از دعاهاى امام عليه السلام است روز اضحى (دهم ذى الحجه كه روز عيد و شادى است، و اينكه آن روز اضحى ناميده شده براى آنست كه حاجيان در آن روز گوسفندان را ذبح مى نمايند، و اضحى جمع اضحاه است و آن گوسفندى است كه در بامداد آن روز پس از برآمدگى آفتاب سرش را مى برند) و روز جمعه (آدينه، و اينكه آن روز را جمعه ناميدند براى اجتماع و گرد آمدن مردم است در آن):
― بار خدايا اين روز (بر اثر بسيارى ثواب و پاداش و روا شدن خواسته ها روز)ى است با بركت و نيكوئى و با يمن و شگون، و مسلمانان در اطراف زمين تو در آن ( براى عبادت و بندگى) اجتماع نموده اند، درخواست كننده ى (آمرزش) و طلب كننده ى (نعمت) و خواهنده ى (پاداش) و ترسنده ى ايشان (از عذاب، در مساجد و معابد و جايگاههاى پرستش تو) حاضر مى شوند، و بيناى در حاجتها و خواسته هاى آنان توئى، پس به سبب بخشش و نيكيت و آسان بودن بر تو آنچه را كه مى خواهم، از تو درخواست مى كنم كه بر محمد و آل او درود فرستى
― و بار خدايا پروردگار ما تو را است تسلط و پادشاهى (حقيقى، چون مبدء و پديد آورنده ى هر چيز توئى، و پادشاهى ديگرى از جانب تو است) و مر تو را است حمد و سپاس (زيرا هر نعمتى را تو عطا فرموده اى، و حمد ديگرى از جهت آنست كه نعمت تو بر دست او روان گشته) خدائى جز تو نيست، خداى بردبار (در كيفر گنهكاران شتاب نمى كنى) بزرگوار مهربان بسيار نعمت دهنده ى داراى عظمت و احسان، پديدآورنده ى آسمانها و زمين، از تو درخواست مى نمايم كه هرگاه ميان بندگان خود كه با ايمانند خير و نيكى يا تندرستى يا بركت و فراوانى يا هدايت و رستگارى يا عمل به طاعت و فرمانبرى از خويش، يا خيرى را كه به سبب آن بر ايشان منت مى نهى و آنان را به سويت راهنمائى مى كنى، يا براى آنها در درگاهت درجه و پايه اى بلند مى گردانى، يا به وسيله ى آن نيكى اى از نيكى دنيا و آخرت به اينان عطاء مى نمائى، قسمت كنى نصيب و بهره ى مرا از آن بسيار گردان (جمله ى ان توفر حظى و نصيبى منه در بيشتر نسخ خطى و چاپى نيست، بنابراين از قرينه ى كلام و آنچه بيان دلالت بر آن دارد دانسته مى شود كه مضمون اين جمله يا مانند آن در نظر گرفته شده است)
― بار خدايا مر تو را است پادشاهى و سپاس، پرستش شده اى جز تو نيست، از تو درخواست مى كنم كه درود فرستى بر محمد بنده و فرستاده و دوست و اختيار شده و برگزيده ى خود از آفريدگانت، و بر آل محمد كه نيكوكاران و (از گناهان) پاكان و (به پيروانشان) سود رسانند، درودى كه كسى جز تو بر شمردن آن توانائى نداشته باشد، و اينكه ما را در دعاء و درخواست شايسته ى هر كه از بندگان باايمانت كه در اين روز تو را مى خواند شريك گردانى، اى پروردگار جهانيان، و ما و ايشان را بيامرزى، زيرا تو بر هر چيز توانائى (قدير كسى است كه هر چه را بخواهد انجام مى دهد، از اينرو جز خداى تعالى به آن وصف نمى شود)
