز کند. این چنین است که امر(مهریه) نوشته شده است. "
در کتاب « گنجینهٔ حدود و احکام» که شامل احکام بهایی است، در صفحهٔ 171-167 در بحث احکام ازدواج و مهریه آمده است:
" از مهریه سئوال نموده بودی. این از احکام حضرت اعلی است به کتاب اقدس تجدید شده است و آن این است که اهل مدن باید طلا بدهند و اهل قری فضه و این بسته باقتدار زوج است . اگر فقیر است یک واحد می دهد و اگر اندک سرمایه دارد، دو واحد می دهد، اگر با سر و سامان است، سه واحد می دهد؛ اگر از اهل غناست، چهار واحد می دهد و اگر در نهایت ثروت است، پنج واحد می دهد. فی الحقیقه بسته به اتفاق میان زوج و زوجه و ابوین است. هر نوع در میان اتفاق حاصل شود مجری است... "
بنا براین تعالیم اگر زنی در شهر ازدواج کند مهریه او 19 مثقال طلا و اگر زنی در روستا ازدواج نماید مهریه او 19 مثقال نقره است! چرا مبنای مهریه زن روستایی نقره است و زن شهری طلا؟! این چه تساوی میان زنان شهری و روستایی است؟ آیا به جاست که زنی روستایی، تنها به این خاطر که در روستا و با مردی روستایی ازدواج می کند، بی آن که ثروت و جایگاه او در نظر گرفته شود، مهریه ای از نقره به او داده شود ولی زنی شهری هر چند تهی دست با مردی فقیر، تنها به خاطر آن که در شهر ازدواج می کند مهریه اش از طلا باشد؟ اگر مردی از روستا نسبت به مردی شهرنشین ثروتمند تر باشد، باز باید نقره پرداخت کند و او طلا؟ چرا زن روستایی نمی تواند از مرد روستایی تقاضای مهریهٔ طلا کند؟ این چه برتری است میان زنان شهری نسبت به زنان روستا؟
ملاک تعیین مهریه، محل سکونت مرد است نه زنِ؛ ولی زنان شهر نشین تنها در صورتی که با مردی شهرنشین ازدواج کنند، می توانند تقاضای طلا کنند، وگر نه مهریهٔ ایشان هم چون زنان روستایی بر مبنای نقره است، هر چند مرد روستایی از مرد شهری غنی تر باشد. این چه تبعیض و برتری یابی است؟
حال اگر ادامهٔ احکام این باب ملاحظه شود، روشن است که در هیچ یک از آن ها از این مسأله عدول نشده است که در ازدواج شهری طلا و روستایی نقره باید پرداخت شود. تنها در اندازه یک یا دو و ... واحد مثقال سخن به میان آمده است. سئوال این است که چرا مهریهٔ زن روستایی یک یا دو یا سه و ... یا حداکثر نود و پنج مثقال نقره است و زن شهری یک و یا حداکثر نود و پنج مثقال طلا؟ آیا این نحوه تعیین مهریه، مشارکت و تساوی واقعی زنان در تمامی شئون است؟
اگر بنا بر برقراری تساوی کامل میان زنان و مردان است، چرا میان زنان شهری و روستایی تفاوت و تبعیض وجود دارد؟ شعار تساوی حقوق در تمامی ابعاد میان دو جنس چگونه حاصل می شود در حالی که این تساوی حتی میان یک نوع از جنس بشری یعنی خود زنان نیز رعایت نشده است؟! روشن است که تناقض در احکام و تعالیم، قابل توجیه نیست.
به راستی آیا بهائیت درعمل نیز پیرو این شعار ظاهر فریب می باشد و یا برعکس، با وضع قوانین و احکام تبعیض آمیز، خلاف آنرا اجرا نموده و طرح شعار تساوی حقوق رجال و نساء صرفاً محملی است برای فریبِ افکار عمومی و مترقی نشان دادن این فرقه در میان غربیها و غرب زدگان؟؟؟
نویسنده: آقای همامهر