خصوصيات اخلاقى ، كف نفس و كظم غيظ آن حضرت ، نقل شده است :
و كانت جارية لعلىّ بن الحسين عليه السلام تسكُب عليه الماء فسقط الابريق من يدها فشجه فرفع راءسه اليها فقالت الجارية : ان اللّه يقول : (والكاظمين الغيظ)(44) فقال كظمت غيظى ، قالت : (والعافين عن الناس )(45) قال : عفوت عنك ، قلت : (واللّه يحب المحسنين )(46) قال : اذهبى فاءنت حُرّة لوجه اللّه (47).
((موقعى كه دست مباركشان را مى شستند، كنيزكى آب روى دست ايشان مى ريخت . ناگهان ظرف آب از دست كنيز افتاد و جراحتى در دست حضرت ايجاد شد. امام عليه السلام متاثر شدند. كنيزك چون در خانه امامت تربيت شده بود مى دانست چه كند فورا اين آيه شريفه را خواند:
والكاظمين الغيظ امام عليه السلام فرمودند: من خشم خود را فرو خوردم . كنيزك گفت : والعافين عن الناس امام عليه السلام فرمودند: تو را بخشيدم . كنيزك دوباره گفت : واللّه يحب المحسنين خداوند نيكوكاران و محسنين را دوست دارد. حضرت فرمودند: تو را در راه خدا آزاد كردم )).
جالب است ؛ خدمتكارى بر اثر مسامحه ، زخمى بر صاحب و مولاى خود وارد مى كند و مولا در مقابل ، به جاى عصبانيت و خشم ، او را از قيد بندگى آزاد مى كند. نمونه هاى فراوانى در اين زمينه مى توانيم بيابيم . مرحوم اربلى مى نويسد:
كان عنده عليه السلام قوم اءضياف ، فاستعجل خادما له بشواء كان فى التنّور؛ فاءقبل به الخادم مسرعا فسقط السفود منه على راءس بنى لعلى بن الحسين تحت الدرجة فاءَصابَ راءسه فقتله ، فقال على للغلام - و قد تحيّر الغلام واضطرب - : اءنت حرّ فانَّكَ لم تعتمِده و اءخذ فى جهاز ابنه و دفنه (48).
((امام عليه السلام مهمانى و ضيافتى داشتند. خادم ، غذاى داغى را براى ميهمانان حمل مى كرد كه يكى از فرزندان كوچك امام عليه السلام در مسير حركت خادم قرار گرفته ، غذاى داغ روى آن طفل ريخته و از دنيا رفت . امام عليه السلام بدون اين كه كمترين تعرضى نسبت به اين شخص بكنند، فرمودند: تو در اين كار قصدى نداشتى . تو را در راه خدا آزاد كردم و بعد آن طفل را دفن كردند)).
در سراسر زندگى امام عليه السلام ، از اين نمونه ها فراوان مى بينيم .
اين مقدمه طولانى براى بيان اين نكته بود كه گوينده مطالب اين رساله ، كسى است كه مى تواند سازنده جوامع انسانى و به اصطلاح ((مدينه فاضله )) باشد؛ زيرا كسى كه علم دارد و به عملش عمل مى كند، به يقين مى تواند موثر واقع شود در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است :
مَن تَعَلَّمَ العِلمَ و عَملَ بِهِ و عَلَّم للّه دُعىِ فى ملكوت السَّماوات عظيما(49).
((هركس براى خدا علم بياموزد، و بدان عمل نموده و به ديگران ياد دهد؛ در ملكوت آسمانها عظيمش خوانند)).
سوز دل مهجوران ، سوز دگرى دارد | حرفى كه زدل خيزد، در دل اثرى دارد |
به حكم عقل و نص فرمايش اميرالمومنين عليه السلام در خطبه اول نهج البلاغه ، معمولا آموزشهاى انبياى الهى و تعليمات وحى ، چيزى جز تفصيل و تبيين همان مجملات و جاى گرفته هاى موجود در فطرت و نهاد انسانها نيست ، حضرت مى فرمايند:
فبعث فيهم رسلَهُ و واتَرَ اليهم اءنبياءه ليستاءدُوهُم ميثاق فطرته و يُذكِّروهم مَنسىَّ نعمته و يحتجُّوا عليهم بالتَّبليغ و يُثيروا لهم دفائن العقول (50).
