فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكماً من اهله، و حكماً من اهلها ان يريدا اصلاحاً يوفِّق الله بينهما انَّ الله كان عليماً خبيراً.[187]

چنانچه بيم آن داريد كه نزاع و خلاف سخت بين زن و شوهر پديد آيد، از طرف خانواده مرد و خانواده زن داورى انتخاب كنند، اگر نيت اصلاح در كار باشد، تا خداوند آن دو را بر اصلاح موفق فرمايد، كه خدا بر همه دانا و از همه چيز آگاه است.

الطَّلاق مرَّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان، و لا يحلُّ لكم ان تأخذوا ممّا آتيتموهنَّ شيئاً الاّ ان يخافا اَلاّ يقيما حدود الله فان خفتم الاّ يقيما حدود الله فلا جناح عليهما فيما افتدت به تلك حدود الله فلا تعتدوها و من يتعدّ حدود الله فاولئك هم الظّالمونَ.[188]

طلاق آن طلاقى كه شوهر در عدّه آن بدون عقد مى تواند همسرش را به خانه برگرداند، و دوباره با صلح و صفا زندگى را از سر بگيرند، و فرزندان را سر و سامان دهند دوبار است.

زن را در ايام طـلاق بايد همسرش نيكو نگاه دارد، يا به نيكى رها نمايد. براى شما مردان حلال نيست آنچه را به زن داده ايد باز ستـانيد، مگر آنكه هر دو بترسند كه نتوانند مرزها و احكام الهى برپا دارند، « به سبب ناسازگارى زن و شوهر » پس اگر ترسيدند كه حدود خدا را برپا ندارند، گناهى بر آن دو نيست در آنچه زن عوض طلاق مهر خود را ببخشد اينها حدود خدا است، از آنها فراتر مرويد، و هر كه از مرزهاى خدا فراتر رود از ستمكاران است.

و اذا طلَّقتم النِّساء فبلغن اجلهنَّ فامسكوهنَّ بمعروف او سرِّحوهنَّ بمعروف و لا تمسكوهنَّ ضراراً لِتعتدوا و من يفعل ذلك فقد ظـلم نفسه و لا تتَّخذوا آيات الله هزواً و اذكروا نعمت الله عليكم و ما انزل عليكم من الكتاب و الحـكمة يعظكـم به و اتَّقوا الله و اعلموا انَّ الله بكلِّ شئ عليمٌ.[189]

چون زنان را طلاق داديد و به پايان عده خود رسيدند، يا به نيكوئى نگاهشان داريد، يا به نيكوئى رهايشان سازيد، و براى ضربه زدن و زيان رساندن نگاهشان مداريد تا ستم كرده باشيد، و هر كه چنين كند بر خود ستم كرده، و آيات خدا را به شوخى و ريشخند مگيريد، و نعمتى را كه خداوند به شما ارزانى داشته و آنچه از كتاب و حكمت بر شما فرو فرستاده كه شما را بدان پند مى دهد به ياد آريد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خداوند به همه چيز آگاه است.

ملاحظه كنيد در كنار مسئله طلاق، انسان را متوجه نعمت ها، قرآن، حكمت و علم بى نهايت خودش مى نمايد، تا در اين مسئله انصاف و عدل در تمام جوانبش با تمام وجود رعايت شود.

مسلّم است اگر خانواده ها پاى بند به ايمان به خدا و قيامت، و آراسته به اخلاق حسنه، و عمل صالح باشند، چيزى به عنوان طلاق در جمع آنان مطرح نخواهد شد، و زن و شوهر با صلح و صفا و مسالمت تا آخر عمر كنار يكديگر زندگى كرده، و فرزندان آنها هم از آن زندگى پرصلح و صفا و محبت بهره خواهند برد.

پژمردگى، سستى، تنبلى، اعتياد، ترك تحصيل، و فاسد شدن بسيارى از فرزندان امت اسلام، ريشه در اختلاف پدر و مادر آنان و در نتيجه در طلاق آن دو نفر دارد.

