از دعاهاى امام عليه السلام است در ترس (از خداى تعالى):
― بار خدايا تو مرا درست اندام (بى عيب و نقص) آفريدى، و در كوچكى پروردى، و بى رنج و كوشش من روزيم دادى
― بار خدايا من در كتاب تو (قرآن مجيد) كه فروفرستادى، و بندگانت را به آن مژده دادى يافتم كه فرموده اى: («س 39 ى 53» يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله، ان الله يغفر الذنوب جميعا يعنى) اى بندگان من كه بر نفسهاى خود (به گناهان) اسراف كرده و از حد تجاوز نموده اند از رحمت و بخشش خدا نوميد نشويد كه خدا همه ى گناهان را (به شرط توبه) مى آمرزد. و پيش از اين از من سر زده آنچه (گناهانى كه) تو دانسته اى، و آنچه تو، به (زشتى و كيفر) آن از من داناترى، پس واى به رسوائى من از آنچه نامه ى (ثبت اعمال به امر و فرمان) تو درباره ى من شمرده (نوشته) است
― پس اگر نبود جاهائى كه اميدوارم از عفو و گذشتت كه هر چيزى را فرامى گيرد خود را از دست مى رهانيدم (هلاك و تباه مى ساختم) و اگر كسى مى توانست از پروردگارش (مالك خود) بگريزد هر آينه من به گريختن از تو (كه مالك حقيقى هستى) سزاوارتر بودم، و توئى كه رازى در زمين و آسمان بر تو پوشيده نيست و آن را (روز قيامت) حاضر و آشكار مى نمائى، و از هر جزاء دهنده و حسابگرى بى نيازى
― بار خدايا تو جوينده ى منى اگر فرار كنم، و دريابنده ى منى اگر بگريزم، پس اينك منم در پيشگاهت فروتن، خوار، بينى بر خاك نهاده، اگر مرا عذاب و كيفر كنى پس من سزاوار آنم، و آن- اى پروردگارم- از جانب تو عدل و داد است، و اگر از من درگذرى پس از قديم و ديرينه گذشتت مرا فراگرفته، و عافيت و تندرستيت را بر من پوشانده اى (مرا از هر سختى و گرفتارى نجات داده اى)
― پس از تو درخواست مى نمايم- بار خدايا- قسم به نامهاى پنهان شده ات (نامهائى كه علم آن را به خود اختصاص داده اى، پيغمبر- صلى الله عليه و آله- فرموده: خداوند را چهار هزار نام است، هزار نام را كسى جز خدا نمى داند، و هزار نام را كسى جز خدا و فرشتگان نمى داند، و هزار نام را كسى جز خدا و فرشتگان و پيغمبران نمى داند، و چهارمين هزار را مومنين مى دانند، پس سيصد نام از آن هزار نام در توريه است، و سيصد در انجيل، و سيصد در زبور، و يكصد در قرآن، نود و نه نام آشكار و «يكى اسم اعظم» از آنها پنهان است، هر كه آنها را بشمارد «معانى آنها را بداند چنانكه از شيخ صدوق عليه الرحمه نقل شده» داخل بهشت شود) و به جمال و نيكوئيت كه پرده ها (انوار عزت و جلال و عظمت و بزرگواريت) آن را (از نظر خلائق و آفريده شدگان) پوشيده است كه رحم و مهربانى كنى اين جان بى تاب و اين استخوان ضعيف و ناتوان را كه توانائى گرمى آفتابت را ندارد پس چگونه گرمى آتش «دوزخ» تو را توانائى دارد؟! و (شنيدن) آواز رعد و غرش ابر تو را توانائى نداد پس چگونه (تحمل سختى) بانگ خشمت (دورى از رحمتت) را توانائى دارد؟!
― پس بر من رحم كن- بار خدايا- زيرا من مردى ذليل و خوارم، و قدر و منزلتم اندك است، و عذاب و كيفر من چيزى نيست كه همسنگ ذره اى (مورچه ى كوچك، يا غبار و گرد منتشر در هوا) در پادشاهى تو بيافزايد، و اگر عذاب من چيزى بود كه در پادشاهيت مى افزود هر آينه (توفيق) شكيبائى بر آن را از تو درخواست مى نمودم، و دوست داشتم كه آن فزونى براى تو باشد، ولى سلطنت تو- بار خدايا- بزرگتر و پادشاهى تو جاويد تو را از آنست كه فرمانبرى فرمانبران در آن بيافزايد، يا نافرمانى گنهكاران از آن بكاهد
― پس بر من رحم و مهربانى كن اى مهربانترين مهربانان، و از گناهان من درگذر اى داراى بزرگى و احسان و نيكى، و توبه و بازگشتم را بپذير، زيرا توئى توبه پذير مهربان.