فرقى كه ميان اين دو قيام مشهود مى باشد، اين است كه در قيام توابين ، تنها انگيزه قيامگران ، انتقام از قاتلان حسين بن على (ع ) بود و آنها با اين حركت مى خواستند سهل انگاريها و گناهان گذشته خود را جبران كنند، چه اين كه آنان با شركت نجستن در سپاه حسين بن على (ع ) وتنها گذاشتن وى در مقابل دشمن ، بشدت خود را مجرم و مستحق عذاب الهى مى ديدند و در صدد بودند به گونه اى آن گذشته تاريك را محو سازند. و جز اين هدفى سياسى يا عقيدتى براى آنان ياد نشده است .
اما در قيام مختار وضع به گونه ديگرى است . هر چند قيام مختار همانند قيام توابين شعار انتقام از قاتلان حسين (ع) را از شعارهاى اساسى قرار داده بود اما اهداف ديگرى هم در قيام مختار دنبال مى شد كه بيشتر جنبه سياسى داشت .
درباره قيام مختار، مطالب متفاوتى از او نقل شده كه گاه با يكديگر سازگار نيست و همين امر، محققان را به دو نظرگاه ناهمساز منتهى ساخته است .
عقيده مختار درباره امامت على بن الحسين (ع )
از برخى منابع استفاده مى شود كه مختار نه تنها امامت على بن الحسين (ع ) معتقد بوده ، بلكه مبارزات خويش عليه دستگاه اموى را فقط به منظور يارى اهل بيت - عليه السلام - و انتقام از قاتلان ايشان صورت داده است و ائمه (ع ) براى او دعاى خير كرده و كارهاى او را ستوده اند.
در قبال اين منابع ، مداركى وجود دارد كه دقيقا خلاف آن را ثابت مى كند و چنين مى نماياند كه مختار از امامت على بن الحسين (ع ) روى گردانده و به امامت محمد حنفيه - فرزند على (ع ) و برادر حسين بن على (ع ) - اعتقاد داشته است و حمايت او از محمد حنفيه و مستند ساختن نهضت خويش به وى ، باعث پيدايش فرقه كيسانيه شد. و على بن الحسين (ع ) نه تنها كارهاى او را امضا نكرده ، بلكه از او تنفر و انزجار داشته و حتى او را در مورد طعن و لعن قرار داده است .
رواياتى در مدح مختار
از امام باقر (ع ) نقل شده است :
لا تسبوا المختار قتل قتلتنا و طلب ثارنا و زوج ارلملنا و قسم المال فينا على العسرة (104)
يعنى ؛ به مختار ناسزا نگوييد، زيرا او از قاتلان ما، انتقام گرفت و زمينه ازدواج زنان بى سرپرست ما را فراهم آورد و در شرايط سختى و تنگدستى به ما كمك رسانيد.
در حديثى ديگر چنين آمده است :
مردى از اهل كوفه به حضور امام باقر (ع ) تشرف يافت ، خواست دست امام را ببوسد، امام مانع شد. آن حضرت از او پرسيد: نامت چيست ؟
مرد گفت : من ابومحمد، فرزند مختار هستم .
امام دست او را گرفت و در كنار خود با گرمى جاى داد.
ابو محمد گفت : اى فرزند رسول خدا،، مردم درباره ما پدرم سخنانى مى گويند و او اموالى است كه مختار براى ما فرستاده است . او خانه هاى ما را بناكرده و به خونخواهى شهداى ما برخاست ، خداى او را رحمت كند. (105)
در بيانى ديگر مختار چنين مدح شده است :
امام باقر (ع ) به فرزند مختار فرمود: خداوند پدرت را رحمت كند!خداوند پدرت را رحمت كند!هيچ كس حقى از ما نزد كسى نبود، جز اين كه آن را براى ما باز پس گرفت !
از على بن الحسين (ع ) روايت شده كه فرمود:
الحمدلله الذى ادرك لى ثارى من اعدايى و جزى الله مختار خيرا (106)
يعنى ؛ سپاس خداى را كه انتقام خون ما را از دشمنانمان گرفت و خداوند به مختار جزاى نيك دهد!