مرد ظلم و ستم نكند، حقوق زن را رعايت نمايد، به تعهدات خود پاى بند باشد، در زن و بچه دارى قواعد انسانى و اسلامى را بكار بگيرد، و زن در شوهردارى و خانه دارى و فرزنددارى آنچنان كه بايد باشد، تا برنامه اى به نام طلاق كه مبغوض خدا، و هيولائى درنده، و آتشى به بنيان خانواده است پيش نيايد، كه مقصر در طلاق در قيامت به مؤاخذه سخت دچار خواهد شد.

كارى كنيم كه آمار طلاق به حدّ اقل برسد، دست از چشم چرانى و گناه، ظلم و ستم بر يكديگر برداريم تا چيزى به نام طلاق نداشته باشيم.

بر دادگسترى كشور است كه دفترچه اى مختصر در رابطه با مسائل عالى اخلاقى، و منفوربودن طلاق و جدائى تهيه كند، و به مراجعه كنندگان جهت طلاق بدهد، تا پس از مطالعه مراجعه كنند، باشد كه مراجعه نكنند، و زندگى سامانى جديد بگيرد، و زن شوهر چشيده، و مرد زن چشيده وارد معركه اجتماع نشوند، تا ضعيف الايمان هاى آنان به فساد كمك كنند و به گمراهان و آلودگان بيفزايند.

پايان زندگى

جادّه پرجوش و خروش زندگى، معركه حيات، عرصه گاه حركت و فعاليت و آمال و آرزو و پايانش مرگ، و انتقال انسان به جهان باعظمت آخرت، براى روبرو شدن با محصولات زندگى و ثمره عقايد و اعمال و اخلاق است.

قرآن مجيد از مرد و زن مى خواهد، تا زنده اند به عاقبت و آخر كار و دنياى آخرت بينديشند، و توجه كنند براى آن ناحيه چه زاد و توشه اى فراهم كرده اند ؟

و لْتنظُر نفسٌ ما قدَّمت لغد.[190]

و بايد هر انسانى توجه دقيق كند كه براى فردايش چه فرستاده ؟

پيش از پايان زندگى مسئله اى كه بسيار بسيار مهم است، انتخاب وصيت شرعى جهت ثلث مال كه از رحمت و لطف او متعلق به خود انسان بعد از مرگ است، و بر وصىّ مؤمن و زرنگ و كارى است، كه ثلث را از مال جدا كند و به مصرفى كه در وصيت نامه قيد شده برساند.

وصيت برنامه اى است كه تمام انبياء و اولياء و ائمه به آن توجه داشتند، و احدى از آنان نبود كه بدون وصيت از دنيا برود.

وصيت دستور كتاب خدا در آيه 180 سوره مباركه بقره، و فرمان رسول حق به امت و امر امامان معصوم به شيعيان است.

كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيراً الوصيَّة.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

اَلْوَصِيَّةِ حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسْلِم.[191]

وصيت براى بعد از مرگ سزاوار هر مسلمانى است.

و نيز فرمود :

مايَنْبَغى لاِمْرِىء مُسْلِم اَنْ يَبيتَ لَيْلَةً اِلاّ وَ وَصِيَّتُهُ تَحْتَ رَأْسِهِ.[192]

براى مسلمان سزاوار نيست يك شب بخوابد مگر اينكه وصيتش زير سرش باشد.

و فرمود :

مَنْ ماتَ عَلى وَصِيَّة ماتَ عَلى سَبيل وَ سُـنَّة وَ مـاتَ عَـلى تُقًى وَ شَهادَة، وَ ماتَ مَغْفُوراً لَهُ.[193]

هركس با به جا گذاشتن وصيت بميرد، بر طريق حق و سنت رسول از دنيا رفته، و مرگش بر تقوا و شهادت و مغفرت حق است.

چه بهتر كه در اين زمان عجيب و غريب، كه كمتر به وصيت عمل مى شود، و قوانين دست و پاگير وصى را خسته مى كند، و ورثه را از پاى درمى آورد، خود انسان وصىّ خودش باشد، و به آنچه كه مى خواهد بعد از مرگش عمل شود خود عمل كند.

هم اكنون كه زنده است اگر داراى مال و ثروت است، در راه خير، امثال تهيه زمينه ازدواج براى پسران و دختران، پرداخت مخارج ايتام، ساختن مدرسه، مسجد، راه، ساختمان براى مردم مستضعف اقدام نمايد و پس از مرگ بهره اش را دريافت كند.

