تابعان
اَللَّهُمَّ و اَوْصِلْ اِلَى التَّابِعينَ لَهُمْ بِاِحْسانٍ، الَّذينَ يَقُولُونَ: رَبَّنَا اغْفِرْلَنا وَلِاِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْاِيمانِ خَيْرَ جَزائِكَ. الَّذينَ قَصَدُوا سَمْتَهُمْ، و تَحَرَّوْا وِجْهَتَهُمْ، و مَضَوْا عَلى شاكِلَتِهِمْ. لَمْ يَثْنِهِمْ رَيْبٌ فى بَصيرَتِهِمْ، وَلَمْ يَخْتَلِجْهُمْ شك فى قَفْوِاثارِهِمْ، و الْايتِمامِ بِهِدايَةِ مَنارِهِمْ. مُكانِفينَ و مُوازِرينَ لَهُمْ، يَدينُونَ بِدينِهِمْ، و يَهْتَدُونَ بِهَدْيِهِمْ، يَتَّفِقُونَ عَلَيْهِمْ، وَلا يَتَّهِمُونَهُمْ فيما اَدَّوْا اِلَيْهِمْ. بارخدايا! پيروانِ اصحاب (تابعان)، را كه به نيكى (ايمان و خلوص و عمل صالح) ايشان را پيروى كردند، آن ها كه گويند: «اى پروردگار ما! ما و برادران مان را، كه در ايمان از ما پيشى گرفته اند، بيامرز» پاداش نيكو ارزانى دار. آن ها كه طريقت اصحاب پيش گرفته، به راهِ ايشان مى روند، و به هنجار و منش آنان زندگى مى كنند و در پيروىِ آنان، به دانايى و بينادلى شان ترديد راه نيافته و در نشانه ها، كه بر نهاده اند و راهسپارى به مشعل هاى هدايت، كه افراشته اند، شك و دودلى آن ها را به بيراهه نبرده است. ياران و ياوران ايشان اند. به راه و آئين شان دل سپرده و به سيرت و رفتارشان راه يافته اند. و درباره آن يكدل و يك زبان اند. و ايشان را در آن چه از پيامبر آورده اند دروغگو نيانگاشتند.
التّابِعى: كسى كه صحابه را درك كرده و از ايشان پيروى مى كند.
اِحْسان: نيكى، جوانمردى، بخشش و از پيامبر گرامى (ص) نقل شده كه فرمود: اَلْاِحسانُ ان تَعْبُدَ اللَّهَ كَاَنَّكَ تَراهُ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ يَراكَ.(صحيح مسلم، ج 1، ص 157.) احسان، عبادت خداوند است آن چنان كه گويى او را مى بينى، چرا كه اگر هم تو او را نمى بينى، او تو را مى بيند.
سَمْت: راه، راهِ آشكار، عقيده، مذهب، طريقت، روش، سنگينى و وقار، هيئت و چگونگى صورت.
تَحَرّى: به جويى، درست جستن، چيز شايسته و صواب جستن، درنگ كردن.
وِجْهه: سمت، سو، روى، آنچه بدان توجه كنند، قبله كه به آن روى كنند، اعتبار، شهرت، حيثيّت.
شاكِلِه: سرشت، خميره، ساختار، صورت، كناره، راه و روش، نيت، مذهب، عقل، خرد.
لَمْ يَثْنِهِمْ: به تغيير روش وانداشت، به انحراف نكشاند.
رَيْب: شك و شبهه، بدگمانى، بلاريب: بدون شك، يقيناً، لاريب فيه: در او احتمالى نيست.
بَصيرَت: بينادلى، هوشيارى، دانايى.
لَمْ يَخْتَلِجْهُمْ: نلرزاند، تكان نداد.
اِخْتَلَجَ الامرُ فى الصَّدْرِ: آن امر به دل راه يافت و خطور كرد. اِخْتَلَجَ الشىَ: آن چيز را به سوى خود كشاند و ربود. خِلاج: بيم و شبهه. خوالج: خيالات و افكار.
شَكّ: گمان، ظن (خلاف يقين).
شَكَّكَهُ: در گمان افكند او را. تَشَّكَكَ: گمان كرد.
