فارسی
چهارشنبه 13 تير 1403 - الاربعاء 25 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

سفارشات امیرالمؤ منین علیه السلام به امام مجتبى علیه السلام

سفارشات امیرالمؤ منین علیه السلام به امام مجتبى علیه السلام

در نهج البلاغه ، نامه بسيار طولانى و مبسوطى است كه در صدر اين نامه نوشته شده است كه امام عليه السلام اين نامه را هنگام بازگشت از جنگ صفين مرقوم فرموده اند. بهانه و مخاطب نامه ، فرزند بزرگوارشان امام مجتبى عليه السلام است ، ولى گويى اين مطالب را به عنوان يك پدر براى همه فرزندان بيان فرموده است و اساسا، بايد گفت امام مجتبى عليه السلام در اين ميان موضوعيت ندارد. او اشرف و اجل از اين است كه مخاطب اين گونه سخنان قرار گيرد؛ چون او نيز خود داراى مقام عصمت است و معلم به تعليمات الهى . ولى فرمايش هاى اميرالمؤ منين عليه السلام در اين نامه ، تذكارها، نصايح و مواعظ يك پدر پير دنيا ديده و سرد و گرم چشيده روزگار است ، هنگامى كه احساس مى كند عمرش ‍ به پايان رسيده و فرزندانش نزديك او نشسته اند. مى خواهد همه تجربيات پرحادثه خود را براى فرزندانش بيان كند. در تعبيرى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم در وصف اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است :
اءنا و على اءبوا هذه الامّة (611).
((من و على (عليه السلام ) در حكم پدران اين امت هستيم )).
يقينا همه پدران و مادران و همه فرزندان مسلمان و معتقد به ولايت اهل بيت عليهم السلام و شيعيان اين معنا را قبول دارند كه هيچ پدرى دلسوزتر از وجود مقدس اميرالمؤ منين عليه السلام براى فرزندش نخواهد بود. بنابراين گزيده هايى از سخنان حضرت و نصايح امام عليه السلام را به فرزندش امام مجتبى عليه السلام به صورت كوتاه ذكر مى كنيم .
1 - سفارش به تقوا و توجه به آخرت
حضرت مى فرمايند:
مِنَ والِدِ الفَانِ المُقِرِّ لِلزَّمَانِ المُدَبِرِ العُمُرِ المُستَسلِمِ للدُّنيا السَّاكنِ مَسَاكنَ المَوتَى و الظَّاعنِ عنها غَدا الى المَولُودِ المُؤَمِّلِ مَا لا يُدرِكُ السَّالِكِ سَبيلَ مَن قَد هَلَكَ غَرَضِ الاَسقَام و رَهينَةِ الاَيَّامِ و رَمِيَّةِ المَصَائِبِ و عِبدِ الدُّنيا و تاجِرِ الغُرورِ،...، اءَحىِ قَلبَكَ بِالمَوعِظَةِ و اءَمِتهُ بالزَّهَادَةِ و قوه بِاليَقينِ و نَوِّرهُ بالحِكمَةِ و ذَلِّلهُ بِذِكرِ المَوتِ(612).
((از پدرى كه در آستانه فنا است و چيرگى زمان را پذيرا است ، زندگى را پشت سر نهاده ، تسليم گردش روزگاران شده ، نكوهش اين جهاد كرده ، و آرمنده در سراى مردگان ، و فردا كوچنده از آن . به فرزندى كه آرزومند چيزى است كه به دست نيايد، رونده راهى است كه به جهان نيستى درآيد.
فرزندى كه بيمارى ها را نشانه است و در گرو گذشت زمانه . تير مصيبت ها بدو پران است و خود دنيا را بنده گوش به فرمان و سوداگر فريب است ... دلت را به اندرز زنده دار و به پارسايى بميران ، و به يقين نيرو بخش و به حكمت روشن گردان و با ياد مرگ خوارش ساز)).
حضرت اين نامه را به عنوان پدرى كه عمرى را سپرى كرده ، سرد و گرم روزگار را چشيده است و روزهاى آخر حيات دنيا را مى گذراند و به زودى در سكناى مردگان و گذشتگان ماءوا مى گيرد، به فرزندى كه آرزوهاى دست نايافته اى دارد و بايد راه گذشتگان را طى كند، مى نويسد.
در واقع همه ما مشمول اين خطاب اميرالمؤ منين عليه السلام هستيم ؛ به خصوص فرزندان ، نوجوانان و جوانان ما بايد به اين مطالب اميرالمؤ منين عليه السلام خوب عنايت كنند. بعد از اين كه مقدماتى را بيان مى فرمايند، اول فرزندان مسلمان را به موضوع تقوا و اعتصام به حبل اللَّه توصيه مى فرمايند و بعد مى فرمايند: هيچ واسطه و سببى بين انسان و خالقش استوارتر، محكم تر و ارزشمندتر از تقوا و پرهيز از گناه نيست .