― بار خدايا حاجت و خواسته ام را به سوى تو قصد نمودم (براى روا ساختن آن كسى را جز تو در نظر نگرفتم) و درويشى و نيازمندى و بى چيزيم را به درگاهت فرود آوردم (چون مى دانم جز تو مرا بى نياز نمى گرداند) در حالى كه اطمينانم به آمرزش و رحمت و مهربانيت از عمل و كردارم بيشتر است ، و همانا آمرزش و رحمتت از گناهانم فراختر است، پس بر محمد و آل او درود فرست، و روا كردن هر حاجت و درخواستى را كه دارم به سبب توانائيت بر آن، و آسان بودنش بر تو، و نيازمندى من به تو، و بى نيازى تو از من، تو خود متكفل شو و بپذير، زيرا من هرگز جز از جانب تو به خير و نيكى نرسيده ام و هرگز جز تو كسى بدى را از من برنگردانده است، و براى كار (رهائى از عذاب و كيفر در) آخرت و (اصلاح گرفتاريهاى در) دنيايم جز تو را اميدوار نيستم
― بار خدايا هر كس براى رفتن به سوى مخلوق و آفريده اى به اميد صله و عطاءها و درخواست احسان و بخشش او مهيا و آماده شود، پس اى مولى و آقاى من مهيا و آماده شدن من امروز به اميد عفو و گذشت و درخواست احسان و بخششت به سوى تو است
― بار خدايا پس بر محمد و آل محمد درود فرست، و امروز آن اميد مرا نوميد مگردان، اى كسى كه (درخواست) درخواست كننده اى او را به رنج نمى اندازد، و عطا و بخششى (توانگرى) او را كم نمى گرداند، زيرا من از روى اعتماد داشتنم به كردار شايسته اى كه آن را پيش فرستاده (بجا آورده) و به شفاعت و ميانجيگرى مخلوق و آفريده اى كه به او اميد داشته باشم جز شفاعت محمد و اهل بيت و خويشان او (حضرت زهراء و ائمه ى معصومين عليهم السلام) كه بر او و ايشان درود تو باد، به سوى تو نيامده ام
― به درگاه تو آمده ام در حالى كه به گناه و بد كردن به خود اعتراف دارم، به درگاه تو آمده ام در حالى كه آن عفو و گذشت بزرگت را اميدوارم كه به سبب آن از گناهكاران گذشتى، سپس طول و بسيارى ايستادگيشان بر گناه بزرگ تو را بازنداشته از اينكه برايشان رحمت و آمرزش احسان نمائى
― پس اى كسى كه رحمت و مهربانى او فراخ (مومن و كافر را فراگيرد) و عفو و گذشتش بزرگ (بسيار) است، اى عظيم و بزرگوار (كه عقول به كنه ذات مقدسه ات پى نبرد) اى كريم و بخشنده، بر محمد و آل محمد درود فرست، و به رحمت و مهربانيت بر من احسان فرما، و به فضل و نيكيت بر من مهربان باش، و به آمرزشت بر من گشايش ده
― بار خدايا اين مقام و جايگاه (نماز عيد و جمعه بجا آوردن، يا مقام امامت و خلافت) براى خلفاء و جانشينان و برگزيدگان تو (ائمه ى معصومين عليهم السلام) است، و (دشمنان دين مانند خلفاى بنى اميه) جاهاى امناء و درستكاران تو را در درجه و پايه ى بلندى كه ايشان را به آن اختصاص و برترى داده اى ربودند (غصب كرده به ظلم و ستم گرفتند، عبدالله ابن دينار گفته: حضرت باقر- عليه السلام- فرمود: اى عبدالله در هر عيد اضحى و فطر كه مخصوص مسلمانان است و حزن و اندوه آل محمد تازه مى گردد، گفتم چرا چنين است؟ فرمود: براى آنكه مى بينند حق خودشان «امامت و خلافت» در دست ديگران است) و (براى امتحان و آزمايش بندگانت) توئى تقديركننده ى براى آن (غصب خلافت) در حالى كه امر و فرمان تو مغلوب نمى شود (هر طور مقدر كرده اى واقع مى گردد) و از تدبير (قضاء و قدر) قطعى تو هرگونه خواسته باشى و هر زمان و روزگار كه بخواهى درنمى گذرد، و توئى تقديركننده براى آنچه (حكمت اقتضاء مى كند و) تو به آن (از ديگران) داناترى، در آفرينش (يا در قضاء و قدر) و اراده و خواسته ات متهم نيستى (گمان ظلم و ستم و نادانى به تو برده نمى شود، ناگفته نماند: از جمله ى و انت المقدر لذلك معنى جبر توهم نشود، زيرا مقصود از اينكه خداى تعالى آن را تقدير نموده آنست كه صفات و حدود و كيفيات و زمان