شبى در حال عبادت و مناجات بود، يكى از فرزندانش افتاد و دستش شكست، اهل خانه فرياد زدند، همسايه ها آمدند، با كمك هم طبيب شكسته بندى آوردند، دست كودك را بست. چون صبح شد دست طفل را به گردنش آويخته ديد، پرسيد: اين چه وضع است؟ حادثه را در حالى كه به خاطر غرق بودنش در مناجات توجّه نفرموده بود به او خبر دادند.(1)
برگرفته از كتاب: ديار عاشقان- جلد اول/ استاد حسين انصاريان
پي نوشتها:
1 ـ «مناقب» ج 4، ص 159.