حضرت على (عليه السلام) اين معنا را به انسان سفارش فرموده :

يَابْنَ آدَمَ كُنْ وَصِيَّ نَفْسِكَ فى مالِكَ وَ اعْمَلْ فيهِ ما تُؤْثِرُ اَنْ يُعْمَلَ فيهِ مِنْ بَعْدِكَ.[194]

فرزند آدم خود وصى خود در مال و ثروتت باش، و آنچنانكه براى بعد از مردنت جهت اموالت برنامه انتخاب مى كنى، امروز آن را انجام بده.

برگ عيشى به گور خويش فرست***كس نيارد ز پس تو پيش فرست

در هر صورت مالى كه براى بعد از خود مى گذاريد سعى كنيد حلال باشد، چون حرام به ارث نمى رسد، و بيش از ثلث آن را براى مخارج بعد از مرگ خود وصيت نكنيد چون نافذ نيست، و وصيت خود را در تقسيم دو ثلث ديگر برابر آيات قرآن مجيد قرار دهيد كه ظلمى به ورثه صورت نگيرد.

بر وصى و ورثه واجب است بر اساس وصيت نامه اى كه طبق قرآن مجيد تنظيم شده عمل كنند، كه اجراى آن عبادت و داراى ثواب عظيم براى ميت و براى اجرا كنندگان است.

بر ورثه واجب است قبل از تقسيم ارث حساب بدهى هاى كسبى، و خمسى، و نيز مهر و صداق زن، وطلب اشخاص، يا اگر حج بر ذمه ميت بوده پول حج را بپردازند، كه ثروتى كه در آن حقوق خدا و مردم وجود دارد بهره گيرى ورثه از آن حرام و موجب عقاب حق است.

در تقسيم ارث، سهم زن ميت  و پدر و مادر و دختر و پسر، برابر كتاب خدا رعايت شود، كه اگر جز اين عمل شود، تعدّى از حدود خدا و موجب عذاب و عقاب است.

در برنامه تقسيم ارث به رساله هاى عمليه، يا به عالمى متخصص در فقه مراجعه كنيد تا مسئله برابر قانون حق انجام گيرد، و روح ميت از عمل شما شاد شود.

باقيماندگان به اين معنا توجه كنند كه ميت در زمان حياتش با جان و دل، و شب و روز براى اداره امور شما زحمت كشيد، و هر مشقت و رنجى را تحمل كرد، و چه بسا در اين مسير به برخى از گناهان مالى دچار شد، او را فراموش نكنيد، براى او نماز بخوانيد، روزه بگيريد، صدقه بدهيد، ردّ مظالم بپردازيد، كار خير انجام دهيد، خلاصه به هر شكل ممكن براى آمرزش و شادى روح او بخصوص در شبهاى جمعه و ماه رمضان و رجب و شعبان از او ياد كنيد، تا پس از مرگ شما فرزندانتان از شما ياد كنند، و گاهگاهى كنار قبر آنان برويد كه حضرت حق به روح آنان اجازه انس با شما را مى دهد، و سبب مى شود كه آنان در عالم برزخ به شما دعا كنند.

يكى از دوستانم مى گفت دوستى دارم كه به وقت برخورد با مشكل، بدون فاصله از تهران به قم مى رود، و ساعتى كنار قبر پدر و مادرش مى نشيند، براى آنان فاتحه مى خواند، دعا مى كند، صدقه مى پردازد، و از آنان درخواست مى نمايد، برايش دعا كنند و سپس به تهران برمى گردد، در حالى كه تجربه كرده دعاى پدر و مادر به دنبال اوست و تا غروب آفتاب گره از كارش گشوده مى شود.

اين صحيح نيست، كه پدرى يا مادرى از شيره جان خود جهت زندگى فرزندان و خوشبختى آنان مايه بگذارند، و پس از مرگ از آنان يادى نشود و براى آمرزش آنان كارى صورت نگيرد.