و مكان و سائر خصوصيات آن را به طورى كه كم و زياد نمى شود تعيين فرموده، نه آنكه آن را ايجاد نموده تا غصب خلافت بر اثر تقدير او بوده و غصب كنندگان ناچار گشته نتوانند خلاف آن رفتار نمايند، و شايد گفتار امام عليه السلام و پس از آن: غير متهم على خلقك و لا لارادتك اشاره به اين نكته باشد، و الله اعلم) تا اينكه (بر اثر غصب خلافت) برگزيدگان و جانشينان تو شكست خوردند و حقشان از دست رفت، حكم تو را تبديل گشته، و كتاب تو (قرآن مجيد) را دور افتاده، و واجبات را از مقاصد راههاى روشن تو تغيير يافته، و روشهاى پيغمبرت (مستحبات) را ترك شده مى بينند
― بار خدايا دشمنان ايشان را از پيشينيان و آيندگان (تا روز قيامت) و هر كه را به اعمال و كردار آنان راضى و خشنود مى شود و دوستان و پيروانشان را لعنت كن (از رحمت خود نوميد و عذاب و كيفر فرما. تصريح امام عليه السلام به لعن بر دشمنان جانشينان و برگزيدگان خدا بر مشروعيت و روا بودن لعن بر كسى كه سزاوار است، بلكه بر مستحب بودن آن و اينكه لعن كننده را ثواب و پاداش است دلالت دارد، زيرا اگر چنين نبود آن حضرت در اين روز شريف تصريح به آن نمى نمود و آن را از جمله ى دعائى كه به وسيله ى آن به درگاه خداوند سبحان تقرب مى جويند قرار نمى داد، و طريقه ى و روش ما اماميه «شيعه ى دوازده امامى» هم همين است، و گاهى لعن به كسى كه مستحق و سزاوار آنست عبادت است مانند صلوه و درود بر كسى كه شايسته ى آن مى باشد، و چنانكه درود گوينده را ثواب و پاداش است همچنين لعن كننده را پاداش مى دهند هرگاه لعن او بجا و براى به دست آوردن خشنودى خدا باشد، و لعن كردن خداى عزوجل در آيات بسيار از قرآن كريم و امر به لعن در بعض آنها بر اين مطلب دلالت دارد «س 2 ى 159»: اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون «ى 161»: اولئك عليهم لعنه الله و الملائكه و الناس اجمعين يعنى آنها را «كه حق پنهان گردانند» خدا و لعنت كنندگان «از انس و جن و فرشتگان» لعنت مى كنند «خدا آنان را از رحمت خود دور ساخته و به كيفر رساند و ديگران ايشان را نفرين مى نمايند» آنانند كه لعنت خدا و همه ى فرشتگان و مردم برايشان است. پس مراد از و يلعنهم اللاعنون و از و الملائكه و الناس اجمعين امر به فرشتگان و مردم است به لعن كسانى كه خدا آنها را لعن فرموده، و از پيغمبر- صلى الله عليه و آله- روايت شده كه گروهى از معصيت كاران را لعن نموده مانند فرمايش آن حضرت: خدا لعنت كند كسى را كه پدر و مادر خود را لعن مى نمايد، و فرمايش آن بزرگوار: خدا لعنت كند رباخوار را. و گاهى لعن واجب و جزء ايمان است هرگاه قصد لعن كننده بيزارى جستن باشد، زيرا خداوند سبحان چنانكه دوست داشتن دوستانش را واجب كرده دشمن داشتن دشمنانش و بيزارى از آنان را هم واجب نموده، در قرآن مجيد «س 58 ى 22» فرموده: لاتجد قوما يومنون بالله و اليوم الاخر يوادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشيرتهم يعنى «اى پيغمبر» مردمى را كه به خدا و روز قيامت ايمان مى آورند «چنين» نخواهى يافت كه با دشمنان خدا و رسول او دوستى كنند و اگر چه آن دشمنان پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشان ايشان باشند. و گفته اند: هر گفتار و كردارى كه موجب عقاب و كيفر گردد جائز است گوينده و بجا آورنده را لعن نمود، زيرا لعن از خداى تعالى همان دور ساختن از رحمت و به كيفر رساندن است)