قَفو: قَفاقَفْواً: پيروى كرد او را، در پى او رفت. قَفو و اِقْتِفا الْاثَرِ: دنبال روى، پيروى.
اَلْمُنار، مَنارَه: برج ديده بان، چراغ دريايى، گلدسته.
مُكانِفين: كانَفَهُ مُكانَفَةً: يكديگر را يارى كردند. كانَفَ: يارى كرد.
مُوازِرينَ: بار گران بر دوش كشندگان. موازر: كسى كه بار گران بر دوش مى كشد.
يدينونَ بِدِينِهِمْ: به دين آنان معتقد و تسليم شدند.
يَتَّفِقُونَ عَلَيْهِم: به سيرت و رفتار آنان راه يافتند.
لايَتَّهِمُونَهُمْ فِيما اَدُّوا اِلَيْهِم: تابعيان، صحابيان را، در احكامى كه از پيامبر نقل مى كنند، نسبت دروغ نمى دهند (دروغپرداز نمى دانند).
تكريمِ تابِعان
تابِعان، مسلمانانى كه شخص پيامبر (ص) را نديده و مصاحب يكى از اصحاب رسول اكرم (ص) بوده باشند. مؤمنانى كه تعاليم نبوى را بى واسطه از ايشان دريافت كرده اند. پس از فتح مكّه و پايان دوره هجرت ايمان آورده اند و با ايمان و عمل صالح به راه اصحاب رفته و طريقت آنان را برگزيده اند. در قرآن كريم در دو جا، به دنبالِ يادخيز از اصحاب، از آن ها به بزرگى ياد شده است:
1- وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ من الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدَاً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.(توبه، آيه 100.) پيش گامان نخستين، از كوچندگان و ياران (مهاجران و انصار)، و آنان كه به نكوكارى پى گرفته اندشان، خدا از ايشان خشنود شد و آنان خود از خدا، و خدا براىِ شان پرديسهايى ساخته است كه از زيرشان جويها برود و در آن جاويدانِ هماره اند، رستگارى بزرگ خود اين است.
2- وَالَّذِينَ جَاءُوا من بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلاَ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤوفٌ رَحِيمٌ.(حَشر، آيه 10.) كسانى كه از پس ايشان بيامده اند، گويند: اى پروردگار ما، ما را و برادران مان را كه در ايمان از ما پيشى جسته اند بيامرز، و كينه كسانى را كه گرويده اند در دلهاى ما مَنِهْ. اى پروردگار ما، راستى كه تو نرم و مهربان اى.
اين دو آيه، بازتابشِ زيبايى است از ايمان و عمل صالحِ مؤمنانى، كه از پس مؤمنان پيش گام، به آئين اسلام روى آوردند؛ ايمان و عمل صالحى كه دلهاى همه مؤمنان را در دِرازاىِ زمان به هم پيوند مى دهد، پيوندى كه جامعه دينى را چون اعضاى يك پيكر وحدت و يگانگى مى بخشند. «بنى آدم اعضاى يك پيكرند / كه در آفرينش ز يك گوهرند». همچنان كه پيامبر گرامى (ص) فرمود:
مَثَلُ الْمُؤمِنينَ فى تَوادِّهِمْ و تَراحِمِهِمْ و تَعاطُفِهِم مَثَلُ الْجَسَدِ: اِذا اشْتَكى مِنْهُ عُضْوُ تَداعى لَهُ سائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ و الْحُمّى.(فيض الغدير، ج 5، ص 514؛ ترجمه احياء علوم الدين، ربع عادات، ج 1، ص 570.) مَثَل ايمان آورندگان (مؤمنان) در دوستى با يكديگر و ابراز محبّت و عاطفه نسبت به هم مَثَل پيكرست: هرگاه عضوى از آن دردمند شود ديگر اعضاى آن پيكر با بى خوابى و تب با آن عضو موافقت و همدردى مى كنند.
