فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 12 از دعای 16 ( رعایت عدالت در کیفرهای الهی )

وَ أَنْتَ الَّذِي لَا يُفْرِطُ فِي عِقَابِ مَنْ عَصَاهُ .
گنهكارگان را چو دادى جزا به اندازه دادى نه بر ناروا

7- عدالت در مجازات مجرمان‌

از وعده‌هاى حتمى خداوند در قرآن مجيد و هشدارهاى معصومان دين، برخورد با مجرمان و ستمگران است؛ زيرا گاهى سخن از حقوق شخصى و مسائل جزئى و اخلاقى فرد است كه از روش حق تعالى و سيره معصومان (عليهم السلام) در چنين حوزه‌اى، منش بزرگوارى و بخشش كريمانه است و همين شيوه بيشتر اوقات سبب هدايت وبيدارى ديگران شده است.

امام صادق (عليه السلام) در سفارش‌هاى خويش به عنوان بصرى مى‌فرمايد:

وَ امَّا اللَّواتى‌ فِى الْحِلْمِ فَمَنْ قالَ لَكَ: إِنْ قُلْتَ واحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ: إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ واحِدَةً وَ مَنْ شَتَمَكَ فَقُلْ لَهُ: إِنْ كُنْتَ صادِقاً فِيما تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يَغْفِرَ لى‌، وَ إِنْ كُنْتَ كاذِباً فِيما تَقُولُ فَاللَّهُ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَ لَكَ‌ وَ مَنْ وَعَدَكَ بِالخَنى‌ فَعِدْهُ بِالنَّصِيحَةَ وَ الرِّعاءِ.«1»

و اما آن چيزهايى كه درباره بردبارى است اين كه: اگر كسى به تو گفت: اگر يكى بگويى ده تا مى‌شنوى، در پاسخش بگو اگر ده تا بگويى يكى هم نخواهى شنيد. اگر كسى به تو ناسزا گفت، به او بگو: اگر آنچه مى‌گويى راست باشد، از خداوند مى‌خواهم كه مرا بيامرزد و اگر دروغ باشد، از خداوند مى‌خواهم كه تو را بيامرزد. اگر كسى به تو وعده اذيّت و آزار دهد تو او را به نصيحت و مدارا وعده بده.

و گاهى حقوق ديگران و سرمايه عمومى جامعه مطرح است كه جان و مال و ناموس و خانه و مرز كشورى در خطر تجاوز و نابودى قرار مى‌گيرد.

خداوند متعال و پيامبران اعظم و اولياى الهى هرگز در برابر ستم و گناه و فساد سكوت نكرده‌اند بلكه با خطاب‌هاى تهديدى و هشدارهاى تنبيهى؛ فرد يا گروهى را از عمل مجرمانه بازداشته‌اند و يا در زمان مناسب او را مجازات كرده‌اند و يا در قيامت به حساب او رسيدگى مى‌كنند. به ويژه اگر مهلتى هم داده شود؛ كيفرشان سخت‌تر است.

خداوند در اين زمينه مى‌فرمايد:

﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لِاَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ﴾«2»

و كسانى كه كافر شدند، گمان نكنند مهلتى كه به آنان مى‌دهيم به سودشان خواهد بود، جز اين نيست كه مهلتشان مى‌دهيم تا بر گناه خود بيفزايند، و براى آنان عذابى خوار كننده است.

در دگرگونى نعمت خداوند و سرعت بخشيدن به خشم و انتقام خداوند، چيزى نافذتر از ستمگرى نيست؛ زيرا خداوند دعاى ستمديدگان را مى‌شنود و در كمين ستمگران است.

حضرت على (عليه السلام) مى‌فرمايد:

وَ لَئِنْ امْهَلَ اللَّهُ الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ اخْذُهُ وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرصادِ عَلى‌ مَجازِ طَريقِهِ وَ بِمَوْضِعَ الشَّجى‌ مِنْ مَساغِ رِيقِهِ.«3»

اگر خداوند ستمكار را مهلت دهد هرگز فرصت مؤاخذه او از دستش نمى‌رود و بر سر راه او در حالى كه گلويش در دست قدرت اوست در كمين است.


عدل خداوند و مجازات‌هاى دنيوى و اخروى‌

عده‌اى پرسشى را در باب عدل الهى مطرح كرده‌اند كه آيا انواع مجازات‌هاى دنيوى و اخروى و تفاوت اعمال انسان با عدل خداوند تناسب دارد يا نه؟

در پاسخ شهيد مطهرى رحمه الله در بحث مجازات‌هاى اخروى با پرداختن به تفاوت‌هاى دو جهان و قوانينى كه بر هر يك از آنها حاكم است و آثار و نتايجى كه در سرنوشت موجودات دارد و ارتباطهايى كه بين دو جهان برقرار است، مانند اين كه اذكار و كلام ما در دنيا موجب ساختن بهشت يا آتش در آخرت مى‌شود؛ به عنوان مقدمه مى‌گويد:

در روايات داريم كه با فرستادن اذكار و دعاهايى كه در تسبيح و تقديس خداوند است در نشئه ديگر تبديل به درختان بهشت يا مصالح ساختمانى مى‌شود. و گروهى بنّا مشغول ساختن كاخ‌ها و باغ‌هاى سرسبزند تا هنگامى كه مؤمن به قيامت وارد مى‌شود جاى هميشگى خود را زيبا مى‌بيند يعنى همچنان كه انسان با كارهاى‌ نيك در اين جهان، درختان و آجرهاى بهشت را به وجود مى‌آورد، با اعمال ناپسند و بد خويش نيز آتش جهنّم را شعله‌ور مى‌سازد و گاهى ممكن است اين آتش گناه، حسنات او را هم نابود سازد.