― بار خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست، زيرا تو (در همه ى افعال و كردارت) ستوده شده ى بزرگوارى (داراى احسان و نيكى بسيارى، درودى) مانند رحمتها و نيكيها و درودهاى تو به برگزيدگانت: ابراهيم و آل ابراهيم، و به گشايش و دور شدن غم و اندوه و آسايش و يارى كردن و تسلط دادن و كمك كردن ايشان تعجيل و شتاب فرما
― بار خدايا و مرا از اهل توحيد (كسانى كه به يكتائى و بى شريكى تو اقرار دارند) و از اهل ايمان و گروندگان به خود و از اهل تصديق و اعتراف كنندگان به پيغمبرت و پيشوايانى كه طاعت و پيروى از ايشان را واجب كرده اى قرار ده، از كسانى كه آن توحيد و ايمان و تصديق به وسيله ى ايشان و به دستهاى آنها واقع مى گردد (از آنانكه مردم را به راه حق راهنمايانند) دعايم را روا كن، اى پروردگار هر صنفى از اصناف آفريده شدگان
― بار خدايا خشم (اراده ى انتقام) تو را جز بردباريت (شتاب نكردنت در كيفر) و سختى خشمت را جز عفو و گذشتت بازنمى گرداند، و جز رحمت و مهربانيت از عذابت زنهار نمى دهد، و مرا از (عقاب) تو جز تضرع و زارى به درگاهت و در برابرت نمى رهاند، پس بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما (پيروان محمد و آل محمد عليهم السلام) را- اى خداى من- از جانب خود به وسيله ى قدرت و توانائى كه با آن مردگان بندگانت را زنده مى گردانى، و شهرهاى مرده (بى گياه و ميوه) را زندگى مى بخشى (انواع خوراك و پوشاك در آنها مى رويانى) گشايشى ببخش (غم و اندوهمان را دور ساز)
― و مرا- اى خداى من- اندوهناك نميران (يا عذاب مكن) تا دعايم را مستجاب فرمائى (درخواست آمرزشم را بپذيرى) و از اجابت و روا كردن دعايم آگاهم سازى، و مزه ى عافيت و تندرستى را تا پايان زندگيم به من بچشان، و دشمنم را بر من شاد مگردان، و او را بر من مسلط و توانا منما
― اى خداى من اگر تو مرا بلند مرتبه گردانى پس كيست آنكه مرا پست نمايد، و اگر مرا پست كنى پس كيست آنكه بلندم گرداند، و اگر مرا گرامى دارى پس كيست آنكه خوارم كند، و اگر مرا خوار كنى پس كيست آنكه گراميم دارد، و اگر مرا عذاب و شكنجه نمائى پس كيست آنكه بر من رحم و مهربانى داشته باشد، و اگر مرا هلاك و تباه سازى پس كيست آنكه درباره ى بنده ات براى تو مانع و جلوگير شود، يا تو را از كار او (از روى منازعه و اعتراض) پرستش نمايد؟؟ و من دانسته ام كه در حكم و فرمانت ستمى و در انتقام و به كيفر رساندنت شتابى نيست، و جز اين نيست كه كسى شتاب مى كند كه از فوت شدن و وقت كار گذشتن بترسد، و ضعيف و ناتوان به ستم نيازمند است، و تو- اى خداى من- برترى از اينكه ستم يا شتاب كنى برترى بزرگ (بى پايان)
― بار خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست، و مرا هدف بلاء و گرفتارى و نشانه ى انتقام و به كيفر رساندنت مگردان (از هر جهت و هر سو قصد انتقام من مكن) و مرا مهلت ده، و اندوهم را ببر، و از لغزشم درگذر، و به بلائى در پى بلائى گرفتارم مساز، زيرا ناتوانى و بيچارگى و تضرع و زاريم را به سوى خود مى بينى
― بار خدايا امروز از خشمت به تو پناه مى برم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا پناه ده