قلب انسان مانند همه موجودات ديگر، اقبال و ادبار دارد و حيات و ممات . اگر انسان دچار دل مردگى و ضعف قلب شود، حياتى را كه اين قلب به آن نياز دارد، بايد به وسيله موعظه تامين كند. قلب را با شنيدن موعظه و مطالعه مواعظ ديگران ، زنده كند. اما گاهى قلب نياز به مهار كردن دارد و مهار دل با زهد و دورى گزيدن از محرمات و منهيات الهى است .
پس وسيله رشد قلب و حيات و شادابى و طراوت دل ، استماع مواعظ است و ابزار مهار آن ، زهد و پرهيز از محرمات است و آنچه موجب تقويت دل و قلب است ، يقين است .
2 - مطالعه در تاريخ گذشتگان
حضرت در ادامه مى فرمايند:
و اءَعرِض عليه اءَخبَارِ المَاضِينَ و ذَكِّرهُ بمَا اءَصَابَ مَن كانَ قَبلَكَ مِنَ الاوَّلينَ و سِر فِى دِيَارِهِم و آثارِهِم فَانظُر فيمَا فَعَلُوا و عمَّا انتَقَلُوا و اءَينَ حَلُّو و نَزَلُوا فانَّكَ تَجِدهُم قدانتَقَلُوا عنِ الاَحِبَّةِ و حَلُّوا دِيَار الغُربَةِ و كاءَنَّكَ عن قليل قد صِرتَ كَاءَحَدِهِم فَاءَصلِح مَثوَاكَ و لا تَبِع آخِرَتَكَ بدُنيَاكَ(613).
((فرزندم ! اگر مى خواهى دل تو هميشه زنده باشد سعى كن آن را به تاريخ گذشتگان و آنچه از آنان باقى مانده آگاه بدارى . در آثار و سرزمين هاى آنان سير و سياحت كن و بر تاريخ زندگى گذشتگان احاطه پيدا كن و ببين كه اين گذشتگان چه كرده اند، به كجا منتقل شده اند و جايگاه نهايى آنها كجا بوده است ؟ اگر خوب به حال آنان بنگرى مى بينى كه دنيا برايشان دوام و بقا نداشته است ؛ آنها از اين عالم رخت بربسته و از ميان دوستانشان مفارقت كرده اند و در جايگاه غربت ماءوا گرفته اند. فرزندم ! بايد بدانى كه در آينده نزديك تو هم بسان آنها، همان راه را طى خواهى كرد. فرزندم ! مراقب باش كه در مسير زندگى ات ، هرگز آخرت را با دنيا معامله نكنى )).
اميرالمؤ منين عليه السلام در جاى ديگر همين نكته را دقيق تر بيان مى كنند كه انسانهاى عاقل كسانى اند كه متاع بى ارزشى را با متاع ارزشمند معامله نمى كنند.
پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم در وصيت خود به اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
يا على شرُّ النَّاس مَن باعَ آخِرتَهُ بدنيَاهُ و شرّ مِنهُ مَن بَاعَ آخِرته بدُنيا غَيرِهِ(614).
((يا على ! بدترين مردم كسى است كه آخرت خود را با دنيا معامله مى كند و بدتر از او كسى است كه آخرتش را به دنياى ديگران مى فروشد)).
پدران ، مادران و فرزندان عزيز را بايد به اين نكته بسيار مهم در كلام معصوم عليه السلام توجه داد كه اولا، دنيا و عمرهاى كوتاه متعارف در مقايسه با آخرت كه حيات ابدى و خلود است ، هرگز قابل معامله نيست . كسى كه مسيرى را طى مى كند تا به منزل مقصود خود برسد، هيچ گاه توقف گاه موقت را با منزل ابدى عوض نمى كند. نكته ديگر اين كه ، در اين ايام و روزگارى كه مسائل حاد اجتماعى و سياسى دامن همگان را گرفته ، مبادا به خاطر دنياى ديگران و رسيدن ديگران به منصب و اقتدار، آخرت خود را تباه كنيم .
