فارسی
جمعه 09 شهريور 1403 - الجمعة 23 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

دعـاى آن حـضـرت در مـقـام رضـا ( زمـانـى كـه بـه دنـیـاداران نـظـر مـى كرد)

 دعـاى آن حـضـرت در مـقـام رضـا ( زمـانـى كـه بـه دنـیـاداران نـظـر مـى كرد)
لو انـهـم رضـوا مـاءاتـاهم الله و رسوله و قالوا حسبناالله سيوتينا الله من فضله و رسوله انا الى الله راغبون (139) .
(در حـالى كـه ) اگـر بـه آنـچـه خدا و پيامبرش به آنان داده راضى باشند، و بگويند: خـداونـد بـراى مـا كـافـى اسـت و بـزودى خـدا و رسـولش از فضل خود به ما مى بخشند. ما تنها رضاى او را مى طلبيم . (براى آنها بهتر است ).
امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) فـرمـود: صـبـر و رضـا از خـداى متعال سر طاعت خدا است هر كس صبر كند و از خدا راضى شود. در آنچه براى او مقدر كرده اسـت خـواه آن تـقـديـر مـوافـق بـا مـيـل او بـاشـد و يـا مـخـالف ميل او و مسلم آنچه خدا مقدر كرده خير اين انسان در آن است (140) .
الحـمـدلله رضـى بـحـكـم الله شـهـدت ان الله قـسـم مـعـايـش عـبـاده بالعدل و اخذ على جميع خلقه بالفضل (141) .
سـپـاس خـدا را بـراى رضا و خوشنودى به قضا و قدرش (در آنچه خواسته ) گواهى مى دهـم كـه خـدا مـعـيـشـتـهـا را و چـيـزهـايـى كـه زندگى بندگانش به آنها وابسته است به عـدل و درسـتـى (بـى افـراط و تـفـريـط) قـسـمـت نـمـوده و بـا هـمـه آفـريـدگـانـش بـا فضل و احسان رفتار نمود.
اللهم صل على محمد و اله و لا تفتنى بما اعطيتهم و لا تفتنهم بما منعتنى فاحسد خلقك و اغمط حكمك (142) .
بـار خـدايـا بـر مـحـمـد و آل او درود فـرسـت و مرا بر اثر آنچه (دارايى كه ) به ايشان ثـروتـمـدان داده اى پـريـشـان مگرادن كه بر آفريدگانت رشك برده و قضا و قدر ترا خوار شماره و آنانرا بر اثر آنچه (كالاى دنيا كه ) از من باز داشته اى گرفتار مكن (به اينكه كبر و سرفرازى نموده مرا پست بينند و از اينرو گناهكار شوند).
در مجلس ابن زياد
هـنـگـامى كه بازماندگان شهداى كربلا را به صورت اسير وارد كوفه كرده و نزد ابن زيـاد فـرمـانـدار جـلاد كوفه بردند، او كه بر مسند غرور تكيه داده بود، اشاره به امام سـجـاد (عـليـه السـلام ) كـرد و گـفـت ايـن شخص كيست ؟ به او گفتند: اين شخص على بن الحـسـيـن را نـكـشـت ؟ امـام سجاد (عليه السلام ) فرمود: من برادرى به نام على بن الحسين (عـلى اكـبـر) داشـتم . مردم او را كشتند، ابن زياد گفت : بلكه خدا او را كشت . امام سجاد(ع ) فرمود: خداوند به هنگام مرگ جانها را مى گيرد. ابن زياد خشمگين شد و گفت : هنوز جرئت پـاسـخـگـويـى بـه مـن دارى ؟ ببريد و گردنش را بزنيد، وقتى كه حضرت زينب (عليه السـلام ) اين را شنيد، فرمود: تو كه كسى را براى من باقى نگذشته اى ! اگر تصميم كـشـتن اين يكى را هم دارى مرا نيز با او بكش . امام سجاد(ع ) فرمود : عمه جان ! آرام باش تـا مـن بـا او سـخن بگويم ، سپس به ابن زياد رو كرد و فرمود: اى پسر زياد آيا مرا از كـشـتـن مـى تـرسـانـى مـگـر نمى دانى كه كشته شدن عادت ما است و شهادت مايه كرامت و سربلندى ما است (143) .

