دولت غاصب اسرائیل، در زمان شوقیافندی، در فلسطین اشغالی تأسیس شد. این حکومت نامشروع، بارها و بارها از شوقیافندی، رهبر مسلک بهائیت حمایت کرد. در اینباره میتوان به اسنادی که از منابع بهائی استخراج شده است، اشاره کرد تا هرچه بیشتر رسوایی این فرقه ضاله وابسته به استکبار و ظالمین آشکار شود.
شوقیافندی میگوید: «دولت اسرائیل برای مصالح ساختمانی مقام اعلی (مقبره علیمحمد باب) گمرک نمیگیرد».[1] شوقیافندی در جای دیگر میگوید: «دولت اسرائیل وسایل راحتی ما را فراهم کرد».[2] شوقیافندی در لوح نوروز 108 بدیع، خطاب به بهائیان، به صورت رسمی و آشکارا نظریه بهائیت را دربارهی تشکیل کشور اسرائیل چنین بیان کرده است:
«مصداق وعدهی الهی به ابناء خلیل و وراث کلیم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائیل در استقلال و اصالت آئین الهی مقرّ و معترف و به ثبت عقدنامهی بهائی و معافیت کافه رسوم دولت و اقرار به رسمیت ایام تسعه متبرکه محرومه موفق و مؤید».[3]
هیئت بینالمللی بهائی حیفا در نامهای به محفل روحانی ملی بهائیان ایران، در اول ژوئیه 1952م، رابطه شوقیافندی را با حکومت اسرائیل، به صورت سربسته و محرمانه، چنین به اطلاع بهائیان رساند: «روابط حکوم اسرائیل با حضرت ولی امرالله (شوقیافندی) و هیئت بینالمللی بهائی (بیتالعدل) دوستانه و صمیمانه است و فیالحقیقة جای بسی خوشبختی است که راجع به شناسایی امر در ارض اقدس، موفقیتهایی حاصل گردیده است...».[4]
زمانی که شوقیافندی، آخرین رهبر بهائیان، در لندن از دنیا رفت و قرار شد در همان شهر دفن شود، دولت اسرائیل به سفارت خود در انگلستان دستور داد در این مراسم حضور فعال داشته باشد. از این رو در غیاب سفیر اسرائیل در لندن، کاردار سفارت به نام گیرشون اولر، در مراسم تشییع شرکت کرد.[5]
خانم روحیه ماکسول، همسر آمریکایی شوقیافندی، دربارهی رابطه بهائیت و اسرائیل ابراز داشته است: «من ترجیح میدهم که جوانترین ادیان (بهائیت) از تازهترین کشورهای جهان(اسرائیل) نشو و نما یابد و در حقیقت باید گفت آیندهی ما (یعنی بهائیت و اسرائیل) چون حلقههای زنجیر بهم پیوسته است».[6]
حال این سؤال پیش میآید که چرا با اینکه تبلیغات بهائیت در اسرائیل ممنوع است،[7] ولی این رژیم از بهائیت، برای تبلیغات در سایر کشورها بخصوص ایران حمایت میکند؟ یکی از مظاهر دشمنی دیرین یهودیان با مسلمانان، این بود که یهودیان از هر نیروی ضد اسلامی حمایت میکردند و از ابتداء تاکنون بارها دشمنی خود را با اسلام ثابت کردهاند،[8]
به ویژه از زمان تأسیس این رژیم که سرزمین اسرائیل در محاصرهی کشورهای اسلامی قرار داشت (و هنوز هم دارد). شاید به همین سبب، دولت اسرائیل، از نخستین حکومتهایی بود که مذاهب و ادیان مختلف، از جمله مسلک بهائی را به رسمیت شناخت و این مسلک را جزء مذاهب رسمی مملکت خود قرار داد.
از عوامل دیگر این حمایتها میتوان به جلب سرمایه داران بزرگ که بهائیان و به ویژه رهبران این فرقه در رأس آنها قرار داشتند و سرمایه خود را در این سرزمین نوبنیاد به کار میانداختند، به سود حکومت تازه تأسیس اسرائیل بود. چنین بود که این دولت جدید، به بهائیان روی خوش نشان داد و آنان را به سرزمین خود و سرمایه گذاری در آن جلب کرد. دفن رهبران بهائی در فلسطین اشغالی نیز، این سرزمین را به مرکز مقدسی برای بهائیان تبدیل کرده است که هرسال عدهی زیادی از آنان با سرمایههای کلان و مخارج گزاف به این منطقه سرازیر میشوند.
با مجموعه این عوامل، از انگیزه تفاهم بسیار بالای پیروان بهائی با اسرائیل، بیشتر آگاه میشویم. در سیسال اخیر، روابط بهائیان و رژیم صهیونیستی، عمیقتر از گذشته ادامه یافته است. با وجود شواهد و مدارک فراوان دربارهی ارتباط عمیق و گستردهی بهائیت و صهیونیسم عجیب است که بهائیان در سایتها و رسانههای خویش، در برابر سؤال (یا اعتراض) دربارهی پیوندشان با اسرائیل، با جسارت ادعا میکنند که بین این فرقه با صهیونیست و اشغالگران فلسطین هیچ رابطهای وجود ندارد و وجود مرکز بیتالعدل بهائیان در اسرائیل پدیدهای کاملا تصادفی است و هیچ ارتباطی به علایق و منافع مشترک دو طرف ندارد.[9]
با وجود این، تاریخ نشان میدهد که با ظهور صهیونیست، که با حمایت انگلیس از یهودیان و جایگزین ساختن آنان در سرزمین فلسطین شکل گرفت، این فرزند نامشروع استکبار و استعمار، با حزبی الحادی (بهائیت) که رنگ دینی به خود گرفته بود، پیوندی ناگسستنی یافت و آنها را در تنگناها حامی یکدیگر قرار داد.[10]
---------------------------------------------------------------------
پینوشت:
[1]. ر.ک: مجله اخبار امری، آبان1352، ش5، ص11.
[2]. ر.ک: مجله اخبار امری، سال 107 بدیع، ش8، ص2.
[3]. شوقیافندی، توقیعات مبارکه، ص290.
[4]. مجله اخبار امری، شهریور 1331، ش5، ص16.
[5].مجله اخبار امری، مرداد1332، ش 8ـ 10 ، ص263.
[6]. همان، دی 1340، ش10، ص601.
[7]. کلیک کنید...
[8]. کلیک کنید...
[9]. مجله ایّام، 6 شهریور 1386، ش29، ص27.
[10]. تاریخ جامع بهائیت، ص 722.