3 - آثار آگاهى از تاريخ گذشتگان
حضرت بعد از اين كه فرزند خود را به مطالعه در تاريخ گذشتگان و سير در آثار و سرزمين آنها توصيه مى فرمايند، نتيجه اين سير را اين گونه بيان مى كنند:
اءى بُنَىَّ اءِنِّى و ان لَم اءَكُن عُمِّرتُ عُمُرَ مَن كانَ قَبلِى فَقَد نَظَرتُ فى اءَعمالِهم ... بل كاءَنِّى بمَا انتَهَى الىَّ مِن اءُمورِهم قد عُمِّرتَ معَ اءَوَّلهم الى آخِرهم فَعَرَفتُ صَفوَ ذلك مِن كَدَرِهِ و نَفعِهِ مِن ضَرَرِ فَاستَخلَصتَ لكَ مِن كُلّ اءَمر نَخِيلَهُ و تَوَخَّيتُ لك جَميلَهُ و صَرَفتُ عنكَ مَجهولَهِ و راءَيتُ حيث عَنَانِى مِن اءِمركَ مَا يَعنِى الوَالِدَ الشَّفيقَ و اءَجمَعتَ عليهِ مِن اءَدَبِكِ اءَن يكون ذلك و اءنت مُقبِلُ العُمُر و مُقتُبِلُ الدَّهر،... ثمَّ اءَشفَقتَ اءَن يَلتبِسَ عليك مَا اختَلَفَ النَّاسُ فيه مِن اءَهوَائِهِم و آرائِهِم مثلَ الَّذِى التَبَسَ عليهم فكان اءَحكَامُ ذلك على ما كَرِهتُ من تَنبِيهِكَ له اءَحبَّ الىَّ مِن اِسلامِكَ الى اءَمرِ لا آمَنُ عليك به الهَلَكَةَ(615).
((فرزندم ! هر چند من به اندازه همه آنان كه پيش از من بوده اند نزيسته ام ، اما در كارهاشان نگريسته ام ؛ گويى چنان است كه با نخستين تا آخرينشان به سر برده ام . پس از آنچه ديدم روشن را از تار و سودمند را از زيانبار بازشناختم و براى تو از هر چيز، زبده آن را جدا ساختم و نيكويى آن را برايت جستجو كردم و آن را كه شناخته نبود از دسترس تو به دور انداختم و چون به كار تو چونان پدر مهربان عنايت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم ؛ چنان ديدم كه اين عنايت در عنفوان جوانى ات به كار رود... سپس از آن ترسيدم كه راءى و هوايى كه مردم را دچار اختلاف گردانيد تا كار بر آنان مشتبه گرديد، بتازد و بر تو نيز كار را مشتبه سازد. پس هرچند آگاه ساختنت را از آن خوش نداشتم ، استوار داشتنش را پسنديده تر داشتم تا آن كه تو را به حال خود واگذارم ، و به دست چيزى كه هلاكت در آن است بسپارم )).
نكته موردنظر ما سخن اخير امام عليه السلام است كه مى فرمايند: با اين كه بيان بسيارى از شرور و يادآورى زشتى هاى گذشتگان مطلوب نيست به نظر برخى ، ذكر بدى ها و زشتى هاى تاريخ كار خوبى نيست اما من اين كار را انجام مى دهم ؛ براى اين كه زشتى ها و بدى ها بر تو روشن شود و گرفتار آنها نشوى و در وادى مصائبى كه آنها سقوط كردند، سقوط نكنى .
نكته مهم ديگرى كه مى توان بدان اشاره كرد اين است كه طبق اين فرمايش اميرالمؤ منين عليه السلام ، والدين موظفند شرح حال گذشتگان ، آبا و اجداد و مشكلاتى را كه موجب سقوط و ناكامى آنها بوده ، براى فرزندانشان بازگو كنند و از بيان همين داستان ها و قصه هاى تاريخى امت ها و ملت ها در هدايت فرزندان و مصونيت آنها براى زندگى آينده استفاده كنند.
4 - معيار دوستى و دوست داشتن
نكته ديگرى كه امام عليه السلام به فرزند خود فرموده اند و به عنوان آخرين نكاتى كه لازم است پدران و مادران به فرزندان بياموزند، بيان مى شود، اين است كه :
يا بُنَىَّ! اجعَل نَفسَك ميزانا فيما بينك و بين غيرك فاءحبِب لغيرك ما تحبُّ لنفسك واكرَه له ما تطكرَه لها و لا تَظلم كما لا تحبُّ اءَن تظلم و اءحسن كما تحبُّ اءَن يُحسِنَ اليك واستقبِح مِن نفسك ما تَستَقبِحُهُ مِن غيرك (616).
