آمدی جانا گلِ رویت دل از عالم ربود
هر نخ از سجادهی مویت دل از عالم ربود
گر چه سجادی ملَك مشغول سجده بر تو است
هر یك از محراب ابرویت دل از عالم ربود
روی ماهت همچو بدری صد جهان را خیره كرد
در دل شبهای گیسویت دل از عالم ربود
هر نسم از عطرِ تو با مشك و عنبر در ستیز
هر نفس از یك دمِ بویت دل از عالم ربود
ای كه تو سرفصلِ همنامانِ جدت حیدری
عین و لام و یای نیكویت دل از عالم ربود
شب شبِ میلاد تو، مدح تو را گوید حسین
خندههای آن ثناگویت دل از عالم ربود
من به تصویر بقیعت عشق بازی میكنم
ذره خاكی از سرِ كویت دل از عالم ربود
بخش عترت و سیره تبیان