تمام صفات و ويژگيهاى ارزشى انسان بر محور عقل و علم او سنجيده مى شود. و امام دو بينش شيعه كسى است كه در عقل و علم و نيز اعمال ارزشى ، سرآمد همه خلق است . و خداوند بر اساس اين شايستگى هاى واقعى ، ايشان را به امامت و پيشوايى دينى و دنيايى برگزيده است .
خداوند در قرآن مى فرمايد:
قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون
يعنى ؛ اى پيامبر! بگو آيا براستى اهل دانش و آگاهى با آنان كه دانش و علم ندارند، برابرند! هرگز!
و نيز مى فرمايد:
يرفع الله الذين امنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات . (366)
يعنى ؛ خداوند از ميان شما انسانها، كسانى را كه داراى ايمان هستند و نيز آنان را كه علم و دانش عطا شده اى ، برترى مى بخشد.
در اين آيات ايمان و علم دو ملاك فضيلت و شرافت انسان بر ديگران معرفى شده است . و بى ترديد ائمه كه در پيشگاه خداوند برگزيده و ممتازند، ملاك اين امتياز را از ناحيه علم برتر و ايمان مستحكم خويش دارند. با اين ويژگى كه علم ايشان برگرفته شده از علوم بشرى نيست ، بلكه چونان دانش انبياء مستند به تعليم الهى است .
خداوند درباره يحيى مى فرمايد:
يا يحيى خذالكتاب بقوة و اتيناه الحكم صبيا. (367)
يعنى ؛ خداوند وحى فرستاد اى يحيى كتاب و مطالب وحى را با قدرت و جديت دريافت كن . ما به او يحيى حكم نبوت را به هنگامى كه خردسال بود عطا كرديم .
علمى كه از سوى خداوند به كسى عطا شده باشد، خردسالى يا بزرگسالى آن شخص فرقى نمى كند بلكه در طفوليت مى تواند به همان اندازه و كاردان باشد كه در بزرگى !
قرآن درباره گفتن عيسى عليه السلام در كودكى ، مى فرمايد:
قال انى عبدالله آتانى الكتاب و جعلنى نبيا. (368)
يعنى ؛ من بنده خدايم و خداوند به من كتاب آسمانى انجيل عطا كرده و مرا پيامبر قرار داده است .
امام سجاد درباره الهى بودن علم ائمه و گستردگى دامنه آن مى فرمايد:محمد صلى الله عليه و آله براستى امين خداوند در زمين بود و چون به ملاقات حق شتافت ، اهل بيت او، وارثان وى و امينان خدا در زمين شدند. علم منابا و بلايا، (369) نسب عرب ، طهارت مولد آنان ، نام شيعيان و نام پدران ايشان نزد ماست . ما برگزيدگان خدا و اوصياى پيامبريم و از هر فرد ديگر، به قرآن و دين سزاوارتريم . در مراتب عالى علم قرار داريم و علوم همه انبياء نزد ما به وديعت نهاده شده است . (370)
به هنگام رحلت امام سجاد عليه السلام ، زمانى كه آن حضرت در بستر بيمارى قرار داشت گروهى از شيعيان براى عيادت آن حضرت به حضور وى مى رسيدند. در حضور آن جمع ، امام سجاد عليه السلام رو به جانب فرزندش باقرالعلوم عليه السلام كرد و فرمود: اين صندوق را نزد خود حفظ كن ، در اين صندوق طلا و نقره ذخيره نشده ، بلكه در آن مجموعه اى از دانشهاست . (371)
آنچه در ادوار بعد از زبان امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام درباره معارف دين و فقه و تفسير عقايد و اخلاق و... صادر شدت تمامى آن و مطالبى است كه در نزد امام سجاد عليه السلام وجود داشت و از آن حضرت به ساير امامان بعدى منتقل گرديد. ولى آن امام و پيشواى صالحان ، كمتر فرصت يافت تا علوم خويش را در محافل علمى و! بركرسى استادى به شاگردانش ابلاغ كند. با اين حال هيچ كتابى را در زمينه زهد و نيايش و موعظه نمى توان يافت ، جز اين كه سخنان و نيايشهاى امام سجاد عليه السلام زينت بخش آن است (372)
دانش و فضايل امام سجاد عليه السلام چيزى نبود كه فقط دوستان و شيعيان بدان معتقد باشند بلكه حتى منكران مقام ولايت و نيز معاندان خاندان رسالت در مواردى به ناگزير سر تعظيم در برابر كمالات ايشان فرود مى آورند. چنان كه عبدالملك مروان در پاسخ نامه امپراطور روم درماند و چاره را در آن ديد كه نظر امام سجاد عليه السلام را درباره آن جويا شود و پاسخ آن حضرت را به امپراطور روم بنويسد. (373)
احكام و مسايل فقهى
زهرى مى گويد: به حضور على بن الحسين عليه السلام رسيدم ، آن حضرت از من پرسيد:
گفتگوى شما با اصحاب چه بود؟
گفتم : بحث ما درباره روزه هاى واجب بود. نظر من و اصحابم بر اين بود كه ما جز روزه ماه مبارك رمضان ، روزه واجب ديگرى نداريم .