((فرزندم ! نفس خود را بين خود و ديگران ميزان قرار بده و براى ديگران دوست داشته باش . آنچه را كه درباره خود دوست دارى و آنچه را كه خود از آن گريزانى براى ديگران هم مپسند. به ديگران ظلم نكن چنان كه دوست ندارى به تو ظلم شو و به ديگران نيكى كن ، همان گونه كه دوست دارى ، ديگران به تو نيكى كنند. و آنچه كه از ديگران قبيح مى بينى ، بدان كه ارتكابش براى تو هم قبيح است )).
اين هم قاعده اى است كه پدران و مادران بايد به فرزندان خود بياموزند تا آنان ، انسانهايى خودپسند و خودخواه تربيت نشوند و كسانى باشند كه به سرنوشت ديگران هم حساس هستند و معيار حساسيت نسبت به سرنوشت ديگران هم خودشان باشند، هرگز قدم به وادى ظلم نگذارند. همان گونه كه دوست ندارند، كسى به آنها ظلم كند.
5 - پرهيز از عجب و هتك حرمت
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
و لا تَقُل ما لا تَعلمُ و اَن قَلَّ ما تَعلَمُ و لا تقُل ما لا تُحبُّ اَن يُقال لك و اَعلم اءَنَّ الاءِعجَابَ ضدُّ الصَّوابِ و آفةُ الاَلبابِ فَاسعَ فى كَدحِكَ و لا تكِن خازنا لَغيركَ و اذا اءَنت هُدِيتَ لِقَصدِكَ فكُن اءَخشَعَ ما تكون لربِّكَ(617).
((آنچه كه نمى دانى مگوى ؛ گرچه دانسته هاى تو كم باشد منظور حضرت اين است كه وقتى انسان به چيزى علم ندارد، نبايد لب به سخن باز كند كه اين كار موجب هتك حيثيت و حرمت انسانى مى شود آنچه را كه دوست ندارى درباره تو گفته شود، درباره ديگران هم مگوى . هيچ گاه عجب تو را نگيرد، كه اگر دچار عجب شدى ، از مسير صواب منحرف خواهى شد.
عُجب بسان مرضى ، عقل تو را از پاى در خواهد آورد عجب ، مثل خوره كه جسم را مى خورد، عقل انسانى را نابود مى كند. گشاده دست باش و انباردار ديگران نباش ؛ و چون به مقصد رسيدى ، نسبت به پروردگارت خاضع تر باش )).
منظور حضرت از اين جملات اين است كه فرزندم ! بدان كه در دنيا براى تحصيل مال و ثروت تلاش خواهى كرد، اما از اين ثروت و مال بهره مند نخواهى شد و فقط امانتدار از ديگران خواهى بود؛ يعنى اموالى را جمع مى كنى و از خود به جاى مى گذارى و از اين عالم مى روى . اگر از راه حلال جمع آورى كرده اى ، خودت بهره اى نبرده اى ، بلكه ديگران بهره مند شده اند و اگر از راه حرام جمع آورى كرده اى ، وزر و وبالش براى تو و لذايذ و عيشش براى وراث تو مى ماند.
25 - حقّ برادر
وَ اَمَّا حقّ اءَخيكَ فَتَعلَمُ اءَنَّهُ يَدُكَ الَّتى تَبسُطُها، و ظَهرُكَ الَّذى تلجَاءُ اليه ، و عزُّكَ الَّذى تَعتَمِدُ عليه ، و قوَّتِكَ الَّتى تَصولُ بها، و لا تَتَّخِذهُ سِلاحا على مَعصيةِ اللَّه ، و لا عُدَّة للظُّلم بحقّ اللَّه ، و لا تَدَع نُصرَتَهُ على نفسه ، و معونَتَهُ على عدوِّهِ، والحَولَ بَينَه و بينَ شَياطِينِهِ، و تَاءدِيَةَ النَّصيحَةِ اليه و الاءِقبَال عليه فى اللَّه ، فانِ انقَادَ لربِّهِ و اءَحسَنَ الاءِجابَةَ له و الا، فليَكُن اللَّه آثَرَ عندَكَ، و اءَكرَمَ عليك منهُ.
((وَ اَمَّا حقّ برادرت اين است كه بدانى او دست تو است ، كه آن را مى گشايى و پشت و پناه تو است ، كه بدان پناه مى برى و عزت تو است ، كه بدان اعتماد دارى ؛ و قدرت و نيروى توست كه با آن يورش مى برى . مبادا كه او را ابزار نافرمانى خدا قرار دهى و به وسيله او راه ستم پيشه كنى ! همواره او را ياور باش و در قبال دشمن ، كمك كار. ميان او و شياطين حائل شو و در نصيحت او كوشش كن و براى خدا به او اقبال داشته باش . اينها همه تا زمانى است كه او مطيع و منقاد و فرمانبردار خدايش باشد؛ وگرنه خدا نزد تو مقدم و گرامى تر مى شود)).
