فارسی
چهارشنبه 30 آبان 1403 - الاربعاء 17 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 2
100% این مطلب را پسندیده اند

جبرئيل براى آدم روضه مى خواند

 صاحب كتـاب درالثـمـين در ذيل آيه شريفـه فـتـلقـى آدم ... نقـل مـى كند كه چـون خـداى متعال اراده فرمود توبه آدم را بپذيرد پرده از جلو چشم آدم برداشته شد و در ساق عرش اسامى خمسه آل عبا را مشاهده كرد و آنها را بر زبان راند و از جبرئيل پرسيد: اينان كيستند؟ جبرئيل آنها را مـعـرفـى كرد و سپس گفت خدا را به اين اسامى بخوان تا توبه ات را بپـذيرد، آدم پـرسيد چگونه بخوانم ، جبرئيل گفت : بگو يا حميد بحق محمد، يا عالى بحق على ، يا فاطر بحق فاطمة ، يا محسن بحق الحسن و الحسين ، و منك الاحسان . وقـتـى جبرئيل نام حسين را برد قلب آدم على نبينا و آله و عليه السلام شكست و سرشكش جارى شد، گفت : برادرم جبرئيل چرا هنگامى كه نام پنجمى را بر زبان جارى نمودم قلبم شكست و اشكم جارى شد؟ جبرئيل گـفـت : براى اين فـرزندت مصيبتى روى مى دهد كه مصائب در پيش ‍ آن كوچك و حقيرند. آدم گفت : اى برادر آن مصيبت چگونه است ؟ جبرئيل گـفـت : يقتل عطشانا غريبا وحيدا فريدا ليس له ناصر و لا معين (( او را با لب تشنه مى كشند در حالى كه غريب و بيكس و تنها است و يار و ياورى ندارد )) ولو تـراه يا آدم و هو يقـول : وا عـطشاه وا قـله ناصراه حتـى يحول العطش بينه و بين السماء كالدخان ، فلم يحبه اءحد الا باسيوف و شرب الحتوف فيذبح ذبح الشاة من قفاه و ينهب رحله اءعداوه و تشهر راسه و رؤ س انصاره فى البلدان و مـعـهم النسوان كذالك سبق فـى عـلم الواحد المـنان فـبكى آدم و جبرئيل بكاء التكلى . (( و اگر ببينى اى آدم او را در آن روز كه مى گويد: واى از تشنگى و كمى يار و ياور و تـشنگـى چـنان بر او غـلبه كند كه آسمـان به چـشمـش تـيره و تـار آيد مثل اينكه دود فاصله شده است پس هيچكس او را يارى نكند مگر با شمشير كه بجانش افتند و او را مـانند گـوسفند ذبح كنند و سرش را قفا ببرند و دشمنان پس از كشتن اموالش را غـارت نمايند و سرهاى او و يارانش را شهر به شهر و ديار به ديار بگردانند و زنانش را اسير نمايند. و اين چنين در علم خداى واحد منان گذشته است . سپس آدم و جبرئيل گريستند مانند زنى كه فرزندش مرده باشد.(42) كشتى نوح در كربلا متلاطم مى شود وقـتـى طوفان نوح جهان را فرا گرفت و جناب نوح پيغمبر با ياران در كشتى نشسته و دنيا را گـردش مـى كرد به سرزمـين كربلا رسيد كشتى دچار گرداب شد و زمين آنرا بسوى خـود مـى كشيد و نوح از غـرق شدن ترسيد و دست بدعا برداشت و عرض كرد: پـروردگـارا مـن همـه روى كره زمـين را با كشتى زير پا گذاشتم و در هيچ جا دچار چنين گرفتارى نشدم كه در اين نقطه به آن مبتلا گشته ام . جبرئيل نازل شد و گفت : اى نوح اينجا سرزمينى است كه حسين نوه محمد خاتم پيامبران و فرزند خاتم اوصياء را مى كشند. نوح پرسيد: قاتل او كيست ؟ جبرئيل گفت : قاتل او لعين آسمانهاى هفتگانه و زمين است . پس نوح هم چهار بار قاتل حسين عليه السلام را لعنت كرد و كشتى به سلامت از آن ورطه رهائى يافت و در جودى به زمين نشست .(43) بساط سليمان متزلزل مى شود حضرت سليمان پيغمبر بر بساط خود نشسته و در هوا به سير و سياحت مى پرداخت وقتى به سرزمين كربلا رسيد باد بساطش را سه بار درهم پيچيد كه سليمان ترسيد سقوط كند پـس از آنكه باد ساكت شد بساط سليمان در زمين كربلا فرود آمد و سليمان باد را گـفـت چـرا چـنين كردى ؟ پـاسخ داد: اينجا سرزمينى است كه حسين عليه السلام كشته مى شود، سليمان پرسيد كه حسين كيست ؟ باد گفت او نوه محمد مختار و پسر على كرار است . سليمان گفت چه كسى او را مى كشد؟ باد گفت : لعنت شده اهل آسمانها و زمين يزيد بن معاويه . سليمـان دستها را بلند كرد و يزيد را نفرين نمود لعنت فرستاد و جن و انس امين گفتند، آنگاه باد وزيدن گرفت و بساط، حركت نمود.