امام فرمود: چنين نيست كه پنداشته ايد. روزه چهل قسم دارد. ده قسم آن واجب ده قسم آن حرام و ده صورت آن محل تخيير و سه قسم ديگر آن روزه اذن و هفت صورت باقيمانده روزه تأديب و... است .
سپس امام سجاد عليه السلام به شرح و تفصيل اين موارد پرداخت و در هر مورد به آيه اى از آيات قرآن استشهاد مى نمود. و در پايان به نظريات مختلف هر يك از فقهاى عامه در آن مسايل اشاره مى فرمود. (374)
امام سجاد عليه السلام تنها مرجع فقهى شيعيان نبود بلكه فقهاى عامه نيز در بسيارى از مسايل خود به ايشان مراجعه مى كرده اند. چنان كه زهرى براى دانستن حكم قتل غير ممد در صورتى كه مقتول برده باشد، به امام سجاد عليه السلام مراجعه كرده و حكم را از وى دريافت داشته است . (375)
امام سجاد عليه السلام سرور فقيهان
در عصر امام سجاد عليه السلام فقهاى زيادى - بويژه در شهر مدينه - مى زيسته اند، از آن جمله اند: ابوحازم ، محمد بن شهاب زهرى ، سفيان عيينه ، نافع بن جبير، سعيدبن مسيب ، عروة بن زبير، ابوبكر بن عبدالرحمان بن حارث بن هشام ، قاسم ين محمد بن ابى بكر، سالم بن عبدالله و...
شگفت اين است كه وفات اين فقها در فاصله اى بسيار كم نسبت به يكديگر واقع شد به طورى كه مورخان سال 95 را كه بيشترين فقها در آن سال بدرود حيات گفتند سنة الفقهاء ناميدند. (376)
در عصرى كه كه فقهاى متعدد در آن حضور داشتند، مقام فقهى و علمى امام سجاد عليه السلام به حدى بارز و آشكار بود كه ابن جوزى عنوان سيد الفقهاء را به آن حضرت مى دهد. و از بسيارى نقل مى كند: ما راءينا افقه من على بن الحسين عليه السلام (377)
يعنى ؛ ما در ميان فقيهان ، داناتر و فقيه تر از امام سجاد عليه السلام نيافتيم . (378)
درميان شاگردان امام سجاد عليه السلام چهره برخى از صحابه وياران رسول خدا نيز مشهود است . مانند: جابربن عبدالله انصارى متولد 78 هجرى ، واثله كنانى متولد 83 هجرى ، سعيد بن مسيب بن حزن و سعيد بن جهان كنونى ، مولى ام هانى .
بسيارى از تابعين (379) نيز افتخار شاگردى در مكتب آن حضرت را يافته اند، مانند سعيد بن جبير، محمد بن جبير، ابوخالد كابلى ، قاسم بن عوف ، اسماعيل بن عبدالله بن جعفر ابراهيم حسن فرزندان محمد حنفيه ، حبيب بن ابى ثابت ، ابويحيى اسدى ، ابو حازم اعرج وسلمة بن دينار مدنى .
آن دسته از شاگردان امام سجاد - عليه السلام - كه توفيق درك محضر برخى از امامان بعدى را نيز داشته اند، عبارتند از:ابوحمزه ثمالى ، فرات بن احنف ، جابربن محمد ابن ابى بكر، ايوب بن حسن ، على بن كيسان حميد بن موسى كوفى ، ضحاك بن مزاحم خراسانى ، طاوس بن كيسان ، حميد بن موسى كوفى ، ابان بن تغلب بن رباح ، سديرين حكيم بن صهيب صيرفى ، قيس بن رمانه ، عبدالله البرقى و فرزدق بن غالب . (380)
شيخ طوسى در فهرست رجال خود، نام صد هفتاد نفر از اصحاب و شاگردان امام زين العابدين - عليه السلام - را به ترتيب حروف الفبا ياد كرده است (381) و ما در مطالب آينده بدانها اشاره خواهيم داشت .