روايات ديگرى از رسول خدا و امير المؤمنين (ع ) ثبت شده است كه در آنها از مختار به عنوان كسى كه انتقام ذريه رسول خدا را از دشمنانشان مى گيرد، ياد شده است . (107)
چه بسا بر اساس همين روايات ميثم تمار در روزگارى كه مختار زندانى بود به ملاقات رفت و بشارت آزاديش و خونخواهى وى از دشمنان اهل بيت ع را به او داد. (108)
من قال بن عمرو مى گويد: حضور امام سجاد (ع ) رسيدم ، آن حضرت از من پرسيد:: من قال !حرملة بن كاهل اسدى (109) چه شد و در چه حالى به سر مى برد!
منهال مى گويد: عرض كردم وقتى من از كوفه بيرون آمدم او زنده بود.
امام دستها را به سوى آسمان برداشت و سه مرتبه فرمود: خدايا حرارت آهن را به او بچشان !.
منهال مى گويد: من از منزل آن حضرت به سوى كوفه رهسپار شدم ، خبر قيام مختار را دريافت كردم براى ملاقات مختار شتافتم ، لحظه اى رسيدم كه حرمله را دستگير كرده بودند و مختار دستور داد دست و پاى او را قطع كنند و وى را در آتش بسوزانند!ناگاه با ديدن اين منظره گفتم : سبحان الله .
مختار رو به من كرد و پرسيد، آيا سبحان الله گفتن تو دليلى داشت ؟
آنچه ميان من و امام سجاد (ع ) گذشته بود براى مختار نقل كرده و گفتم ، تسبيح من بدان جهت بود كه استجابت دعاى امام سجاد را به دست تو، مشاهده كردم .
مختار از مركب پياده شد، دو ركعت نماز خواند و سجده آن را طولانى ساخت .
پس از نماز او خواستم تا براى صرف غذاى ميهمان من باشد. ولى او گفت : من به سپاس لطف الهى ؟ دعاى امام سجاد را با دست من مستجاب كرده است ، امروز را روزه خواهم بود. (110)
رواياتى در مذمت مختار
حبيب خثعمى از امام صادق (ع ) نقل كرده است :
مختار مطالبى را به دروغ ، منتسب به على بن الحسين (ع ) مى ساخت و به آن حضرت نسبت مى داد. (111)
يونس يعقوب مى گويد: امام باقر (ع ) مى فرمود:
مختار نامه اى همراه هدايا براى امام سجاد (ع ) فرستاد، اما امام نپذيرفت و نامه را نخواند و فرمود: من هداياى دروغگويان را نمى پذيرم و نامه آنان را نمى خوانم (112)
در حديثى ديگر چنين آمده است :
در روز قيامت ، پيامبر - صلى الله عليه وآله -، على بن ابى طالب (ع ) و حسن و حسين (ع ) از كنار دوزخ مى گذرند، فردى از ميان آتش فرياد بر مى آورد و پيامبر و امير مؤمنان را به يارى مى طلبد، اما به او توجهى مى طلبم .
رسول خدا از فرزندش حسين (ع ) مى خواهد تا او را شفاعت كند. و او چنين مى كند.
راوى حديث مى گويد: به امام صادق گفتم : آن شخص كيست ؟
امام فرمود: او مختاربن ابى عبيده ثقفى است .
پرسيدم : چرا در آتش مى سوزد؟
امام فرمود: چون در اعتقاد او نسبت به پيامبر و (ع ) خللى بوده است و اگر در قلب جبرئيل و ميكائيل نيز خللى نسبت به آن دو باشد، در آتش خواهند سوخت . (113)
در رواياتى ديگر، انگيزه مختار از قيام ، رسيدن به سلطنت و قدرت معرفى شده است و در آن روايت اين نكته نيز آمده است كه در قلب جبرئيل و ميكائيل نيز ذره اى محبت دنيا باشد، خدا آنها را در آتش مى افكند. (114)
از امام سجاد - عليه السلام - نقل كرده اند كه آن حضرت بارها، مختار را نفرين كرده و مى گفت : مختار به ما نسبت دروغ داده است و چنين گمان كرده است كه به او در مورد امامت سفارش شده است . (115)