(44) خواب ام الفضل ام الفـضل لبابه بنت حارث زوجه عباس عموى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در خـواب ديد كه قطعه اى از گوشت بدن رسول خدا از بدن شريفش جدا شد و در دامن ام الفـضل افـتـاد خـدمـت رسول خـدا عـرض كرد خـواب ديده ام . رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: چه خواب ديده اى ؟ ام الفـضل خـواب خـود را تـعـريف كرد پيامبر فرمود: رؤ ياى صادق است بزودى فاطمه صاحب پسرى خواهد شد كه تو او را در دامن خود پرورش ‍ مى دهى ، وقتى امام حسين متولد گـشت و ام الفـضل نگـهدارى او را به عـهده گـرفـت روزى حسين را خدمت پيامبر برد و رسول خـدا او را بغـل گـرفـتـه و چـشمـانش پـر از اشك شد، ام الفـضل گـفـت پـدر و مـادرم به فـدايت چـرا شمـا را گـريان مـى بينم ؟ رسول خـدا صلى الله عـليه و آله و سلم فـرمـود: جبرئيل نزد من آمد و مرا آگاه ساخت كه امتم بزودى اين فرزندم را خواهند كشت .(45) ام سلمه و خاك قبر حسين عليه السلام انس خدمتگذار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از آن حضرت روايت كرده كه فرمود: يكى از فرشتگان مقرب پروردگار اجازه گرفت تا مرا زيارت كند و آن روز پيامبر در خانه ام سلمه و نوبت او بود رسول خدا ام سلمه را فرمود: در را ببند كسى وارد نشود، ام سلمـه جلو در بود كه حسين وارد شد و دوان دوان خـود را در دامـن رسول خدا افكند حضرت او را مى بوئيد و مى بوسيد، فرشته الهى به پيامبر گفت اين فرزندت را امت تو مى كشند اگر بخواهى محل كشته شدنش را به شما نشان مى دهم سپس ‍ سرزمـين كربلا را به حضرت نشان داد و يك قـبضه از خـاك مـحل قـبر حسين را به پـيامـبر تـسليم كرد، رسول خدا آنرا بوئيد و فرمود سرزمين كربلاست پـيامـبر تـربت را به ام سلمـه داد و فـرمـود هرگـاه اين خـاك تـبديل به خون شد بدان كه حسينم شهيد گرديده .(46) ام سلمه خاك را در شيشه اى قـرار داد، مـى گـويد: شبى كه حسين در صبحگاهش به شهادت رسيد ندائى شنيدم كه مى گفت : اءيها القـاتـلون جهلا حسينا فـابشرو بالعـذاب و التذليل قـد لعـنتـم عـلى لسان داود و مـوسى و حامـل الانجيل 1 ـ (( اى كسانيكه از روى جهالت حسين را كشتيد شما را به عذاب و خوارى بشارت باد. )) 2 ـ (( بدرستـى كه داود و مـوسى صاحب كتـاب انجيل شما را لعنت كرده اند )) ام سلمـه مـى گـويد از شنيدن اين اشعار گريان شدم و بسراغ شيشه رفتم ديدم تغيير نكرده است لحظه به لحظه از آن خـبر مـى گـرفـتـم تـا در آن روز ديدم شيشه تبديل به خون شده است . و در روايت ديگـر از ام سلمه نقل مى كند كه شبى پيامبر از نزد ما غايت شد و پس از مدت درازى برگشت در حاليكه گرد آلود بود و مشتش گره كرده ، گفتم چرا گرد آلود بنظر مـى رسيد؟ فـرمـود: به سرزمين عراق جائى كه آنرا كربلا مى گويند رفتم و قتلگاه فـرزندم حسين و گروهى از فرزندان و اهل بيت خود را مشاهده كردم و اينكه در دست من است مـشتـى از خـاك قتلگاه است كه خون آنها در آنجا بزمين ريخته مى شود و آن مشت خاك سرخ رنگـى بود كه به من داد و فرمود آن را محفوظ نگهدار من آن خاك را در شيشه اى ريختم و درب آن را بستـم و هنگامى كه حسين عليه السلام از مكه معظمه بسوى عراق حركت فرمود هر روز و شب شيشه محتوى خاك را مى نگريستم و براى مصيبت حسين گريه مى كردم تا آنكه روز دهم مـحرم كه امـام حسين به شهادت رسيد اول روز شيشه را نگـاه كردم بحال خـود بود ولى در آخـر وقـت خـاك مـحتوى شيشه را بصورت لخته خون ديدم صدا را بضحه و ناله بلند كردم ولى از ترس دشمن موضوع را پوشيده داشتم و آن روز را هرگز از ياد نخواهم برد.(47) پيامبر در خواب ام سلمه و ابن عباس سلمـى يكى از زنان انصار نقل مى كند: روزى بر ام سلمه وارد شدم او را گريان ديدم گفتم : چرا گريه مى كنى ؟ فـرمـود: رسول خـدا صلى الله عـليه و آله و سلم را در خواب ديدم كه سر و صورت و محاسنش خاك آلود است پرسيدم يا رسول الله چرا ترا اين چنين مى بينم ؟ فرمود: شهادت فرزندم حسين را در كربلا مشاهده نمودم . و همـچـنين از ابن عـباس روايت شده كه نيمـه روزى رسول خـدا صلى الله عليه و آله و سلم را در خواب ديدم كه غبارآلود و ژوليده مو است و شيشه اى در دست دارد و خـونهائى را از زمـين جمـع كرده در شيشه مـى ريزد، سؤ ال كردم يا رسول الله اين خونها چيست ؟ فرمود: اينها خون حسين و اصحاب او است و اين روز جمعه دهم محرم سال 61 هجرى بود.(48) خدا چرا گرفتاريها را از انبياء و اولياء دفع نمى كند؟ اين سؤ الى است كه در ذهن اكثر مردم خطور مى كند و گاهى هم به زبان مى آورند: چرا خـدا گـرفـتـاريها را از انبياء و اولياء دفع نمى كند؟ آيا دفع مصائب از پيامبران كه سفيران الهى هستند و اوصياء آنها بمنزله بى توجهى به آنان نيست ؟ براى پاسخگوئى به اين پرسش ناگزير به ذكر مقدمه اى مى باشيم . اصولا انسان براى اين جهان آفريده نشده است بلكه دنيا كشتزارى است كه بشر بايد به كشت فـضائل بپـردازد تـا ثـمـره و حاصل كشت خـود را در جهان باقى بدست آرد تـحصيل بمصداق الدنيا مزرعة الاخرة . و يا بعبارت ديگر دنيا دانشگاهى است كه در آن بايد به تـحصيل فـضائل و مـكارم اخلاق پرداخت و انبياء الهى نيز براى همين منظور برانگـيخـتـه شده و ايشان و جانشينانشان استادان و مربيان اين دانشگاه اند و استادان و دانشگـاه براى آموزش و پرورش شاگردان متحمل رنج و زحمت فراوان مى شوند و اين از بديهيات است . و در اينجا باز اين سؤ ال پيش مى آيد كه در دانشگاههاى مردمى (دولتى و خصوصى ) اگـر شاگـردان در مـقـام ايذاء و اذيت مربيان و استادان برآيند با تنبيه و اخراج روبرو گرديده و در نتيجه استادان مورد حمايت قرار مى گيرند چرا در دانشگاه الهى استادان مورد حمايت و شاگردان مورد تنبيه قرار نمى گيرند در پاسخ بايد گفت اتفاقا چنين نيست هم استادان دانشگاه الهى مورد حمايت ذات اقدس حقند و هم شاگردان مورد تنبيه و مؤ اخذه قرار مـى گـيرند النهايه اين حمايت مربيان و مواءخذه شاگردان ممكن است در همين جهان باشد و ممكن است نتيجه و ثمره آن در آخرت عايد دو طرف شود و تاريخ انبياء و قرآن كريم شاهد بر اين مـدعـا است كه در پـايان بحث به داستان مربوط اشاره مى شود اما چرا خداوند مـتـعـال گـرفـتـاريها را از انبياء و اولياء خـود دفـع نمـى كند سه دليل روشن و واضح دارد: اول آنكه اگر خدا بخواهد در همه موارد انبياء و اولياء خود را از گرفتاريها نجات داده و آنان را بر اعـداء پـيروز گرداند مسئله جبر پيش مى آيد و اين مخالف مقتضاى حكمت است و حكمت الهى بر آن تعلق گرفته كه انسانها در كارشان آزاد باشند. دوم آنكه دنيا دار امـتـحان و آزمايش است هم براى انبياء و دوستان خدا و هم براى دشمنان چنانكه خدا در آيات دوم و سوم عنكبوت مى فرمايد: احسب الناس اءن يتـركوا اءن يقـولوا آمـنا و هم لا يفتنون . و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الكاذبين . (( آيا مـردم مـى پـندارند كه وقـتـى كه گـفـتـند ايمـان آورديم آنها را بحال خـود وامـى گـذاريم و مـورد امـتـحان و آزمـايش قـرار نمـى گيرند؟ بدرستيكه ما گـذشتـگـان را در مـعـرض امـتحان قرار داديم تا راستگويان و دروغ پردازان از يكديگر تميز داده شوند )) پس گرفتاريهاى دوستان خدا براى امتحان آنها و هم چنين امتحان مردم است . سوم آنكه اگر انبياء و اولياء خدا در ايفاء وظيفه دچار زحمت و دردسر و گرفتارى نشوند و خـدا گـرفـتـارى آنها را برطرف نمـايد خوب و بد و صالح و طالح و سعيد و شقى شناخـتـه نمـى شوند و همه مردم حتى فاسق و فاجر هم ادعاى صالح بودن را مى نمايند چـنانكه اگـر كنكور و امـتـحان را از مـدارس و دانشگـاهها بردارند تحصيل كرده و بى سواد همگى ادعاى دانشمندى مى كنند. پاسخ را از نماينده امام زمان بشنويم اينك بپـردازيم به داستـانى كه در اين زمـينه از نايب خـاص امـام زمـان عجل الله تعالى فرجه الشريف پرسش بعمل آمده و پاسخ فرموده اند. چنانكه در علل الشرايع و احتجاج طبرسى و كمال الدين شيخ صدوق آمده است . مـحمد بن ابراهيم بن اسحاق طالقانى مى گويد: با جمعى در خدمت شيخ ابوالقاسم حسين بن روح عـليه السلام بودم و على بن عيسى قيصرى هم در جمع ما بود، يكى از حاضران برخاست و به شيخ گفت سوالى دارم ، حسين بن روح عليه السلام فرمود: بگو. آنمرد گفت : آيا حسين بن على عليهماالسلام ولى خدا بود؟ شيخ : آرى آن مرد گفت : آيا قاتل او دشمن خدا بود؟ پاسخ شنيد: بلى . سائل : چرا خدا دشمنش را بر دوست خود مسلط فرمود؟ شيخ فـرمـود: خـوب تـوجه كن كه چـه مـى گـويم و بدان كه خـداى عـزوجل شخـصا با مـردم روبرو نمـى شود و حضورا با آنها بسخن نمى پردازد بلكه فرستادگانى از جنس خودشان بسوى ايشان فرستاده كه اگر از جنس ‍ خودشان نمى بود مـورد قـبول و پـذيرش قـرار نمـى گـرفـتـند و مردم از آنان فرار مى كردند و با آنكه پـيامبران خود را از جنس آنها انتخاب فرمود كه غذا مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند مـع هذا بدليل آنكه آنها هم بشرى مـثل خودشانند مورد پذيرش قرار نگرفتند و به پـيامـبران گـفـتـند: شما هم مثل ما هستيد پس دعوت شما را نمى پذيريم مگر آنكه چيزى را بياوريد كه ما از مثل آن عاجز و ناتوان باشيم . پس خداى عزوجل هم معجزاتى به آنان كرامت فرمود مانند طوفان نوح بعد از انذار و اعذار كه طغـيانگـران و مـتـمـردان غـرق گـشتـند و از آن جمـله است انداخـتـن (ابراهيم خـليل الله ) در آتـش كه خـدا آنرا بر خـليل خـود سرد و سالم گـردانيد و ديگر ناقه (صالح ) كه از سنگ سخت خارج شد و مردم از شير او استفاده مى نمودند و از جمله شكافتن دريا (براى مـوسى و پـيروانش و غرق شدن فرعون و سپاهيانش ) و همچنين جارى نمودن چـشمـه ها از سنگ و اژدها شدن عصاى موسى كه ريسمانها و چوبهاى ساحران را كه در انظار مردم بصورت مارها نمايان شده بودند بلعيد و از آنجمله است معجزات بينائى كور مادرزاد و شفاى بيمارى برص و زنده نمودن مرده ها به اذن خدا (بوسيله عيسى بن مريم ) و اخبار به آنچه مى خورند و آنچه در خانه ها ذخيره نموده اند. و نيز شق القـمر (بوسيله حضرت محمد مصطفى خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله ) و سخن گفتن چهارپايان مانند شتر و گرگ و غيره با آنحضرت . و چـون انبياء خـدا اين مـعـجزات را آوردند و مـردم از آوردن مـثـل و مـانند آن عـاجز و ناتوان گشتند لطف خدا نسبت به بندگانش و حكمت او چنين تعلق گـرفـته كه پيامبران با اين معجزات گاهى غالب و زمانى مغلوب و گاهى قاهر و وقتى مقهور گردند و اگر هميشه و در همه حال انبياء الهى غالب و قاهر مى بودند و گرفتارى و ابتلائى براى آنان در بين نبود مردم معتقد به خدائى انبياء مى شدند. و از طرفى خداوند متعال براى اينكه آنان به فضيلت صبر و گرفتاريها برسند و با شناخـتـى كه به مـيزان بردبارى و استـقـامـت انبياء و اولياء خـود در تـحمـل بلاء و مـحنت و اخـتـبار داشت حالات آنها را مـانند احوال ساير مـردم قـرار داد تـا در حال مـحنت و بليه جمـيع احوال هم متواضع نه آنكه بلند پرواز متكبر، و مردم هم بدانند كه براى آنها خدائى است كه آفـريننده آنها است و اداره كننده و مـدبر امـورشان ، پـس او را عـبادت كنند و از فـرستـادگـانش فـرمانبردارى نمايند تا حجت خدا بر كسى كه از حد خود تجاوز مى كند ثـابت گـردد و مـؤ حد از مـعـاند و مـطيع از عـاصى و مـقـر از مـنكر با آمدن پيامبران و فـرستـادگان الهى تميز داده شود آنگاه هلاك مى شود آنكه با بيّنه و برهان ، شايسته هلاك شدن است و زنده مى ماند آنكه با بينه ، شايسته زنده ماندن است . محمد بن ابراهيم مـى گـويد: روز بعد خدمت شيخ ابوالقاسم حسين بن روح رفتم و با وجود گفتم كه از او بپرسيم آنچه را كه ديروز بيان داشت از خود گفته بود يا نه همينكه خدمتش رسيدم بدون مـقـدمـه ابتدا به سخن فرمود و گفت : اگر از آسمان سقوط كنم يا باد مرا از مكان بلندى به گـودالى فرو افكند براى من محبوب تر است از اينكه در امر دين به راءى خود نظر دهم يا از خـود سخن بگويم بلكه آنچه را كه ديروز گفتم از حضرت حجت صلوات الله عليه شنيده ام .