― و امروز از خشم سخت تو از تو زنهار مى جويم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا زنهار ده
― و ايمنى از عذاب و كيفرت را از تو درخواست مى نمايم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا ايمن گردان
― و از تو هدايت و راهنمائى مى طلبم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا (به راه حق) راهنمائى (ثابت و پابرجا) نما
― و از تو (بر دشمن) يارى مى خواهم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا يارى فرما
― و از تو رحمت، و مهربانى درخواست مى كنم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و بر من رحم كن
― و از تو بى نيازى مى طلبم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا بى نياز گردان
― و از تو روزى (عطا و بخشش: خوردنى و غير آن) مى خواهم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا روزى ده
― و از تو كمك طلب مى كنم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا ( در هر كارى ) كمك نما
― و از گناهان گذشته ام آمرزش مى طلبم ، پس بر محمد و آل او درود فرست ، و مرا بيامرز
― و از تو مى خواهم كه مرا (از معصيت و نافرمانى) بازدارى، پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا بازدار، زيرا اگر تو بخواهى (توفيقم دهى و زنده ام دارى) من هرگز به چيزى كه آن را از من ناپسنديده اى برنمى گردم (پس از اين گناهى بجا نمى آورم)
― اى پروردگار من اى پروردگار من، اى بسيار مهربان اى بسيار بخشنده، اى داراى عظمت و احسان (پيغمبر اكرم- صلى الله عليه و آله- فرموده: الظوا بيا ذا الجلال و الاكرام يعنى به گفتن يا ذا الجلال و الاكرام مداومت داشته آن را هميشه و بسيار بگوئيد، و روايت شده: آن حضرت به مردى گذشت كه نماز مى خواند و مى گفت: يا ذا الجلال و الاكرام، فرمود: دعاى تو مستجاب و پذيرفته شد) بر محمد و آل او درود فرست، و آنچه از تو طلبيده و خواسته ام و در آن به درگاه تو تضرع و زارى نمودم برايم مستجاب فرما، و آن را بخواه و مقدر و حكم كن و بگذران، و در آنچه از خواسته هايم كه حكم مى كنى براى من خير ده، و در آن بركت و نيكيت را درباره ام ثابت و پابرجا گردان، و به وسيله ى آن بر من احسان نما، و مرا به آنچه از آن عطا مى كنى نيكبخت ساز، و از فضل و بخشش خود و فراخى آنچه (خيرات و نيكيها كه) نزد تو است به من بيافزا، زيرا تو توانگر بخشنده اى، و آن را به خير و نيكى آخرت (بهشت) و نعمت فراوان آن سرا پيوسته فرما، اى مهربانترين مهربانان.
― سپس دعا كن به آنچه برايت آشكار گردد (پيش آيد يعنى هر چه مى خواهى از خداى تعالى بخواه) و بر محمد و آل او هزار بار درود فرست (بگو: اللهم صل على محمد و آل محمد) كه امام عليه السلام اينچنين مى كرده (ناگفته نماند: هرگاه ذكر و ياد خدا مانند يا ارحم الراحمين يا صلوه و درود بر محمد و آل او بعد و شماره ى مخصوصى تعيين شده باشد سزاوار نيست خواننده بيشتر يا كمتر از آن را بخواند، زيرا هويدا است كه ثواب و پاداش براى عدد معين است، و بيشتر يا كمتر آن را شامل نمى شود، و شايسته است عدد مخصوص را بى آنكه ميان آن سخنى گويد به پايان رساند، و چنانكه سخنى گفت بهتر آنست كه آن را اعاده نموده دوباره از سر گيرد).