هفتاد و دو خورشید به خون پر پر زد
از حنجره ها طلوع دیگر سر زد
مردی که از آستین او صبح چکید
در ظهر عطش به جان شب خنجر زد
منبع : محمود ذبیحی
هفتاد و دو خورشید به خون پر پر زد
از حنجره ها طلوع دیگر سر زد
مردی که از آستین او صبح چکید
در ظهر عطش به جان شب خنجر زد