(49) ثواب گريه بر حسين عليه السلام در باب ثواب گريه بر مصائبى كه بر ائمه معصومين عليهم السلام عموما و بر حسين عليه السلام خصوصا وارد شده روايات زياد است كه براى نمونه به چند حديث و روايت اشاره مى شود: 1 ـ حسن بن فضال روايت مى كند كه حضرت رضا عليه السلام فرمود: من تذكر مصابنا و بكى لما ارتكب منا كان معنا فى درجتنا يوم القيامه ، و من ذكر بمصابنا فبكى و اءبكى لم تـبك عـينه يوم تـبكى العيون و من جلس ‍ مجلسا يحيى فيه اءمرنا لم يمت قلبه يوم تموت القلوب . (( كسى كه مـتذكر مصائب ما شود و بخاطر ستمهائى كه بر ما وارد شده گريه كند در روز قـيامت با ما خواهد بود و مقام و درجه ما را خواهد داشت و كسى كه مصيبت هاى ما را بيان كند و خـود بگـريد و ديگران را بگرياند در روزى كه همه چشمها گريان است چشم او نگـريد و هر كس ‍ در مـجلسى بنشيند كه در آن مجلس امر ما را زنده مى نمايند روزى كه قلبها مى ميرند قلب او نخواهد مرد.(50) )) 2 ـ حسن بن محبوب از امام باقر عليه السلام روايت مى كند كه حضرت زين العابدين عليه السلام مـى فـرمـود: اگـر مـؤ مـنى براى شهادت امام حسين عليه السلام گريه كند كه اشكهايش بر گونه اش جارى شود خداوند متعال او را در غرفه هاى بهشتى جاى مى دهد و هر مـؤ مـنى بخـاطر صدمـه و اذيتى كه از دشمنان به ما رسيده بگريد، كه اشكش بر گـونه اش جارى شود خدا او را در بهشت در مقام صديقين جاى دهد و هر مؤ منى به خاطر ما، اذيت و آزارى به او برسد كه اشكش به گونه هايش سرازير شود خدا اذيت و آزار را از او دور گرداند و در روز قيامت از سخط و عذاب دوزخ ايمن باشد.(51) )) 3 ـ ابو عـمـاره شاعـر مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: درباره امام حسين عليه السلام شعرى بگو، من شروع كردم به خواندن شعر و حضرت مى گريست و آنقدر خـواندم كه صداى گريه از بيرون خانه شنيده مى شد سپس امام صادق فرمود: يا اءبا عمارة من اءنشد فى الحسين بن على شعرا فاءبكى خمسين فله الجنة و من اءنشد فى الحسين شعرا فاءبكى ثلاتين فله الجنة و من اءنشد فى الحسين شعرا فاءبكى عشرين فله الجنة و مـن اءنشد فـى الحسين شعـرا فـاءبكى عشرة فله الجنة و من اءنشد فى الحسين شعرا فـاءبكى واحدا فـله الجنة و من اءنشد فى الحسين شعرا فبكى فله الجنة و من اءنشد فى الحسين شعرا فتباكى فله الجنة . امـام صادق فـرمـود: (( اى ابا عـماره كسى كه درباره حسين بن على عليهماالسلام شعرى بخـواند و پـنجاه نفـر را بگرياند جاى او بهشت است ، و كسى كه شعرى درباره حسين بخـواند و سى نفـر را بگرياند جايگاه او بهشت است ، و كسى كه شعرى درباره حسين بخـواند و بيست نفر را بگرياند جايش در بهشت است ، و كسى كه شعرى درباره حسين بسرايد و ده نفر را بگرياند بهشت جاى او است و كسى كه شعرى درباره حسين بخواند و يك نفـر را بگـرياند جاى او بهشت است و اگر شعرى بخواند و خود بگريد در بهشت مـنزل خواهد كرد، و اگر شعرى بخواند و تباكى كند (حالت گريه را بخود بگريد) او هم به بهشت خواهد رفت . )) (52) 4 ـ زيد شحام مى گويد: ما گروهى از اهل كوفه خدمت امام صادق عليه السلام بوديم كه جعفر بن عفان وارد شد، امام صادق عليه السلام او را نزديك خود نشانيد. و سپس فرمود: جعفر! جعفر گفت : لبيك ، خدا مرا فداى تو گرداند. امام : بمن رسيده كه درباره امام حسين عليه السلام اشعار خوبى مى سرائى . جعفر: آرى قربانت گردم . امام : بخوان . جعفر اشعارى خواند، امام و كسانى كه اطرافش بودند گريستند و امام صادق عليه السلام آنقـدر گـريه كرد كه سرشگش صورت و محاسن شريفش را فرا گرفت آنگاه فرمود: يا جعفر و الله لقد شهدت ملائكة الله المقربون ههنا يسمعون قولك فى الحسين عليه السلام و لقـد بكوا كما بكينا و اءكثر و لقد اءوجب الله تعالى لك يا جعفر فى ساعته الجنة باءسرها و غفر الله لك . جعـفـر! بخدا سوگند فرشتگان مقرب خدا در اينجا حضور يافتند و گفتار تو را درباره حسين عـليه السلام شنيدند و گريستند چنانكه ما گريستيم بلكه بيشتر. سپس فرمود: جعـفر! خدا بهشت را در همين ساعت بر تو واجب گردانيد. سپس فرمود: جعفر آيا بيش از اين برايت بگويم ؟ جعفر: آرى آقاى من . امـام هر كه شعرى درباره حسين بخواند كه خود بگريد يا ديگرى را بگرياند بهشت را بر او واجب گرداند و او را بيامرزد.(53) 5 ـ صالح بن عقبه از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: اگر كسى درباره حسين عليه السلام يك بيت شعر بخواند و خود بگريد و ده نفر را هم بگرياند براى او و گـريه كنندگان بهشت است و اگر بيتى بگويد كه خود بگريد و نه نفر را بگرياند جاى او و گـريه كنندگان در بهشت خواهد بود و پيوسته تعداد نفرات را پائين مى آورد تـا جائيكه فرمود: اگر كسى بيتى درباره حسين بگويد و خود گريه كند ـ و گمان مى كنم فرمود يا تباكى كند ـ جاى او در بهشت خواهد بود.(54) 6 ـ ابو هارون مـكفوف (نابينا) روايت مى كند كه امام صادق عليه السلام در حديث طويلى فـرمود: و من ذكر الحسين عنده فخرج من عينيه من الدموع مقدار جناح ذباب كان ثوابه على الله عزوجل و لم يرض له بدون الجنة . (( اگـر نزد كسى از حسين عليه السلام يادى به ميان آيد و اشك از چشمان او باندازه بال مـگـسى جارى شود ثـوابش بر خـداى عـزوجل است كه كمـتـرين آن دخول در بهشت است )) .(55) 7 ـ مـرحوم عـلامه مجلسى مى فرمايد: در بعضى از تاءليفات معاصرين مورد وثوق ديدم كه روايت شده وقـتـى پـيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فاطمه زهرا سلام الله عليها را از شهادت امام حسين و مصائب آن حضرت با خبر ساخت فاطمه شديدا گريه كرد و گـفـت : پـدر در چـه زمـانى اين اتـفـاق مـى افـتـد؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: در زمانى كه نه من باشم و نه تو و نه على . زهرا كه اين سخـن شنيد گـريه اش شديدتر شد و عرض كرد: پدر پس كى ؟ براى فرزندم اقامه عزا مى نمايد و گريه مى كند؟ رسولخـدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: زنان امتم بر زنان اهلبيت من و مردان آنها بر مـردان اهلبيت من مى گريند و هر سال اقامه عزا خواهند نمود و چون قيامت بر پا شود تـو شفـيع زنان خـواهى شد و من شفيع مردان و هر يك از آنها كه بر مصيبت حسين گريه كرده باشند دستشان را مى گيريم و وارد بهشت مى كنيم . يا فـاطمـه ، كل عـين باكية يوم القيامة الا عين بكت على مصاب الحسين فانها ضاحكة مستبشره بنعيم الجنة (( فاطمه ، هر چشمى در روز قيامت گريان است به جز چشمى كه بر حسين بگريد كه آن خندان است و او را به نعمتهاى بهشتى بشارت مى دهند. )) تشكيل مجالس عزا مورد علاقه امامان است عـزادارى براى ابا عـبدالله الحسين عليه السلام خصوصا، و براى ساير ائمه عليهم السلام كه گرفتار مصائب گرديده و با شمشير يا بوسيله زهر به شهادت رسيده اند عـموما مورد توجه امامان بوده است ، چنانكه ازرى از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه به فضيل فرمود: تـجلسون و تـحدثـون ؟ قـال : نعـم جعـلت فـداك ، قـال : ان تـلك المـجالس ‍ احبها فـاءحيوا اءمـرنا يا فـضيل ، فـرحم الله مـن احيى اءمـرنا يا فـضيل مـن ذكرنا عـنده فـخـرج مـن عـينه مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوب و لو كانت اكثر من زبد البحر. امـام صادق عـليه السلام به فـضيل فـرمـود: (( آيا مـجالس عـزا بر پا مى كنيد و از اهل بيت و آنچـه بر آنان گـذشتـه است صحبت مـى داريد؟ فـضيل گفت : آرى قربانت گردم ، امام فرمود: اينگونه مجالس را دوست دارم پس امر ما را زنده گـردانيد كه هر كس امـر مـا را زنده كند مـورد لطف و مـرحمت خدا قرار مى گيرد فـضيل ، هر كس از مـا ياد كند يا نزد او از مـا ياد كنند و به اندازه بال مگس اشك بريزد، خدا گناهانش را مى آمرزد اگر چه بيش از كف دريا باشد.(56) عزاداران حسين عليه السلام مورد توجه فرشتگان و ائمه اند مـَسْمـَع كُردين از امـام صادق عـليه السلام روايت مـى كند كه فـرمـود: مـسمـع ، تـو اهل عـراقـى آيا به زيارت قـبر حسين مى روى ؟ عرض كردم : نه من مرد مشهورى هستم از اهل بصره كه در نزد مـا طرفـداران خـليفـه زيادند و دشمـنان مـا از نواصب از اهل قبائل و غيره بسيارند و من ايمن نيستم كه به خليفه برسانند و مزاحم ما بشوند. فرمود: آيا متذكر مصائب او مى شويد؟ عرض كردم : آرى . فرمود: آيا از ذكر مصائب حسين ناراحتى به شما دست مى دهد؟ عـرض كردم : آرى به خـدا چـشمـانم پـر از اشك مـى شود كه اهل خانه مى بينند و از غذا باز مى مانم . حضرت فرمود: خدا اشكت را مورد توجه قرار دهد كه تو از جمله كسانى به حساب مى آئى كه در مصائب ما جزع مى كنند و به خوشحالى ما شاد و به حزن ما اندوهناكند، و بدان كه به هنگـام مـرگ پـدرانم نزد تو حضور يابند و سفارش ترا به ملك الموت مى كنند و فـرشتگان قبل از مردن آنچنان بشارتى به تو حضور مى دهند كه چشمانت روشن گردد و عـلاقـه و مـحبت فـرشتـه مـرگ بر تو بيش از علاقه مادر به فرزند است سپس اشك در چشمان مبارك امام حلقه زد و چشمان من هم اشكبار شد. آنگـاه امـام صادق عليه السلام فرمود: مسمع ، زمين و آسمان در موقع شهادت اميرالمؤ منين بر ما ترحم نموده و گريستند، و فرشتگان از زمين و آسمان بيشتر بر ما گريستند و از هنگام كشته شدن ما اشكهاى فرشتگان قطع نشده و كسى بر ما گريه نمى كند مگر آنكه قـبل از خارج شدن اشك از چشمش مورد لطف و رحمت خدا قرار مى گيرد، اگر يك قطره از آن اشكها در دوزخ افـتـد شعله هاى آتش دوزخ خاموش گردد و از حرارت و سوزندگى باز ايستد. سپـس فـرمـود: كسى كه قـلبش براى مـا به درد آيد در وقـت مـردن با ديدن مـا خوشحال و فرحناك گردد و خوشحالى او ادامه خواهد داشت تا در نزد حوض كوثر به ما مـلحق شود، و حوض كوثـر هم با ورود دوستـان مـا خوشحال خواهد شد...(57) محرم ماه عزا است 1 ـ ابراهيم بن اءبى محمود از حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: ان المـحرم شهر كان اءهل الجاهلية يحرمـون فـيه القـتـال فاستحلت فيه دماؤ نا و هتكت فيه حرمتنا و سبى فيه دزارينا و نساؤ نا و اضرمت النيران فـى مـضاربنا و انتـهب مـا فـيها مـن ثـقـلنا و لم تـرع لرسول الله حرمة فى اءمرنا. امام رضا فرمود: (( محرم ماهى است كه اعراب زمان جاهليت آنرا محترم شمرده و جنگ و كشتار را در آن مـاه حرام مـى دانستـند ولى مـسلمـان نمـاها در اين مـاه خـون مـا را حلال شمردند و ريختند و هتك حرمت ما نمودند و زنان و كودكان ما را در اين ماه اسير كردند و آتـش به خـيمـه هاى مـا زدند و امـوال مـا را غـارت نمـودند و احتـرام رسول خـدا را در حق مـا رعـايت نكردند همانا روز عاشوراى حسينى پلكهاى چشم ما را ( از شدت گريه ) مجروح و سرشك ما را چون سيل روان ساخت ، عزيزان ما را در سرزمين محنت و بلا خوار و ذليل كرد، همانا غم و اندوه ما تا قيامت ادامه دارد. پس بر حسين گريه كنندگان بگريند كه گريه بر او گناهان بزرگ را محو مى كند )) . سپـس فرمود: چون ماه محرم فرا مى رسيد، كسى پدرم را خندان نمى ديد و اين وضع ادامه داشت تـا روز عـاشورا، در اين روز پـدرم را اندوه و حزن و مـصيبت فرا مى گرفت و مى گريست و مى گفت : در چنين روزى حسين را كه درود خدا بر او باد، كشتند. 2 ـ حسن بن فضّال از امام رضا عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: هر كسى از سعى و تـلاش براى تـهيه و تـاءمـين حوائج و نيازمندى خود در روز عاشورا خوددارى نمايد خدا حوائج دنيا و آخـرت او را بر آورده سازد و كسى كه روز عاشورا را روز مصيبت و اندوه بداند و گريه كند خدا روز قيامت را روز فرح و شادى او قرار دهد و چشمش را در بهشت با ديدن مـا روشن سازد و كسى كه روز عاشورا را روز بركت نام نهد و چيزى را در اين روز ذخـيره مـنزل خود سازد خدا بركت را از آن بردارد و در روز قيامت او را با يزيد و عبيدالله بن زياد و عـمـر بن سعد كه لعنت خدا بر آنها باد محشور گرداند و آنها را طبقات پائين دوزخ جاى دهد.