36 - دعـــاى آن حـــضــرت هـنـگـامـيـكـه بـه ابـر و بـرق نظرمى كرد و صداى رعد مىشنيد

هـو الذى يـريـكـم البـرق خـوفـا و طـمـعـا و يـنـشـى ء السـحـاب الثقال - و يسبح الرعد بحمده (144) .
او كـسـى اسـت كـه بـرق را به شما نشان مى دهد. كه هم مايه ترس است و هم مايه اميد، و ابرهاى سنگين بار ايجاد مى كند، و رعد تسبيح و حمد او مى گويد.
اللهـم ان هـذيـن ايتان من اياتك و هذين عونان من اعواتك يبتدران طاعتك برحمه نافعة او نقمة ضارة فلا تمطرنا بهما مطر اسوء و لا تلبسنا بهما لباس البلاء(145) .
بار خدايا اينها(146) ، دو نشانه از نشانه هاى تو و دو خدمتگزار از خدمتگزاران تواند كـه در فـرمـانبرى از تو به رساندن رحمت سودمند يا عذاب زيان بخش مى شتابند، پس بـه سـبـب آنـها باران عذاب برما مبار و لباس بلا و گرفتارى بر ما مپوشان (ما را به تنگى در زندگى و بى آذوقه گى گرفتار مكن ).

37 - دعاى حضرت در سپاسگزارى

و اذ تـاذن ربـكـم لئن شـكـرتـم لازيـدنـكـم و لئن كـفـرتـم ان عـذابـى لشديد(147) .
(بـه يـاد آوريـد) هنگامى را كه پروردگارتان اعلام داشت اگر شكر نعمت به جاى آوريد بـه نـعـمـت شـمـا مى افزاييم و اگر ناسپاسى كنيد شما را به عذاب شديد گرفتار مى كنيم .
فاشكر عبادك عاجز عن شكرك و اعبدهم مقصر عن طاعتك (148) .
پس شاكرترين بندگانت از سپاس تو و عابدترين آنان از فرمانبرداريت ناتوان است .
فمن غفرت له فبطولك و من رضيت عنه فبفضلك (149) .
پس هر كه را بيامرزى از انعام توست و از هر كه راضى شوى از احسان تو است .
سپاس امام سجاد (عليه السلام )
امام سجاد (عليه السلام ) براى انجام مناسك حج بيست مرتبه با شترش از مدينه به مكه رفـت . در ايـن بـيـسـت بـار حـتـى يـك بـار تـازيـانـه بـه شـتـر نـزد. و بـه نـقـل ديـگـر تازيانه را بلند مى كرد و اشاره مى نمود و مى فرمود: ترس از قصاص دارم (150) .
و بـعـضـى نـقـل مـى كـنـنـد: آن حضرت وصيت كرد وقتى كه آن شتر مرد او را دفن كنند كه درندگان آنرا ندرند، چرا كه خدمت كرده است .