امام سجاد (ع) در اين فراز از نيايش، پس از دعاى خير درباره صحابيان، به تجليل و تكريم پيروانِ آنان (تابعان) پرداخت و از خداى مهر و رأفت براى آنان، بهترين پاداش را طلب كرد: اَللَّهُمَّ و اَوْصِلْ اِلَى التَّابِعِينَ لَهُمْ بِاحْسانٍ. بارخدايا! پيروان اصحاب، كه به نكوكارى از ايشان پيروى كردند، پاداش نيكو ارزانى دار. «التَّابِعينَ لَهُم بِاحْسانٍ» تعبير ديگرى از كلام الهى است كه فرمود: «وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِاحْسانٍ». و «الَّذينَ يَقُولُونَ...» كه توصيف تابعان است، اقتباس از آيه 10 سوره حشر است. اين آيه، دعاى خير مؤمنانِ تابعى درباره خود و پيش گامانِ نخستين (مهاجران و انصار) است، كه در حوزه اعتقاد و عمل به آنان اقتدا كرده اند؛ دعايى است به مغفرت خواهى و آمرزش طلبى براى برادران ايمانى شان، برادرانى كه با ايثار و انفاق و هجرت و جهادِ جانانه خود، راههاى ناهموار را براى گسترش اسلام هموار ساختند و عوامل بازدارنده رشد و بالندگى دعوت توحيد را از سر راهِ مؤمنانى كه از پى مى آيند و به آيين توحيد مى گروند، از ميان برداشتند. نظامى تأسيس كردند مبتنى بر اصل بنيادينِ عدالت و مساوات در همه شئون زندگى و امكانات رفاهى و برخوردارى هاى گوناگون. از اين رو، اين مؤمنان را برادران خود خواندند:«اِخْوانِنا الَّذين سَبَقُونا بِالْاِيمانِ»؛ چرا كه ايشان را از خود مى دانستند، همچنان كه خداوند فرمود:
بَعْضُكُمْ من بَعْضٍ.(نساء، آيه 25.) همه چون يكديگريد.
اِنَّما الْمُؤمِنُونَ اِخْوَةٌ.(حجرات، آيه 10.) همانا گرويدگان برادران اند.
تابعان، مؤمنانى بودند كه به مضمون آيه شريفه «وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِاحْسانٍ» و به تعبير امام (ع) «وَ التَّابِعينَ لَهُمْ بِاحْسانٍ»، گام در جاىِ گامِ صحابيان نهادند و فضايلى را كه ايشان از رسول خدا (ص) آموخته بودند، به نيكى دريافت كرده و عملاً نيز به راهى بودند كه ايشان از پيش رفته بودند. مؤمنانِ راستين و ادامه دهندگانِ راهِ شان بودند. نكته مهمّ اين كه تابعان پس از آمرزش خواهى براى خود و براى پيشگامان نخستين (مهاجران و انصار)، از خداوند طلب كردند تا هيچ كينه و كدورتى از آنان در دل نداشته باشند «وَ لاتَجْعلْ فى قُلُوبِنا غِلاً لِلَّذينَ آمَنُوا». از خدا خواستند تا در پرتو رأفت و رحمت خويش، ظرف جان شان را از كينه ها و كدورت ها و دشمنى ها، نه تنها نسبت به ايشان، بلكه نسبت به همه مؤمنان، در همه جا و همه عصرها تهى، و سرشار از مهر و رأفت گرداند. و اين خصلت كريمانه انسانى بود، كه مؤمنان را گِرداگِردِ يكديگر جمع آورده و با چنگ زدن به ريسمان توحيد (حبل اللَّه) دشمنى هاى چندين ده ساله از ميان رفت و به صلح و آشتى انجاميد و هر كينه اى كه در سينه هاشان بود زدوده شد.(دشمنى صد و بيست ساله ميان دو قبيله اوس و خزرج؛ بلكه مطلق دشمنى ها و جنگهايى كه در ميان قبيله هاى عرب بوده است با ظهور اسلام به آشتى انجاميد.)