حقّ برادر، آخرين مورد از حقوق چندگانه اى است كه در مساله مباركه حقوق ، تحت عنوان حقّالرحم مطرح شده است . حقّ مادر، پدر، فرزند و آخرين آنها، حقّ برادر است .
معنى رحم از نظر روايات
اصل كلمه رحم در لغت معناى رقت ، نازك دلى و مهربانى و محبتى است كه به احسان و نيكوكارى منتهى مى شود. راغب اصفهانى ، در كتاب ((مفردات )) اين روايت را نقل مى كند:
انَّ الرَّحمَةَ من اللَّه اءِنعام و اءِفضال ، و مِنَ الآدميّين رِقَّة و تعطُّف (618).
((رحمت خداوند، يعنى انعام و تفضل و رحمت انسانى ؛ يعنى رقت و عطوفت و مهربانى )).
در اين روايت ، رحمت اين گونه معنا شده است كه اگر رحمت به خدا نسبت داده شود و بگوييم رحمت الهى ؛ يعنى خدا به انسان ، نعمت مى دهد و تفضل مى كند؛ و اگر رحمت را به انسان ها نسبت داديم ، به معناى همان رقت قلب ، نازك دلى ، عطوفت و مهربانى است . در روايتى كه راغب اصفهانى در همين ماده رحم در كتاب خود نقل مى كند، رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم مى فرمايند:
لمّا خلَق اللَّه الرحِمَ قال له : اءَنَا الرَّحمن و اءَنت الرَّحم شققتُ اسمَك من اسمى فمَن وصَلك وصَلتُه و مَن قطَعك قطعتُه (619).
((وقتى خداوند رحم را خلق فرمود، او را مخاطب قرار داد و فرمود كه من رحمانم و تو رحم . اسم تو را از اسم خود مشتق كردم ؛ آن كس كه با تو اتصال و ارتباط برقرار كند، من نيز لطف خود را از او دريغ نمى كنم و آن كس كه ارتباط و پيوند رحميت را ببرد، من هم با او قطع پيوند خواهم كرد)).
اين قطع الهى شايد ناظر به اين معنى است كه خداوند رحمت خود را از او دريغ مى كند و وقتى خداوند رحمتش را از انسانى دريغ كند، ديگر نمى تواند به حياتش ادامه دهد. شايد سر اين كه در روايات آمده است كه قاطع رحم طول عمرش كوتاه است ، در همين نكته نهفته است .
كلمه رحم در لغت مشتقى دارد ((رحوم )) گفته مى شود و رحوم ، به زنى اطلاق مى شود كه از درد رحم رنج مى برد. به همين تناسب اين ماده براى اقربا و كسانى كه در رحم واحد اشتراك دارند، به عاريت گرفته شده است . بنابراين نزديكان را ارحام مى گويند.
در سوره مباركه كهف ، وقتى داستان ملاقات موسى و خضر عليهماالسلام را بيان مى كند، حضرت خضر عليه السلام در يكى از موارد براى امتحان حضرت موسى عليه السلام ، آن طفل را مى كشد و موسى اعتراض مى كند؛ در پاسخ به اعتراض ، قرآن از قول خضر عليه السلام علت كشتن طفل را چنين بيان مى كند كه او فرزند پدر و مادرى بود كه قرار بود شرارت كند، من او را كشتم . خداوند به آنها فرزندى خواهد داد كه او به رحميت نسبت به پدر و مادر نزديك تر و پايبندتر خواهد بود(620).
بنابراين ، برادر مثل پدر، مادر و فرزند در سلسله ارحام و نزديكان انسان است و در رساله مباركه امام سجاد عليه السلام نيز حقوق آنها به ترتيب در يك جا قرار دارد.

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حیا، شرط وجود ایمان
آیا امام سجاد (ع) هنگام شهادت امام حسین(ع) هنوز به ...
چرا امام سجاد(ع) آشكارا از قیام مختار حمایت نكرد؟
مجاهد سازش ناپذیر
امام سجاد (ع) فاتح قلبها
دو دستی كه به هم چسبیده بود
سادات حسینی به چه كسانی می گویند؟
مكارم وفضایل امام زین العابدین
كرامات امام
برخورد با مخالف

بیشترین بازدید این مجموعه

آیا امام سجاد (ع) هنگام شهادت امام حسین(ع) هنوز به ...
مجاهد سازش ناپذیر
چرا امام سجاد(ع) آشكارا از قیام مختار حمایت نكرد؟
حیا، شرط وجود ایمان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^