38 - دعاى آن حضرت در عذر خواستن

و استغفروا ربكم ثم توبوا اليه ان ربى رحيم و دود(151) .
از پـروردگار خور آمرزش طلبيد و به سوى او باز گرديد، كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه كار) است .
اللهـم انـى اعـتـذر اليك مظلوم ظلم بحضرتى فلم انصره ، و من معروف اسدى الى فلم اشكره (152) ....
بار خدايا به پيشگاهت عذر مى خواهم در حق ستم ديده اى كه در حضور من بر او ستم رفته و من ياريش ننمودم و از احسانى كه در حقم شده و شكرش را بجا نياورده ام ...
فـصـل عـلى مـحـمـد و اله و اجـعل ندامتى على ما وقعت فيه من الزلات و عزمى على ترك ما يعرض لى من السيئات ، توبه توجب لى محبتك يا محمد التوابين (153) .
پس بر محمد و آل او درود فرست و پشيمانيم را از لغزشهايى كه به آن گرفتار شدم ، و قصدم را بر بجا نياوردن گناهانى كه بمن رو مى آورد، توبه اى قرار ده كه براى من دوستى تو شود، اى دوستدار توبه كنندگان .
امام سجاد (عليه السلام ) و ياران
ابـن ابـى مـريـم گـفـت : حـضرت باقر (عليه السلام ) فرمود: پدرم امام سجاد (عليه السـلام ) بـا اصـحـاب خـود نشسته بود. رو به آنها كرده فرمود كداميك از شما حاضريد آتـش گـداخـتـه را در كـف دسـت بـگـيـريـد تـا خـامـوش شـود؟ هـمـه خـود را از ايـن عمل عاجز ديدند، سر به زير افكنده چيزى نگفتند.
من عرض كردم پدر جان اجازه مى دهى اين كار را بكنم ؟ فرمودند: نه پسر جان تو از منى و مـن از تـو هـسـتم . منظورم اينها بودند پس از آن سه مرتبه فرمايش خود را تكرار كرد. هـيـچـكـدام سـخـن نـگـفـتـنـد. آنـگـاه فـرمـود: چـقـدر زيـادنـد اهـل گفتار و كم هستند اهل عمل ، با اينكه كار آسان و ساده اى بود. ما مى شناسيم كسانى را كه هم اهل عمل و هم گفتارند. اين حرف از نظر ندانستن نبود بلكه خواستيم بدانيد و امتحان داده باشيد. حضرت باقر(ع ) فرمود: بخدا سوگند در اين موقع مشاهده كردم چنان غرق در حـيـا و خـجـالت شده بودند كه گويا زمين آنها را بسوى خود مى كشيد. بعضى از آن ها را ديـدم كـه عـرق از صورتشان جارى بود ولى چشمشان را از زمين بلند نمى كردند. همينكه پـدرم شـرمـنـدگى آنها را مشاهده كرد، فرمود: خداوند شما را بيامرزد، من جز نيكى نظرى نـداشـتـم بـهـشـت داراى درجـاتـى اسـت درجـه اى مـتـعـلق بـه اهـل عـمـل اسـت كـه مـربـوط بـه ديـگـران نـيـسـت . آن وقـت مـشـاهـده كـردم مثل اينكه از زير بارى گران و سنگين و ريسمانهايى محكم خارج شدند(154) .

39 - دعاى آن حضرت در خواست عفو و بخشايش

ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به واعف عنا واغفرلنا و ارحمنا(155) .
پـروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم بر ما مقرر مدار و آثار گناه را از ما بشوى . ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده .
اللهـم انـى اسـتـوهـبـك ، يـا الهـى ، مـالا يـنـقـصـك بـذله و اسـتـحـمـلك مـا لا يبهظك حمله (156) .
بار خدايا از تو در خواست مى كنم كه به من ببخشى - اى خداى من - چيزى را كه بخشيدن آن از تـو چـيـزى نـمـى كـاهـد و بـرداشتن بارى (عفو گناهان ) را از تو مى خواهم كه بر داشتن آن ترا گرانبار نمى گرداند (بر تو آسان است .)
و اسـتحملك من ذنوبى ما قد بهظنى حمله و استعين بك على ما قد قدحنى ثقله (157) .
و من از تو مى خواهم كه گناهانم را كه زير سنگينى بارشان مانده ام از دوش ‍ من بردارى ، و از تو نسبت به آنچه سنگينى آن مرا به زانو در آورده يارى مى طلبم .
گذشت امام سجاد(عليه السلام )
روزى امام سجاد (عليه السلام ) از منزل خارج شد، مردى به او برخورد كرد و حضرت را مورد بدگويى قرار داد. غلامان و اطرافيان امام بسوى او رفتند تا وى را تنبيه كنند. امام فـرمـود: او را رهـا كنيد. آنگاه در برابر آن مرد جسور قرار گرفت و گفت : عيب هاى من كه خـداونـد آنـهـا را پـوشانده است بيشتر از آن است كه تو از آنها آگاه نشده اى . آيا نيازى دارى كه آن را بر آورده سازم ؟
مـرد جـسـور خـجـالت زده شـد. آنـگـاه امام عبايى را كه بر دوش داشت بر دوش ‍ او انداخت و دستور داد هزار درهم به او دادند. پس از اين واقعه آن مرد همواره به امام مى گفت : شهادت مى دهم كه تو از اولاد پيامبران هستى .(158)