 

پايان بازنويسى نوارهاى نظام خانواده در اسلام سه شنبه 14 فروردين 1375 ايام ولادت باسعادت حضرت امام رضا (عليه السلام)



[1]-ابراهيم/39.
[2]-مريم/5 ـ 6.
[3]-وسائل، ج 21، ص 355.
[4]-بحار، ج 104، ص 97.
[5]-وسائل، ج 21، ص 356.
[6]-بحار، ج 103، ص 7.
[7]-نحل/72.
[8]-بحار، ج 21، ص 355.
[9]-وسائل، ج 21، ص 357 ـ 358.
[10]-همان مدرك.
[11]-همان مدرك.
[12]-همان مدرك.
[13]-بحار، ج 42، ص 284.
[14]-تغابن/15.
[15]-وسائل، ج 21، ص 483.
[16]-همان مدرك.
[17]-وسائل، ج 21، ص 484.
[18]-بحار، ج 104، ص 97.
[19]-وسائل، ج 21، ص 485.
[20]-وسائل، ج 21، ص 361.
[21]-وسائل، ج 21، ص 460.
[22]-وسائل، ج 21، ص 473.
[23]-كافى، ج 6، ص 47.
[24]-وسائل، ج 21، ص 476.
[25]-مزمل/17.
[26]-شورى/49 ـ 50.
[27]-كهف/46.
[28]-وسائل، ج 21، ص 361، چاپ آل البيت.
[29]-همان مدرك.
[30]-همان مدرك.
[31]-وسائل، ج 21، ص 362.
[32]-همان مدرك.
[33]-وسائل، ج 21، ص 365.
[34]-كهف/81.
[35]-كافى، ج 6، ص 6 ـ وسائل، ج 21، ص 364.
[36]-وسائل، ج 21، ص 365 ـ 366.
[37]-همان مدرك.
[38]-همان مدرك.
[39]-وسائل، ج 20، ص 367.
[40]-بحار، ج 104، ص 91.
[41]-وسائل، ج 21، ص 368.
[42]-بحار، ج 104، ص 69.
[43]-بحار، ج 60، ص 381.
[44]-كافى، ج 6، ص 48 ـ مكارم الاخلاق، ص 220 ـ وسائل، ج 21، ص 482.
[45]-ازدواج در اسلام، ص 136.
[46]-همان مدرك.
[47]-نوح/26، 27.
[48]-وسائل، ج 20، ص 35.
[49]-بحار، ج 8، ص 34.
[50]-مريم/28.
[51]-فاطر/37.
[52]-توبه/105.
[53]-صف/8.
[54]-ميزان الحكمة، ج 10، ص 232.
[55]-نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحديد، ج 18، ص 250.
[56]-ميزان الحكمه، ج 10، ص 720.
[57]-ميزان الحكمه، ج 10، ص 720.
[58]-همان مدرك.
[59]-همان مدرك.
[60]-همان مدرك.
[61]-بحار، ج 104، ص 98.
[62]-ميزان الحكمه، ج 10، ص 721.
[63]-ميزان الحكمة، ج 10، ص 222.
[64]-همان مدرك.
[65]-همان مدرك.
[66]-بحار، ج 74، ص 70 ـ ميزان الحكمه، ج 10، ص 723.
[67]-فروع كافى، ج 6، ص 49.
[68]-وسائل، ج 15، ص 203.
[69]-ميزان الحكمة، ج 10، ص 705 ـ 707.
[70]-همان مدرك.
[71]-همان مدرك.
[72]-همان مدرك.
[73]-همان مدرك.
[74]-نور/51 ـ 52.
[75]-اسراء/23 ـ 24.
[76]-آل عمران/92.
[77]-لقمان/14 ـ 15.
[78]-ضحى/6.
[79]-كافى، ج 2، ص 158.
[80]-كافى، ج 2، ص 159.
[81]-وسائل، ج 21، ص 491.
[82]-همان مدرك، ص 490.
[83]-بحار، ج 74، ص 59.
[84]-بحار، ج 38، ص 196.
[85]-بحار، ج 74، ص 45.
[86]-تحف العقول/238.
[87]-بحار، ج 74، ص 61 ـ 74.
[88]-همان مدرك.
[89]-همان مدرك.
[90]-بحار، ج 74، ص 82.
[91]-بحار، ج 13، ص 330.
[92]-وسائل، ج 21، ص 490.
[93]-منازل الآخره، محدث قمى.
