سپيدرويان و سيه رويان
حَمْداً تَقَرُّ به عُيُونُنا(اَعْيُننا.) اِذَا بَرِقَتِ الْاَبْصارُ، و تَبْيَضُّ(تَنْضُرُ.) به وُجُوُهُنا اِذَا اسْوَدَّتِ اَلأبشار. سپاس و ستايشى كه روشنى بخش ديده هاى ماست، در آن هنگام كه چشمها [از شدّت هراس] به گردش در آيد و چهره هاى ما، در پرتو آن، سپيد گردد؛ آن هنگام كه چهره هايى [از نكبت و تيرگى گناه] سياه اند.
قَرَّتِ الْعَيْنُ: قَرَّتْ عَينهُ: چشمش از شادمانى و خرسندىِ او خبر داد، شادمان وخوشحال و آسوده دل شد. آرامش خاطر يافت، ديدگانش خنك شد.
ابن اثير مى گويد:
در حديث اِسْتِقسا آمده است: «لَوْ رآكَ لَقَرَّتْ عَيْناهُ. اگر تو را ببيند، خوشحال و مسرور گردد» و حقيقت آن، اين است كه خداوند، اشك چشمش را خنك گرداند؛ چرا كه اشك شادى و سرور، خنك است.(النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج 4، ص 38.)
برخى گفته اند: «قَرِّتْ عَيْنُهُ» يعنى خداوند، به او چيزى داده است كه از ديدن آن، آرامش و قرار يافته و ديگر چشمش به دست اين و آن نيست.
وَقَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لَي وَلَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً.(قصص، آيه 9.)
زن فرعون گفت: «[اين كودك يعنى موسى] مرا و تو را روشنىِ چشم است. او را مكشيد، اميد است كه ما را سودى دهد يا او را به فرزندى بگيريم».
يكى از خواسته هاى «عِباُد الرَّحْمنِ»، اين است كه خداوند، همسران و فرزندانى به آنان ببخشايد كه ديدگانشان، بدان آرامش و قرار گيرد و با داشتن آنها، از مردمان (ارباب بى مروّت دنيا) بى نياز باشند:
يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا من أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ.(فرقان، آيه 74.) گويند: پروردگارا! از همسرانمان و فرزندانمان، ما را روشنىِ چشمها ببخش.
در اين بخش از سخن امام (ع)، به دو نمونه از ويژگى هاى حَشْرِ آدميان و برانگيختنشان در روز رستاخيز، اشاره شده است:
1. در آن روز، ديدگان، از ديدنِ صحنه هول انگيز و هراسناك رستاخيز، به خيرگى افتند و آدميان، حيران و سرگردان وارد «مَحْشَرْ» شوند:
يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ. فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ. وَخَسَفَ الْقَمَرُ. وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ. يَقُولُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ.(قيامت، آيه 10-6.)[آدمى]مى پرسد: «روز رستاخيز، كى خواهد بود؟» پس آن گاه كه چشم [از ترس] خيره شود و ماه تيره گردد. و خورشيد و ماه جمع شوند به گونه اى كه نورشان برود و هر دو تيره گردند، و نظام جهان به هم ريزد]. آن روز، آدمى گويد: «گريزگاه كجاست؟».
2. در آن روز، صفها از يكديگر جدا مى شوند؛ مؤمنان از كافران، موحّدان از مشركان، ستمگران از ستمديدگان، و پاكان از پليدان، جدا مى گردند و مردم، با ظاهرى گوناگون، وارد عرصه رستاخيز مى شوند. اين گونه گونىِ ظاهرى، روشنگر درستى و نادرستى عقايد و باورها و شناساننده نيكى ها و بدى هاى افكار و انديشه ها و رفتارهاى آدميان نيكو كار و بدكار است و بر اين اساس، پيش از آنكه حسابرسى خداوند تمام شود و سرنوشت نهايى آنان روشن گردد، آدميان تا اندازه اى به وضع و حال و چگونگى سرنوشت يكديگر پى مى برند و هر انسانى، به اجمال در مى يابد كه از گروه رستگاران و بهشتيان است يا از گروه نارستگاران و دوزخيان:
يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّت وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ. وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هم فِيهَا خَالِدُونَ.(آل عمران، آيه 107 - 106.) در روزى كه روى هايى سپيد گردند و روى هايى سياه؛ امّا آنان كه روى هاشان سياه گردد [گويندشان:] آيا پس از ايمان آوردنتان، كافر شديد؟! پس بچشيد عذاب را به سزاى آنكه كفر مى ورزيديد.