«غِلّ» از مَهيب ترين ناسازگارى هاست كه دل آدمى را مكدّر مى سازد؛ چرا كه آميزش و دوستى و ارتباط صميمى با ديگران، از نيازهاى ضرورى حيات آدمى است. و اين ارتباط صميمى و وَثيق تا آن گاه است كه انسان ها از يكديگر كارهايى كه بر وفقِ طبع آدمى نيست، نبينند. كارهايى كه با طبع آدمى ناسازگار است؛ مانند خيانت و ناراستى، دوستى ها را به دشمنى و محبت ها و يكدلى ها را به خشم و كينه تبديل مى كند و همين خشم ها و كينه هاست كه الفت ها و پيوندهاى قلبى آدميان را مى گُسَلَد و زندگى را تلخ و ناگوار مى سازد. بارخدايا، كينه كسانى را كه ايمان آورده اند در دلهاى ما مَنِه «وَ لاتَجْعَلْ فى قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا». امام (ع) از اين پس به سراغ ويژگى هايى از تابعان رفته است كه آن ها را به مؤمنانِ نخستين پيوندى وثيق داده است؛ مؤمنانى كه در يك روزگار پرحادثه اى از تاريخ، كه خود عامل آن حوادث بودند، در صحنه دنياى سرشارِ از «ضلالِ مبين» بسانِ يك عامل و فاعل قضا و قَدر ظهور كردند. اين ويژگى ها، تابلوهاى زنده اى را مى مانند كه عصر و روزگارِ ايمان و معنويت را در اوج خود ارائه مى دهند. روزگار عزت و صلابت و شكوهِ معنوى مسلمانان را در محيطى بهشت گونه، كه خداوند در سايه رأفت و رحمت خود سينه هاشان را از هر كينه و كدورتى نسبت به هم پاك كرده بود «وَ نَزَعْنا ما فى صُدُورِهِمْ من غِلٍّ».(اعراف، آيه 43.) مؤمنانى بودند كه روش اصحاب را پيش گرفتند و طريقت شان را برگزيدند و به هنجار و منش آنان آهنگِ زندگى كردند و در پيروى از آثار آنان و اقتدا به نشانه هايى كه ايشان براى راهنمايى نهاده بودند، در راه سپارى به چراغِ هدايت شان، شبهه اى، بينش آنان را دگرگونه نساخت و در پيروى از آثارشان و اقتدا به هدايتِ نشانه راه شان، خارِ ترديدى در دل شان نخليد «الَّذِينَ قَصَدُوا سَمْتَهُمْ، و تَحَرَّوا وِجْهَتَهُمْ، و مَضوا عَلى شاكِلَتِهِمْ،...» مؤمنانى بودند كه قرآن كريم در وصف آنان فرمود:
الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هم الصَّادِقُونَ.(حجرات، آيه 15.) آن ها كه، به خداوند و پيامبرش ايمان آورده اند سپس ترديد نورزيده اند و با دارايى ها و جان هاى شان در راه خداوند جهاد كرده اند، آنان اند كه راستگويند.
الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ. الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ أُوْلئِكَ هم الْمُؤْمِنُونَ.(انفال، آيه 4-3.) آن ها كه، چون ياد خداوند پيش آيد، دل هاشان بيمناك مى شود و چون آيات او را بر آنان بخوانند، بر ايمان شان مى افزايد و بر پروردگارشان توكّل مى كنند. آن ها كه نماز را برپا مى دارند و از آن چه به آنان روزى داده ايم، مى بخشند. آنان اند كه به راستى مؤمنند؛ آن ها نزد پروردگارشان پايه ها و آمرزش و روزىِ ارجمندى دارند.
ياران و ياورانِ اصحاب بودند؛ يعنى با ايمان و عمل صالح شان، آنها را يارى كردند. و در دين موافق و پيروِ آنان، و بر همان شيوه راه يافتگان بودند: مُكانِفينَ و مُوازِرينَ لَهُم، يَدِينُونَ بِدينِهِمْ و يَهْتَدُونَ بِهَدْيِهِمْ. و در آن چه (احكام و معارف) كه از پيامبر بزرگوار (ص) خبر دادند، بدگمان نشده و ايشان را دروغگو نيانگاشتند: يَتَّفِقُونَ عَلَيْهِم و لايَتَّهِمُونَهُمْ فِيما اَدُّوا اِلَيْهِمْ.