اى آن كه در گاهواره أمن و امانش خوابانيد مرا و به جانب آنچه از نعمت ها و احسانش كه بی دريغ به من بخشيد بيدارم كرد و دست هاى حوادث و آفات را با دست لطف و قدرتش از من بازداشت.
مولايم اى مولاى من،تو مولايى و من بندهام،آيا رحم مىكند به بنده جز مولا؟مولايم اى مولاى من،تو مالكى و من مملوكم،آيا رحم مىكند به بنده جز مولا؟مولايم اى مولاى من،تو عزيزى و من خوار،آيا رحم مىكند به خوار جز عزيز؟
و از درخواست نمودن از مخلوقات بىنيازم نمايى، و از من كفايت كنى اندوه كسى را كه از اندوهش مىترسم،و دشوارى كسى را كه از دشوارى هراس دارم، و ناهموارى كسى را كه از ناهمواريش بيم دارم،
از ابرهاى گران بارانى فراوان فرو ريختى و خورشيد و ماه را براى مردمان چراغى فروزان قرار دادى، بیآنكه در آنچه آغازگر پيدايشش بودى دچار خستگى و ناتوانى و چاره جويى شوی.
يا چگونه تشنه اى را باز مى گردانى كه وارد حوض هايت شده؟ ، البته كه چنين نخواهى كرد زيرا حوضهاى رحمتت در سخت ترين خشك سالي ها لبريز و درگاه لطفت همواره براى درخواست و وارد شدن باز است، تويى منتهاى خواسته و نهايت آرزو.
خداى من چسان درمانده اى را كه در حال گريز از گناهان خويش به تو پناه جسته از خود مى رانى؟ يا چگونه رهجويى را كه شتابان قصد آستانت نموده نااميد مى كنى؟
خدايا با دست اميد در رحمتت را كوبيدم و از كثرت هوسرانى ام به پاهندگى به سويت گريختم و به كناره هاى رشته استوارت انگشتان محبّتم را آويختم.
نه روگردان از شما،و نه از زيارتتان،بلكه رجوع كننده و بازگشت كنندهام اگر خدا بخواهد،و جنبش و نيرويى نيست جز بخدا
مولايم اى مولاى من،تو خالقى،من مخلوق،آيا رحم مىكند به مخلوق جز خالق؟مولايم اى مولاى من تو باعظمتى و من ناچيز،آيا رحم مىكند به ناچيز جز باعظمت؟مولايم اى مولاى من،تو نيرومندى و من ناتوان آيا رحم مىكند به ناتوان جز نيرومند؟
اى سرورانم،نمىتوانم ثناى شما را شماره كنم،و در امر مداح گفتن قدرت رسيدن به حقيقت شما را ندارم،و در مقام وصف نمودن،توانايى بيان منزلت شما در من نيست،و حال آنكه شما نور خوبان و هاديان نيكان و حجّتهاى خداى جبّاريد،