خداوند پيامبران را فرستاد تا پيمانى را كه از فطرت انسانها گرفته است ، مطالبه كنند، نعمتهاى فراموش شده الهى را به آنها يادآور شوند و با ابلاغ پيام وحى ، با مردم احتجاج كنند. در حقيقت جان كلام در عبارت اخير نهفته است :
و يثيروا لهم دفائن العقول آن گنج و دفينه هاى پنهان عقل را برانگيزانند؛ يعنى در حقيقت وحى ، چيزى جز عامل و انگيزه براى آشكار نمودن همان دفينه هاى پنهان در فطرت و نيروى عقلانى بشر نيست .
در اين كلمات ، انگيزه بعثت انبياء عليهم السلام چنين بيان شده كه :
فطرت اللّه الَّتى فَطَرَ النَّاس عَلَيها(51).
((اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر اساس آن آفريده است )).
يا در آيه اى كه مى فرمايد:
اءلم اءَعهَد الَيكُم يا بَنِى آدمَ اءَن لا تَعبُدوا الشَّيطان (52).
((اى انسانها! ما با شما يك پيمان و معاهده اى داشتيم ، كه شما بردگى و بندگى شيطان نكنيد)).
خداوند متعال ، انبيا را فرستاد، تا پيمانى را كه از فطرت انسانها گرفته است مطالبه كنند. اين پيمان چيزى نيست جز همان فطرتى كه خداوند بر اساس آن ، انسانها را به سمت و سوى توحيد هدايت كرده است .
خدا به دليل اين نعمتى كه به انسانها داده ، براى آنها رسول فرستاده و جز انسان هيچ مخلوق ديگرى ، داراى اين ويژگى نيست .
بنابراين همه سخنان پيشوايان دين و آنچه در اين رساله مبارك ، تحت عنوان حقوق ذكر شده ، به همان دليلى كه در خطبه اول نهج البلاغه ذكر شده است مطابق فطرت و عقل انسان است ؛ يعنى براى يادآورى و تذكر انسانها، به همين دليل است كه كلمات و حى و بيان معصومين عليهم السلام ، به سرعت در دلهاى پاك و دور از آلودگى موثر واقع مى شود.
بعد از بيان اين مقدمه به متن رساله حقوق آن حضرت مى پردازيم .
متن رساله حقوق امام سجاد عليه السلام در كتابهاى فراوانى نقل شده است ، در بعضى از آنها با تفاوت كم و يا جابجايى بعضى از كلمات بر مى خوريم ، اما مرجع ما كتاب شريف ((تحف العقول )) است (53).
1 - حق اللّه
فاءَمَّا حَقُّ اللّه الاكبر فانّك تعبده لا تُشرك به شيئا فاذا فَعَلتَ ذلك باخلاص جَعَلَ لَكَ عَلى نَفسِهِ اءَن يَكفِيَكَ اءَمر الدُّنيَا وَالاخِرَةِ و يحفظ لك ما تحبّ منها.
((و اءما حق بزرگتر خداوند آن است كه او را بپرستى و چيزى را شريك او قرار ندهى و اگر از روى اخلاص چنين كنى ، خدا بر خود مقرر كرده كار دنيا و آخرت تو را به عهده گيرد و آنچه از آن بخواهى برايت نگه دارد)).
در آغاز بيان اين حق و رسيدن به نتيجه بسيار مهم آن ؛ يعنى حل و فصل همه كارهاى دنيا و آخرت كه مطلوب همه انسانهاست ، دو مطلب بايد روشن شود، نخست : كلمه عبادت ؛ و دوم : كلمه اخلاص .
الف - عبادت
عبادت و عبوديت ، در لغت به معناى اظهار ذلت و خضوع ، اطاعت و پرستش معبود است كه ممكن است معلول چند علت باشد:
نخست ، كمال معبود و اين كه هر ناقصى ، فطرتا در مقابل كمال ، خاضع است .
دوم ، احسان و انعامى است كه از ناحيه معبود، نسبت به او صورت گرفته است .
سوم ، چون موجود ناقص ، به طور كلى براى به دست آوردن منافع و دفع زيانها و آفات ، خود را نيازمند به وجود كامل مى بيند، او را عبادت مى كند.
چهارم ، از آن جا كه موجود كامل ، برترى ، استيلا و سيطره اى بر موجود ناقص دارد، به علت ترس از قهر و استيلاى او كه باعث عذاب و تنبيه و تاءديب مى شود، او را اطاعت و پرستش مى كند.