40 - دعاى آن حضرت هنگام ياد مرگ

كـل نـفـس ذائقـه المـوت و نـبـلوكـم بـالشـر و الخـيـر فـتـنـة و اليـنا ترجعون (159) .
هـر انـسـانـى طـعـم مـرگ را مـى چـشـد و شـمـا را بـا بـديها و خوبيها آزمايش ‍ مى كنيم ، و سرانجام بسوى ما بازگردانده مى شويد.
و سـلمـنـا مـن غـروره و امـنـا مـن شـروره و انـصـب المـوت بـيـن ايـديـنـا نـصـبـا و لا تجعل ذكرنا له غبا(160) .
و مـا را از فريب آرزوها در سلامت بدار و از بدى هايش ايمن فرما و مرگ را در جلو ما مجسم كن و يادش را گهگاه در خاطر ما نيار بلكه هميشه به ياد آن باشيم .
امتنا مهتدين غير ضالين ، طائعين غير مستكر هين ، تائبين غير عاصين و لا مصرين يا ضامن جزاء المحسنين ، و مستصلح عمل المفسدين (161) .
مـا را در جـمـع هـدايت شدگانى بميران كه گمراه نگردند و فرمانبردارانى كه اكراه به خود راه ندهند و تائبينى كه گناه نكنند و بر گناه اصرار نورزند، اى كه مزد نيكوكاران را ضامنى و از تبهكاران اصلاح عملشان را خواستارى .
وصيت پدر به فرزند
امام باقر (عليه السلام ) فرمود: هنگامى كه لحظات پايان عمر پدرم فرا رسيد مرا به سـيـنـه اش چـسـبـانـد و فـرمود: پسرم ! به تو وصيت مى كنم آنچه را كه پدرم به هنگام شهادت وصيت كرد و پدرش (اميرالمومنين ) به او وصيت كرده بود و آن اينكه :
اصـبـر عـلى الحق و ان كان مرا(162) . در راه صبر و استقامت داشته باش اگر چه تلخ باشد.
مردى از اهل كاشان به نجف آمد و در آن جا سخت مريض شد. به طورى كه پاهايش خشك شد و مرگ را در مقابل خود مشاهده مى كرد. رفقايش او را نزد يكى از صلحاء در مدرسه ، محيط بـه آسـتـانـه مـقدسه گذاشتند و مكه رفتند. روزى مرد كاشانى به صاحب حجره گفت : من اينجا دلتنگ شده ام مرا ببر در جاى ديگر بيانداز.
صـاحـب حـجـره وى را برد در مقام حضرت قائم در خارج نجف نهاد. وقتى آنجا تنها و غمناك ماند، ناگاه ديد جوانى خوشرويى وارد شد و سلام كرد و رفت در محراب به نماز ايستاد پـس چـون از نـمـاز فـارغ شد از حال او پرسيد. مرد كاشانى گفت : دچار بلايى شدم كه دلم تـنـگ شـده و نـه خـدا شـفـا مى دهد كه آزاد گردم و نه جانم را مى گيرد كه راحت شوم .
جـوان فـرمـود: غـم مـخـور خـداونـد هـر دو مطلب ترا مى دهد. و رفت . چون خارج شد مرد كاشانى از جا برخاست ديد اثرى از مريضى در او نيست . دانست كه آن جوان حضرت قائم (عـليـه السـلام ) بوده . براى يافتن حضرت بيرون رفت و در صحرا نگاه كرد. كسى را نديد.
او بـه سـلامـت بـود تا حاجيان بر گشتند و رفقايش آمدند. اندكى هم با آنها بود. مريض شـد و از دنـيـا رفـت و فـرمـايـش آن جـنـاب بـوقوع پيوست كه فرمود: هر دو امر واقع مى شود(163) .