در جاى ديگر فرمود:
وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُم مُسْوَدَّةٌ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ. وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلاَ هم يَحْزَنُونَ.(زمر، آيه 61-60.) هنگام رستاخيز، آنان را كه بر خدا دروغ بستند (يعنى خداى را به گرفتن شريك و فرزند وصف كردند) بينى كه روى هاشان سياه است. آيا گردن كِشان را جاىْ در دوزخ نيست؟ و خداى كسانى را كه پرهيزگارى كردند، با رستگارى و كاميابى برهاند، كه نه بدى بِديشان رسد و نه اندوهگين شوند.
امام سجاد (ع) در نيايش خود، خداوند را به گونه اى مى ستايد و شكر مى گزارد و نعمتهايش را بر زبان مى راند كه در در روز رستاخيز، مايه روشنى چشم و شادمانى و آسودگى دلها گردد؛ در آن روزِ «بَرِقَتِ الْاَبْصار» كه ديدگان از هول و هراس خيره و آدميان حيران و سرگردان شوند و با پريشانى و اضطراب، در جستجوى گريزگاهى باشند و راه به جايى نبرند؛ «يَقُولُ الْاِنسانُ يَوْمَئِذٍ اَيْنَ الْمَفَّرُ».
در آن روزى كه صفها جدا شود و سپيدرويان در يك سو، و سيه رويان در سوى ديگر قرار گيرند، در آن روزى كه آدميان از گورهاشان به درآيند؛ در حالى كه عريان اند و ذليلانه بار سنگين گناهانشان را به دوش مى كشند، هر كس به هر سو كه مى نگرد، خلايق را در كارى جز آنچه خود با آن درگير است، مى بيند. در آن روزى كه چهره هايى شادان و خندان، و چهره هايى عبوس و گَرد آلود و سرگردان و از يكديگر گريزان اند.
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ من أَخِيهِ. وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ. وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ. لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ. وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ. ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ. وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ. تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ. أُولئِكَ هم الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ.(عبس، آيه 42-34.) روزى كه آدمى از برادر خود مى گريزد، و از مادر و پدر خويش، و از همسر و فرزندانش، هر مردى از آنان را در آن روز، كارى است كه بدان مى پردازد (كسى به ديگرى نپردازد). در آن روز، روى هايى تابان و درخشان اند، خندان و شادمان. و روى هايى در آن روز، بر آنها گَرد نشسته است، تيرگى و سياهى، آنها را فروپوشد؛ اينان اند كافرانِ بدكارِ گنه پيشه.
لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هم فِيَها خَالِدُونَ. وَالَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئَاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةِ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُم من اللَّهِ من عَاصِمٍ كَأَ نَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً من اللَّيْلِ مُظْلِماً أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هم فِيهَا خَالِدُونَ.(يونس، آيه 27-26.) براى كسانى كه نيكويى كردند، [پاداشى]نيكوتر باشد و فزونى اى [افزون بر استحقاق] و رخسارشان را گَرد تيره [گناهان] و خوارى نپوشاند. اينان بهشتيان اند كه در آن، جاويدان باشند. و كسانى كه كارهاى بد كردند، كيفر بدكارى را همانند آن دارند و آنان را خوارى بپوشد. آنان را نگهدارنده اى [در برابر كيفرِ] خداى نيست؛ گويى كه پاره هايى از شب تاريك، بر رخسارشان پوشانده شده است. اينان دوزخيان اند كه در آن، جاويدان باشند:
امام زين العابدين، در بخشى از دعاى چهل و دوم مى گويد:
و بَيِّضْ وُجُوهَنا يَوْمَ تَسْوَدُّ وَجُوُهُ الْظَّلَمَةِ في يَوْمِ الْحَسَرةِ و الّنَدامة. در آن روز كه چهره هاى ستمكاران، سياه گردد، روز حسرت و پشيمانى، چهره هاى ما را سپيد گردان.
امام سجاد (ع)، در اين بخش از دعا، دامنه ستايش خداوند و سپاسگزارى از نعمتهايش را تا آنجا گسترش داده كه همه هستى را فراگيرد و امواج ستايشها و سپاسگزارى هاى برخاسته از جان پاكش، تا «اَعْلى عِلّيّينَ» اوج بگيرد و فرشتگان مقرّب و پيامبران و اولياى بزرگ خداوند را به گواهى وا دارد، و از آنجا به همه آفاق و كرانه هاى هستى پرتو افكند و حامدان و شاكران را در جوار قرب الهى و سايه سارِ لطف و فيض بى دريغش، بنشاند؛ فيض و لطفى كه بى مانند است؛ نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه بر ذهن و خاطرى گذشته است:
فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم من قُرَّةٍ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ.(سجده، آيه 17.) كس نداند كه به پاداش آنچه مى كنند، برايشان چه روشنى چشمى، نهان داشته اند.