مرحوم ملا احمد نراقى در كتاب پرنور «طاقديس» داستانى را در محور نماز به مضمون زير به صورت نظم نقل كرده:
در كنار شهرى خاركنى زندگى مىكرد كه فقر و فاقه او را به شدت محاصره كرده بود.
روزها در بيابان گرم، همراه با زحمت فراوان و بىدريغ خود ...
اين است نتيجه بىخبرى، غفلت توده ملت مسلمان، پستى و مستى هيئت حاكمه، كه با دست خود تيشه به ريشه خود زدند و مردان بىمانندى چون قائم مقام و اميركبير و سيّد جمالالدين را كه از قهرمانان بزرگ ضد استعمار در جهان بشريت بودند، و ملت اسلام ...
داستانى آموزنده به اين مضمون در كتابهاى عرفانى نوشتهاند:پادشاهى در راه شكار در حالىكه وزيرش او را همراهى مىكرد، ديوانهاى را ديد كه سگى را پهلوى خود بسته و با او خوش و خرم نشسته.به وزيرش گفت: بيا لختى با ديوانه دل خوش كنيم. وزير گفت: اى ...
سيّد در تهران، در ميان طبقات مردم، به ويژه آزاد مردان، شهرتى بسزايى يافته بود، تا جايى كه شاه احساس كرد اگر اين شخص چند صباحى در تهران بماند، خطر متوجهش خواهد شد.مغرضان و منافقان مقام طلب، كه زمانه از وجود پليدشان مصون نبوده است، نزد شاه ...
وقتى مرحوم مدرس از طرف مردم تهران وكيل اول مجلس شد، به تنهايى در مقابل قوانين ضد خدا و قوانينى كه به نفع دولتهاى انگليس و روس بود ايستادگى كرد. ايشان يك دوره هم در زمان قدرت رضا خان وكيل مجلس بود. بعد هم كه رضا خان شاه شد، باز مرحوم مدرس رأى اول را ...
دانشمندى به نام سعيد بن مسيّب در مدينه زندگى مىكرد. امام باقر و امام صادق عليهما السلام از او تعريف كردهاند. دخترى داشت كه پروردگار زيبايى را در اين دختر كامل كرده بود. كار اين دانشمند درس دادن بود.
زمانى كه عبدالملك مروان حاكم كشور است. ...