41 - دعاى آن حضرت در طلب پوشيدن عيبها ومحفوظ بودن آنها

انه من يات ربه مجرما فان له جهنم لا يموت فيها و لا يحيى (164) .
هر كس در محضر پروردگارش خطاكار حاضر شود، آتش دوزخ براى اوست ، در آن جا، نه مى ميرد و نه زندگى مى كند.
و لا تبرز مكتومى و لا تكشف مستورى و لا تحمل على ميزان الانصاف عملى و لا تعلن على عيون الملاء خبرى (165) .
رازم را آشـكـار مكن و سرم را فاش مساز و عملم را به ترازوى عدالت مسنج و اخبار پنهانم را در برابر ديده همگان آشكار مفرما.
اخف عنهم ما يكون نشره على عارا واطو عنهم ما يلحقنى عندك شنارا.
از ايشان اشراف و بزرگان در روز رستاخيز پنهان دار آنچه كه انتشار آن بر من ننگ است و آنچه كه نزد تو مرا رسوا مى نمايد از آنان بپوشان .
امام سجاد(ع ) و غيبت كننده
حـضـرت صـادق (عـليـه السـلام ) فـرمود: مردى به امام سجاد (عليه السلام ) عرض كرد فلانى به شما نسبت ناروايى داد. مى گفت گمراه و بدعت گذارنده هستيد. آن جناب فرمود: تـو مـراعـات حـق هـم نـشـيـنـى بـا او را نـكـردى ، چـون گـفـتـار او را بـراى مـن نقل كردى و حق مرا نيز از بين بردى زيرا سخنى از برادرم گفتى كه آن را نمى دانستم . هـر دو خـواهـيم مرد و در محشر با يكديگر خواهيم رسيد، خداوند در روز قيامت بين ما حكم مى كـنـد. تـو چرا غيبت كردى ؟ از غيبت پرهيز كن زيرا غيبت خورش سگ هاى جهنم است . در ضمن مـتـوجـه باش كسى كه زياد عيوب مردم را به زبان مى آورد دليلى است بر اينكه عيبهاى خودش را در مردم جستجو مى نمايد(166) .

42 - دعاى آن حضرت هنگام ختم قرآن

و اذا قرى ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون (167) .
و چـون قـرآن قـرائت مـى شـود هـمـه گوش بدان فرا دهيد و سكوت كنيد تا حقايق قرآن و نصايح آن را بفهميد) باشد كه مشمول رحمت حق شويد.
اللهـم انـك اعـنـتـنـى عـلى خـتـم كـتـابـك الذى انـزلتـه نـورا، و جـعـلتـه مـهـيـمـنـا عـلى كل كتاب انزلته ، و فضلته على كل حديث قصصته (168) .
بار خدايا تو مرا بر ختم كتاب خود يارى نمودى . همان كتابى كه آن را نور و روشنايى فـرسـتـادى و بر هر كتابى كه نازل كردى گواه گردانيدى و بر هر حديث و سخنى كه فرموده اى برترى داده اى .
اللهم صل على محمد و آله ، و ادم بالقران صلاح ظاهرنا، و احجب به خطرات الوساوس عن صحه ضمائرنا(169) .
خدايا بر محمد و آلش درود فرست ، و از بركت قرآن آراستگى ظاهر ما را از پنجه انداختن به سلامت عمق وجودمان ، بازدار.
امام سجاد (عليه السلام ) و قرآن
زهرى دانشمند معروف زمان امام سجاد (عليه السلام ) گويد، امام سجاد (عليه السلام ) مى فرمود: اگر همه مردم و جنبندگان بين مغرب و مشرق بميرند، وحشت نمى كنم در صورتى كه قرآن با من باشد، وقتى كه آن حضرت سوره حمد را مى خواند و به آيه مالك يوم دين خداوند صاحب اختيار كامل روز قيامت است مى رسيد اين آيه را آنقدر تكرار مى كرد كه نزديك بود از هوش برود و دار دنيا را وداع كند(170) .
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حقوق مردم در كلام امام سجاد (ع)
معرفت بالله
اخلاق امام سجاد (ع)
بندگان صالح خدا
آثار برخی گناهان از زبان امام سجاد(ع)
حضرت زین العابدین ( علیه السلام ) تداوم‏بخش عزت و ...
زندگانی امام سجّاد (ع)
امام سجاد (علیه السلام) در كوفه
خدا برایم كافی است
امام سجاد(ع) و بیان مصیبت كربلا

بیشترین بازدید این مجموعه

حقوق مردم در كلام امام سجاد (ع)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^