حال ممكن است اطاعت ، تمكين و پرستش به خاطر مجموعه اين عوامل ، يا يكى از آنها باشد، ولى نكته قابل توجه اين است كه سلطان مطلق ، و كمال مطلقى كه هيچ نقصى ندارد، جز ذات ذوالجلال كس ديگرى نمى تواند باشد و آن اسمى است كه مترادف ذات مستجمع جميع اوصاف كمال است ، نام مبارك ((اللّه )) تبارك و تعالى است ، كه امام عليه السلام نيز در آغاز سخن آن را به كار برده و فرموده اند:
فاءَمَّا حَقُّ اللّه الاكبر... اين نوع عبادت ، همان عبادت اختيارى است .
انواع عبادت
ما دو نوع عبادت داريم :
1 - عبادت اختيارى
آن عبادتى است كه وجه مشترك همه اديان الهى است كه در قرآن نيز به آن اشاره شده است :
قل يا اءهل الكتاب تعالوا الى كلمة سَواء بَينَنَا و بَينَكُم اءلا نَعبُدَ اءلا اللّه و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بَعضُنا بعضا اءَربابا مِن دونِ اللّه (54).
((اى رسول ما! به اهل كتاب بگو، بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است ، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم و بعضى از ما بعض ديگر را غير از خداى يگانه به خدايى نپذيرد)).
پيغمبر، از جانب خدا مامور مى شود كه به همه اهل كتاب ، همه اديان الهى و موحدان ، اين معنا را ابلاغ كند كه اين آلودگى ها، شوائب و زوايد را كه بعد از انبياى سلف ، به اديان آسمانى اضافه شده ، رها كنند و بيايند روى آن نكته مشترك كه يگانگى ذات ذوالجلال الهى است ، تفاهم كنند و به اين طريق مردم را به پرستش خداى يكتا و اطاعت و عبادت او دعوت مى كند و اين همان عبادتى است كه در اختيار انسانهاست . اين انتخاب و اختيار يك مزيت و امتياز براى انسان است ، در مقابل آن عبادت اختيارى ، عبادت اجبارى نيز داريم كه در قرآن از آن ياد شده است .
2 - عبادت اجبارى
در سوره رعد آمده است :
و للّه يَسجُدُ مَن فِى السَّموات و الارض طَوعا و كَرها(55).
((همه مخلوقات آسمانى و زمينى ، خدا را از روى اختيار و يا اجبار سجده مى كنند)).
در آيه ديگرى مى فرمايد:
اءَلَم تَرَ اءَنَّ اللّه يَسجُدُ مَن فِى السَّموات و مَن فِى الاَرض و الشَّمس و القَمَر و النُّجوم و الجِبال و الشَّجر و الدَّوآب (56).
((آيا نديدى ، همه اهل آسمانها و اهل زمين ، آفتاب ، ماه ، ستارگان ، كوه ها، درختان و جنبندگان براى خدا سجده مى كنند)).
يا در آيه ديگرى مى فرمايد:
والنَّجم والشَّجر يَسجُدان (57).
((و ستارگان و درختان سجده مى كنند)).
و بالاخره قرآن مى فرمايد همه موجودات ، خدا را اطاعت و پرستش مى كنند.
هركس به زبانى صفت حمد تو گويد | بلبل به غزل خوانى و قمرى به ترانه |
سجود و خضوع همه كاينات ، امرى نيست كه در اختيار آنها باشد؛ چون اختيار، يك امتياز است كه خداى متعال ، فقط به انسانها عنايت كرده است . بنابراين عبادت و پرستشى كه در كلام امام سجاد عليه السلام به عنوان يك حق ذكر شده و از انسان مطالبه اداى آن شده است ، همان عبادت اختيارى است و عبادتى كه انسانها توان انجام آن و همين طور زمينه ترك ، تعطيل و رها كردن آن را نيز دارند و در حقيقت از افعال اختيارى انسان است .
افعال اختيارى ، هرگز بدون باعث و انگيزه از انسان صادر نمى شود كه در غير اين صورت افعال غيرارادى و غيراختيارى خواهند بود. بنابراين لازم است عوامل مختلفى را كه مى توانند به عنوان انگيزه و عامل تاثيرگذار در عبادت ، پرستش و اطاعت نقش داشته باشند، يك به يك بررسى كنيم .