فارسی
چهارشنبه 05 دى 1403 - الاربعاء 22 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

زن قبل از اسلام

 ملل بى خبر از مكتب وحى درباره زن مى گفتند : زن وسيله اى است براى اداره زندگى مرد كه هم چون يكى از وسايل در اختيارش گذاشته شده و وظيفه او تهيه كردن اسباب خوشى و هوس رانى مرد و زاييدن فرزند و خدمت در خانواده است !!
براى اين جنس ، خواندن و نوشتن ، تعليم و تعلم و فهميدن خطرناك است ، از خانه بيرون رفتن او مطلقا موجب فساد است ، براى او جايى بهتر از چهار ديوار خانه نيست ، نبايد هيچ گونه اختيارى داشته باشد ، در برابر مرد ـ كه فعال ما يشاء است ـ بايد موجودى بى اراده باشد ! در ممالك مسيحى كار تفريط در نظريه نسبت به جنس زن به جايى رسيده بود كه مى گفتند : زن را بايد مانند دهان سگ دهنه بند زد و مى گفتند : روح زن از روح ملكوتى جداست و بحث داشتند كه آيا روح او بشرى هست يا نه ؟!
در آفريقا زن ، حكم كالا و ثروت را داشت و براى مرد به منزله گاو و گوسفند بود .
هركس زن بيشترى داشت در حقيقت ثروتمندتر بود ، خريد و فروش زن و بكار گرفتن او براى شخم زدن زمين امرى عادى بود !  در كلده و بابل ، زنان را مانند ساير كالاها مى فروختند و هر سال بازارى براى اين كار داشتند كه دختران به سن ازدواج رسيده را بفروشند .  در ايران تنها معادل بيست من جو براى زن ، حقّ ملكيت بود و از حقّ ديگرى جز بهره كشى مرد برخوردار نبود !
در هندوستان ، دختر را از سن پنج سالگى شوهر مى دادند و براى آن ها حقّى قائل نبودند ، حيات زن و هستى او از طفيل حياتِ مرد بود و گاهى او را با جسد شوهرش يك جا مى سوزاندند !!
در چين و تبت ، زن را به جز كارهاى سنگين در خانه حقّى نبود و براى كم كردن قدرت راه رفتن او از ابتدا پايش را در قالب آهنى مى گذاشتند كه از رشد و نمو باز بماند !!
در يونان ، جنس زن وضع بسيار بدى داشت ، در صورت سه بار پشت سر هم دختر زاييدن محكوم به اعدام گشته و به چوبه دار سپرده مى شد !!
در عربستان كه بعدا نور اسلام از آن تابيد و بزرگ ترين كانون هاى دينى شد ، زن پست ترين مخلوق بود و اصولاً دختر ننگى بود كه دامن گير پدر مى شد و بايد با كشتن يا زنده به گور كردن او اين ننگ شسته مى شد :
وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِى التُّرَابِ . و چون يكى از آنان را به [ ولادت ] دختر مژده دهند [ از شدت خشم ]چهره اش سياه گردد و درونش از غصه و اندوه لبريز و آكنده شود ! ! به سبب مژده بدى كه به او داده اند ، از قوم و قبيله اش [ در جايى كه او را نبينند ]پنهان مى شود [ و نسبت به اين پيش آمد در انديشه اى سخت فرو مى رود كه ]آيا آن دختر را با خوارى نگه دارد يا به زور ، زنده به گورش كند ؟ !  تعدد زوجات بسته به تمكّن و اندازه شهوت رانى مرد بود ، زن از ارث و تمام حقوق محروم بود و چون شوهرش مى مرد خود او جزء ماترك ميت به پسر بزرگ مى رسيد و او اختيار داشت كه زن پدر را براى خود بگيرد ، يا به هركس ميل دارد ببخشد .
مردم عرب براى اين موجود بزرگ ارزشى بيش از اسب و شتر قائل نبودند ، زن در اين قوم يكى از آلات آسايش و وسايل خوش گذرانى و عيش و عشرت مرد بود !!

 


منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

دیگر از احدی چیزی سؤال نخواهم کرد و امید به غیر او ...
آنقدر گفت تا غش كرد
دو حكايت در اسراف‏
مقامات و درجات انسان‏
چند داستان عجيب در مسئله توبه‏
عزّت نفس
از حلم تو نسبت به او تعجب كردم
داستانى بسيار عجيب از نافع بن هلال‏
شدت ترس و حياى زنى با ايمان
داستانى از توكل يك انسان باايمان

بیشترین بازدید این مجموعه

طى اللسان عارف وارسته شيخ نخودكى
گنهكار با يك جمله پر مغز توبه كرد
حكايت موسى عليه السلام و برخ الأسود
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
حکایت خدمت به پدر و مادر
مال دنيا
آنقدر گفت تا غش كرد
از دين جديد به نان و نوایی رسید!
دیگر از احدی چیزی سؤال نخواهم کرد و امید به غیر او ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^