اسرار و دانشهاى مكتوم
ائمه معصومين - عليه السلام - علاوه بر علوم بشرى و معارف دينى ، از اسرار و علومى برخوردار بودند كه از ديگران مخفى مى داشتند و جز به برخى از اصحاب مخلص و بسيار نزديك خويش آنها اظهار نمى كردند و علت اين مخفى داشتن ، عدم ظرفيت و لياقت مردم معمولى براى حمل و درك آن معارف بود. چنان كه امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد:
اى ابا! محمد به خدا سوگند، نزد ما سرى از سر الهى و علمى از علوم الهى است و مأموريت داريم كه از آن را تبليغ كنيم و به خلق برسانيم ، ما وظيفه خويش را انجام داديم ولى موضعى مناسب و تحمل كننده اى لايق براى آن اسرار و معارف نيافتيم ... (382)
اشعارى به امام سجاد - عليه السلام - - عليه السلام - نسبت داده شده است كه همين معنا را مى رساند:
انى لا كتم من علمى جواهره
كى لا يرى الحق ذوجهل فيقتتنا
و قد تقدم فى هذا ابو حسن
الى الحسين و وصى قبله حسنا
فرب جوهر علم لو الوح به
لقيل لى انت ممن يعبد الوثنا
و لا ستمل رجال مسلمون دمى
يرون اقبح ما ياءتونه حسنا (383)
يعنى ؛ من گوهرهاى دانش خويش را پنهاان مى دارم .
تا جاهلان ، آن حقايق را دستمايه آزار و اتهام ما قرار ندهند.
در پيشينيان على بن ابى طالب - عليه السلام - سر سلسله اين گونه دانشهاست .
و سپس آن حضرت ، دانشهاى خويش را به حسن بن على و حسين بن على منتقل گردانيد.
چه بسيار دانشهايى كه اگر آنها را فاش سازم .
مرا متهم به بت پرستى خواهند كرد.
و كسانى ، ريختن خونم را جايز خواهند شمرد. و اين زشت ترين كارشان را نيك خواهند پنداشت .
پی نوشتها:
366-زمر /9.
367-مريم /12
368-مريم 29
369-علم مناباو بلايا، علم به سرنوشت و مقدرات انسانهاست . اين معنا از برخى روايات استفاده مى شود.
رك : بحار 139و 42/123
370-بصائر الدرجات 120
371-بصائر الدرجات 165
372-اعياان الشعه 1/631
373-تاريخ يعقوبى 2/304
374-خصال صدوق 635-639؛ من لا يحضره الفقيه 2/46 حلية الاولياء 3/140؛ اعيان الشيعه 1/622.
375- طبقات ابن سعد 5/158؛ العقد الفريد 5/127-128؛ مناقب 4/159
376-تاريخ طبرى 5/263
377-تذكرة الخواص 241
378-لازم به يادآورى است كه بيشتر فقهاى آن عصر از اهل سنت بودند و در آن ميان از قاسم بن محمد بن ابى بكر وسعيد بن مسيب مى توان به عنواان فقهاى شيعه ناام برد ولى گويا همان دونيز در ظاهر به طريقه عامه راءى مى داده و در بقيه به سر مى برده اند. رك : تاريخ الشيعه 38
379- صحابه به كسانى گفته مى شود كه محضر رسول خدا را درك كرده اند و تابعى آنانى هستند كه پيامبر را نديده اند ولى اصحاب پيامبر - صلى الله عليه وآله - را درك كرده اند.
380- اعيان الشيعه 1/637 -638
381- رجال طوسى 101-82
382- اصولى كافى ، مترجم ، 2/256
383- احقاق الحق 12/128؛ ينابيع المودة 368؛ اعيان الشيعه 1/650
384- اختصاص 285؛ بحار 7/282
385- آل عمران /164؛ جمعه /2.
386- در رجال شيخ طوسى عبارت چنين آمده است ، در حالى كه اگر منظور امام صادق - عليه السلام - باشد، صحيح جعفر ين محمد بن على بن الحسين خواهد بود.
387- رجال الطوسى 81-120