اين است نتيجه بىخبرى، غفلت توده ملت مسلمان، پستى و مستى هيئت حاكمه، كه با دست خود تيشه به ريشه خود زدند و مردان بىمانندى چون قائم مقام و اميركبير و سيّد جمالالدين را كه از قهرمانان بزرگ ضد استعمار در جهان بشريت بودند، و ملت اسلام مىتوانست در سايه آنان عزّت ديرين و عظمت گذشته خود را به دست آورد، به چنان بلاهايى گرفتار كردند.
اميدواريم خداى بزرگ مسبين بيچارگى و بدبختى ملت اسلام را لعنت كند و در هر لحظه به عذابشان بيفزايد.
آرى! اگر بىخبرى مردم مسلمان، در كشور بزرگ عثمانى و ايران و ساير ممالك اسلامى نبود، افراد معدودى چون ناصرالدين شاه مغرور و بىخبر، در ايران، و سلطان عبدالحميد پليد و پست در عثمانى، و سايرين بر مقدرات آنان حكومت نمىكردند، و سند رسوايى و ذلت و بردگى مردم مسلمان را امضا نمىنمودند؛ ولى چه بايد كرد؟ استعمار عاليترين راهى كه براى بردگى توده مردم انتخاب كرده، جاهل نگاه داشتن آنان از اوضاع زمان و برنامههاى مختلف است و هميشه توسط هيئتهاى حاكمه شهوتپرست، اين بند كثيف را بر دست و پاى ملت نگاه داشته و مىدارد؛ تا خود بهترين بهره را ببرد و مردم بنده و اسير هم بهترين منافع خود را از دست بنهند.
سيّد جمال الدين اسدآبادى آن مرد بزرگ و نابغه عاليقدر مىگفت:
مقصود ما از خائن تنها كسى نيست كه كشورش را به نقد يا بهاى كم و زياد به دشمن تسليم كند؛ زيرا هر قيمتى كه براى فروش دريافت شود، نجس است و همچنين خائن تنها كسى نيست كه پاى دشمنان را در زمين وطن باز كند؛ بلكه كسى كه بتواند از نفوذ بيگانگان در كشور جلوگيرى كند، و يا به هر وسيلهاى كه شده ضربتى بر پيكر اجنبى وارد آورد و از اين كار امتناع ورزد، در هر لباس كه باشد و به هر صورتى جلوه كند او نيز خائن است .
آرى! فرمانروايان، كه مىتوانستند به وسيله اين رجال نامدار، ملتهاى اسلامى را از خواب غفلت بيدار كنند و دشمنانشان را به آنها معرفى نمايند، از هر خائنى خائنتر بودند؛ زيرا نه تنها توده مردم را در بىخبرى نگاه داشتند؛ بلكه خبرداران و خبركنندگان را نيز به فجيعترين وضع از پاى درآوردند.
در هر صورت بيداران جامعه، وظيفه دارند از هر راهى كه بتوانند به بيدارى ملتهاى اسلامى كمك كنند، تا در سايه توجه به برنامههاى عالى انسانى، از خطر و بلاى بزرگ استعمار برهند، و به تدريج علل انحطاط را از بيخ و بن بركنند. آن زمان است كه مسئله حكومت از هر جهت اصلاح شده و ملتها و دولتها خواهند توانست در برابر دنياى اول و دوم، دنياى سومى بر اساس عظمت و عزت آدميت و انسانيت تشكيل دهند، و از رواج هر گونه شر و تعدى جلوگيرى نمايند.
البته محور تمام اصلاحات واقعى، توجه عملى به فرامين خدا و رسول و ائمه طاهرين و عقلاى عاليقدر تربيت شده در مكتب اسلام، چون آن رجال نامدار است و جز از اين طريق، توده مسلمانان نخواهد توانست به شاهد مقصود برسد.
منبع : پایگاه عرفان