*دنیا رو برای حل مشکل مردم بخواهیم...*
دوستی داشتم که دو سه سال فاطمیه برایش منبر می رفتم. هشتاد سالش بود؛ ولی عین یک جوان چهل ساله بود! چهره اش از عبادت نورانی و حالی ملکوتی داشت. ایشان از دنیا رفت. ورثۀ خیلی خوبی داشت.
بعد که از دنیا رفت و دفنش کردند، کلیدهای مغازه و گاوصندوق را برداشتند و درِ مغازه و گاو صندوق را باز کردند؛ وصیت نامه اش را درآوردند تا به آن عمل کنند. نوشته بود: من وصیتی ندارم. به شما دو دختر زندگی خوبی دادم؛ شوهرهایتان هم که وضعشان خوب است. به شما دو پسر هم همسران متدیّنه و سرمایه دادم. آنچه مانده، یک خانه بود که در آن زندگی می کردم؛ این را به مادرتان بخشیدم. بقیۀ پول هایم را هم در این بیست سی سال، نود خانۀ صد متری با اثاث کامل ساختم و بدون خبر شما و مردم، کلیدش را دادم به عروس و دامادی که خانه نداشتند. آن را هم خودم نمی رفتم؛ بلکه وقتی آنها را شناسایی می کردم، به یک نفر کلید می دادم و می گفتم این عروس و داماد را ببر و سند را به نامشان کن تا در خانه بنشینند.
دنیا را برای چه می خواهی؟ این بهترین کار است. دنیا را برای چه می خواهی؟ برای حل مشکل مردم. دنیا را برای چه می خواهی؟ برای کمک به بیمارستانی که ابزار و وسایل برای کرونا کم دارد. دنیا را برای چه می خواهی؟