فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

متن ادبی امام سجاد متن ادبی «دل‏های پر از حرف»

متن ادبی امام سجاد  متن ادبی «دل‏های پر از حرف»

امام سجاد ( علیه السلام) به تنهایی گام بر می داشت . آدم های زیادی، در رفت و آمد بودند . در راه امام، جمعی از فقیران جذامی نشسته بودند . هرکس که آن ها را می دید، زود راهش را کج می کرد، تا با آن ها برخورد نکند .
جذامی ها، گرفته و غمگین دورتا دور هم جمع شده بودند . آن ها خاموش بودند و آن قدر فقیر، که نان خالی هم گیرشان نیامده بود .
مردم می گفتند: «با آن ها نباید معامله کرد . به آن ها نباید چیزی داد . بیماری آن ها خطرناک است . آن ها باید زودتر بمیرند تا مرضشان ریشه کن شود!»
امام سجاد ( علیه السلام) تا جزامی ها را دید، فکر فرورفت . آن ها با چشمهانی غم آلود نگاهش کردند . امام کمی که رد شد، ایستاد و با خودش گفت: «خداوند متکبران را دوست ندارد!»
دیگر حرکت نکرد . احساس می کرد اگر به آن ها محل نگذارد و پای درد دلشان ننشیند، تکبر کرده است . زود برگشت و به آن ها سلام کرد . بعد با خوشرویی کنارشان نشست . آن ها با خوشحالی زیاد دور امام نشستند و با نگاهی پر از شوق به او نگریستند .
برای آن ها باورش سخت بود که مردی کنارشان بنشیند و با آن ها حرف بزند . حضرت بعد از کمی صحبت، به آن ها گفت: من اکنون روزه هستم!
اما آن ها گرسنه بودند و وقت خوردن غذا بود . امام روزه مستحبی داشت و نمی توانست در آنجا برایشان غذایی فراهم کند .
او فوری برخاست و همگی آن ها را به خانه ی خود دعوت کرد . آن ها با شوق زیاد همراهش راه افتادند و به خانه اش رفتند . مردم سر راه از کار امام و دیدن آن ها تعجب کرده بودند .
امام به خدمتکار خود دستور داد غذای لذیذ و زیادی برای آن ها آماده کند . غذا که آماده شد، امام ظرف های پر را یکی یکی جلوی مردان جذامی گذاشت . آن ها با لذت و اشتها همه غذاها را خوردند . دقایقی بعد امام یک کیسه کوچک پر از پول آورد . در میان آن ها نشست و در مقابل هرکدام مقداری پول گذاشت .
آن ها هیجان زده شدند . امام سجاد ( علیه السلام) با مهربانی از آن ها دل جویی کرد . بعد از آن ها خواست باز هم به خانه اش بروند .
چندنفر از همسایه ها که با تعجب پشت در خانه ی امام ایستاده بودند، مشغول حرف زدن شدند .
یکی شان گفت: «راستی که » علی بن حسین «چه جرئتی دارد؟»
آن دیگری گفت: «آیا نمی داند که آن ها بیماران مردنی هستند و هیچ فایده ای ندارند .»
سومی هم گفت: «خدا به خیر بگذراند . من که از دیدن آن ها وحشت می کنم!»
اما امام سجاد ( علیه السلام) به چیزی دیگری می اندیشید . به دل پاک مردهای جذامی که پر از حرف بود، پر از غصه و پر از مهربانی ...
_________________________
منبع: فرازهایی برجسته از سیره امامان، ج ۲، ص ۲۰۵
از اصول کافی، ج ۲، ص ۱۲

دیدار آشنا :: اسفند و فروردین ۳-۱۳۸۲، شماره ۴۶-۴۵

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

راهکارهای معرفت امام زین العابدین(ع)
سه مصیبت بزرگ
خدمت به اهل قافله
عفو زیباى امام علیه السلام
سخاوت امام سجاد
گواهی سنگ بیابان بر حقیقت آسمان
صبر در اندیشه و سیره امام سجاد (علیه السلام)
از مدینه تا كربلا با پدر
امام سجاد - علیه السلام -، پس از واقعه كربلا
تمایز قیام توابین و قیام مختار

بیشترین بازدید این مجموعه

گواهی سنگ بیابان بر حقیقت آسمان
راهکارهای معرفت امام زین العابدین(ع)
فروغ قرآن در نگاه سیدالساجدین
سفارش به نیكى با بردگان
حقّ برده و غلام
تمایز قیام توابین و قیام مختار
امام سجاد - علیه السلام -، پس از واقعه كربلا
از مدینه تا كربلا با پدر
آیا قرآن خوانده ای؟
بركتى عجیب از دو قرص نان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^