[94]-بحار، ج 74، ص 6.
[95]-وسائل، ج 18، ص 224.
[96]-تغابن/14.
[97]-شعرا/214.
[98]-بقره/83.
[99]-بقره/177.
[100]-نساء/8.
[101]-انعام/152.
[102]-نحل/90.
[103]-نور/22.
[104]-نساء/135.
[105]-توبه/113.
[106]-مجادله/22.
[107]-بحار، ج 100، ص 244.
[108]-همان مدرك، ص 253.
[109]-نساء/1.
[110]-رعد/21.
[111]-بقره/27.
[112]-رعد/25.
[113]-محمد/22.
[114]-بقره/265.
[115]-بقره/271.
[116]-بقره/274.
[117]-بقره/177.
[118]-سفينة البحار.
[119]- بحار، ج 74، ص 103.
[120]-بحار، ج 74، ص 104.
[121]-بحار، ج 74، ص 103 ـ 105.
[122]-همان مدرك.
[123]-بحار، ج 75، ص 185.
[124]-بحار، ج 74، ص 131.
[125]-بحار، ج 73، ص 369.
[126]-بحار، ج 74، ص 90.
[127]-بحار، ج 74، ص 137.
[128]-ميزان الحكمة، ج 4، ص 89.
[129]-همان مدرك.
[130]-ميزان الحكمة، ج 4، ص 89.
[131]-بحار، ج 72، ص 25.
[132]-بحار، ج 72، ص 25 ـ 28.
[133]-همان مدرك.
[134]-همان مدرك.
[135]-بحار، ج 72، ص 33.
[136]-بحار، ج 72، ص 51 ـ 52.
[137]-همان مدرك.
[138]-همان مدرك.
[139]-بحار، ج 72، ص 53 ـ 54.
[140]-همان مدرك.
[141]-بحار، ج 72، ص 65.
[142]-بحار، ج 72، ص 67.
[143]-همان مدرك.
[144]-بحار، ج 72، ص 68.
[145]-بحار، ج 72، ص 90
[146]-همان مدرك.
[147]-همان مدرك.
[148]-بحار، ج 72، ص 91.
[149]-اسرا/34.
[150]-مؤمنون/8.
[151]-بحار، ج 72، ص 92.
[152]-همان مدرك.
[153]-بحار، ج 72، ص 97.
[154]-بحار، ج 72، ص 98
[155]-همان مدرك.
[156]-بحار، ج 72، ص 98 ـ 99.
[157]-همان مدرك
[158]-بحار، ج 72، ص 117.
[159]-بحار، ج 72، ص 118 ـ 119.
[160]-همان مدرك.
[161]-بحار، ج 72، ص 136.
[162]-همان مدرك.
[163]-بحار، ج 72، ص 137.
[164]-بحار، ج 72، ص 458.
[165]-بحار، ج 72، ص 459 ـ 460.
[166]-همان مدرك.
[167]-شرح مثنوى، ص 142.
[168]-وسائل، ج 15، ص 280.
[169]-ميزان الحكمة، ج 5، ص 546.
[170]-وسائل، چاپ آل البيت، ج 22، ص 8.
[171]-وسائل، ج 22، ص 7.
[172]-وسائل، ج 22، ص 7.
[173]-حجرات/12.
[174]-وسائل، ج 12، ص 152.
[175]-بحار، ج 75، ص 222.
[176]-ميزان الحكمة، ج 7، ص 332 ـ 333.
[177]-همان مدرك.
[178]-همان مدرك.
[179]-همان مدرك.
[180]-بحار، ج 77، ص 333.
[181]-بحار، ج 78، ص 117.
[182]-بحار، ج 75، ص 253.
[183]-ميزان الحكمه، ج 7، ص 352.
[184]-ميزان الحكمه، ج 7، ص 353.
[185]-وسائل، ج 12، ص 288.
[186]-وسائل، ج 12، ص 288.
[187]-نساء/35.
[188]-بقره/229.
[189]-بقره/231.
[190]-حشر/18.
[191]-ميزان الحكمه، ج 10، ص 494 ـ 495.
[192]-همان مدرك.
[193]-همان مدرك.
[194]-نهج البلاغه، حكمت 254.

 




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^