انواع مجازات‌

شهيد مطهرى براى تناسب دادن مجازات‌هاى دنيا با كيفرهاى آخرت مى‌نويسد:

«مجازات بر سه گونه است:

1- مجازات قراردادى (تنبيه و عبرت)

2- مجازاتى كه با گناه رابطه تكوينى و طبيعى دارد. (مكافات دنيوى)

3- مجازاتى كه تجسم خود جرم است و چيزى از آن نيست. (عذاب اخروى)


[مجازات قراردادى‌]

نوع اوّل؛ مجازات همان كيفرها و مقررات جزائى است كه در جوامع بشرى به وسيله مقنّنين الهى يا غيرالهى وضع گرديده است. فايده اين گونه مجازات‌ها دو چيز است يكى جلوگيرى از تكرار جرم به وسيله خود مجرم يا ديگران از طريق رعبى كه كيفر دادن ايجاد مى‌كند، به همين جهت مى‌توان اين نوع مجازات را «تنبيه» ناميد.

فايده ديگر، تشفى و تسلّى خاطر ستمديده است و اين در مواردى است كه از نوع جنايت و تجاوز به ديگران باشد.

قوانين جزائى براى تربيت مجرمان و براى برقرار نظم در جامعه ضرورى و لازم است؛ هيچ چيز ديگر نمى‌تواند جانشين آن گردد. و اين گونه مجازات‌ها در جهان آخرت معقول نيست.


[مجازات دنيوى‌]

دوّمين نوع؛ از انواع مجازات‌ها، كيفرهايى است كه رابطه علّى و معلولى با جرم دارند، يعنى معلول جرم و نتيجه طبيعى آن است. اين كيفرها را مكافات عمل يا اثر وضعى گناه مى‌نامند. بسيارى از گناهان، اثرات وضعى ناگوارى در همين جهان براى ارتكاب كننده به وجود مى‌آورد. مثلًا شرابخوارى علاوه بر اين كه زيان‌هاى اجتماعى به بار مى‌آورد، صدمه‌اى بر روان و جسم شرابخوار وارد مى‌سازد كه موجب اختلال اعصاب و تصلّب شرايين و ناراحت‌هاى كبدى مى‌گردد و فحشا ممكن است سوزاك و سفليس توليد كند. اينها اثر ذاتى گناه است و كيفر قانونى نيست تا گفته شود كه بايد تناسب جرم ومجازات در آن رعايت گردد. بدى كردن با والدين در همين جهان كيفر دارد مخصوصاً اگر آن بدى كشتن والدين باشد. حتى اگر پدر و مادر انسان فاسق و يا كافر هم باشند باز هم بدى نسبت به آنها بى عكس العمل نمى‌ماند.


[مجازات اخروى‌]

سومين نوع، مجازات‌هاى جهان ديگر، رابطه تكوينى قوى‌تر با گناهان دارند، رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اوّل و نه نوع دوّم بلكه از آنهم يك درجه بالاتر است. در اين جا رابطه عينيت و اتّحاد حكمفرماست، يعنى آنچه كه در آخرت به عنوان پاداش يا كيفر به نيكوكاران و بدكاران داده مى‌شود، تجسّم خود عمل آنهاست.

مجازات آخرت، تجسّم يافتن عمل است. نعيم و عذاب آن جا همين اعمال نيك و بد است كه وقتى پرده كنار رود تجسم و تمثل پيدا مى‌كند، تلاوت قرآن صورتى زيبا مى‌شود و در كنار انسان قرار مى‌گيرد، غيبت و رنجانيدن مردم به صورت خورش سگان جهنّم درمى‌آيد.

بنابراين رعايت تناسب در مورد كيفرهاى اجتماعى و قرار دادى؛ اين گونه كيفرها، قانونگذار بايد متناسب بودن كيفر را با جرم در نظر بگيرد. اما در كيفرهايى كه رابطه تكوينى با عمل دارد يعنى معلول واقعى و اثر حقيقى كردار است يا كيفرى كه با گناه، رابطه عينيت و وحدت دارد و در حقيقت خود عمل است. ديگر مجالى از براى بحث تناسب داشتن و نداشتن نيست«4»

اين معصيت و گناه است كه نتيجه اخروى آن، آتش جهنّم و عذاب ابدى است.

گنهكار براى دفع عذاب، واقعيتى همچون توبه و انابه و تسليم شدن در برابر اوامر و نواهى حضرت محبوب در مقابل دارد.

گنهكار مى‌تواند، باتوسل به توبه و بازگشت و جبران گذشته، از مغفرت و رحمت حضرت حق بهره بگيرد و آتشى را كه خود برافروخته خاموش نمايد.

______________________________

(1)- بحار الأنوار: 1/ 226، باب 7، حديث 17؛ مشكاة الأنوار: 327- 328.

(2)- آل عمران (3): 178.

(3)- نهج البلاغه: خطبه 96.

(4)- عدل الهى، شهيد مطهرى: 189- 213، بخش هفتم: مجازات‌هاى اخروى.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^