(58) روايتى جالب سندا و متنا يكى از رواياتـى كه در زمـينه ثـواب گـريه بر حسين عـليه السلام نقـل شده روايت ريان بن شبيب از حضرت ثامن الائمه امام رضا عليه السلام است و چون سند روايت بسيار جالب است زيرا بيست و نه نفر روات حديث همگى از محدثين بزرگ و دانشمـندان عـالى مـقـامـند لذا سند و مـتـن آنرا بتـمـامـه نقل مى كنيم : ثـقـة المـحدثـين مـرحوم حاج شيخ عباس قمى از استادش ، علامه نورى ، از استادش شيخ مـرتـضى انصارى ، از مـلا احمـد نراقى ، از علامه بحر العلوم ، از وحيد بهبهانى ، از استـادش مـولى محمد اكمل ، از علامه محمد باقر مجلسى ، از پدرش محمد تقى مجلسى ، از شيخ بهائى ، از پدرش شيخ حسين بن عبدالصمد عاملى حارثى ، از شيخ زين الدين شهيد ثـانى ، از استـادش عـلامه ميسى ، از علامه محمد بن داود عاملى ، از على بن محمد مكى ، از پـدرش شهيد اول ، از فخرالمحققين محمد بن علامه حلى ، از پدرش جمالدين حسن بن مطهر عـلامـه حلى ، از مـحقـق صاحب شرايع ، از فقيه نسابه فخاربن معد موسوى حائرى ، از مـحدث جليل شادان بن جبرائيل ، از شيخ المحدثين عمادالدين ابو جعفر طبرى آملى ، از ابوعلى حسن ملقب به مفيد ثانى فرزند شيخ طوسى ، از پدر بزرگوارش محمد بن حسن طوسى ، از شيخ مفيد محمد بن نعمان ، از شيخ صدوق محمد بن على بن بابويه قمى ، از عـلى بن ابراهيم قـمـى ، از پـدرش ابراهيم بن هاشم ، از ريان بن شبيب ، روايت مى كنند : قـال دخـلت عـلى اءبى الحسن الرضا صلوات الله عـليه فـى اول يوم مـن المـحرم فـقـال لى (( روز اول مـحرم خـدمـت امـام رضا عليه السلام رسيدم فـرمـود: يا ابن شبيب اءصائم انت پـسر شبيب ، (( روزه دارى ؟ )) عرض كردم نه فـقـال : ان هذا اليوم هو اليوم الذى دعـافـيه زكريا ربه عزوجل فقال : رب هب لى من لدنك ذرية طيبة انك سميع الدعاء.(59) بدرستيكه اين روز روزى است كه زكريا پروردگارش را خواند و گفت : (( پروردگارا فرزند پاكيزه اى به من عطا كن كه تو شنونده دعائى . )) فاستجاب الله له و امر الملائكة قنادت زكريا و هو قائم يصلى فى المحراب ان الله يبشرك بيحيى فـمـن صام هذا اليوم ثـمّ دعـا الله عزوجل استجاب الله له كما استجاب لزكريا عليه السلام . (( پـس خدا دعايش را اجابت فرمود و بامر پروردگار فرشته ها زكريا را كه در محراب عبادت ايستاده بود مخاطب قرار داده و گفتند كه خدا ترا مژده مى دهد به يحيى . پس كسى كه روزه بدارد اين روز او سپس دعا كند خدا دعايش را مستجاب مى فرمايد چنانكه دعاى زكريا عليه السلام را مستجاب فرمود. )) ثـم قـال : يا ابن شبيب ان المـحرم هو الشهر الذى كان اءهل الجاهليه فـيمـا مـضى يحرمـون فـيه الظلم و القـتـال لحرمـته فما عرفت هذه الامة حرمة شهرها و لا حرمة نبيّها لقد قتلوا فى هذا الشّهر ذرّييّه و سبوا نساءه و انتهبوا ثقله فلا غفر اللّه لهم ذالك اءبدا. (( سپـس فـرمود: پسر شبيب ، بدرستيكه محرم ماهى است كه اعراب جاهليت بخاطر احترامش ظلم و ستم و كشت و كشتار را در آن ماه حرام كرده بودند و اين امت با اينكه به حرمت اين ماه آشنائى و شناخت داشت معهذا احترام پيامبر خود را رعايت نكرد و در اين ماه فرزندان پيامبر خود را كشتند و زنانشان را اسير نمودند و اموالشان را غارت كردند پس خدا هرگز آنها را نيامرزد. )) يا ابن شبيب ان كنت باكيا لشى ء فابك للحسين بن على بن ابيطالب عليهماالسلام فـانّه ذبح كمـا يذبح لكبش و قتل معه من اءهل بيته ثمانيّة عشر رجلا ما لهم فى الارض شبيهون و لقـد بكت السّمـاوات السّبع و الارضون لقـتـله و لقـد نزل الى الارض مـن المـلائكة اءربعـة آلاف لنصره فـوجدوه قـد قـتـل فـهم عـند قـبره شعـث غبر الى اءن يقوم القائم ع فيكونون من انصاره و شعارهم يا لثارات الحسين . (( پـسر شبيب ، اگـر مـى خـواهى براى چيزى گريه كنى پس براى حسين بن على بن ابيطالب عليه السلام گريه كن كه او را ذبح كردند همانطور كه گوسفند را ذبح مى كنند و از اهلبيت او هم هيجده نفـر را با او بشهادت رساندند كه در روى زمـين مثل و مانند نداشتند، و به تحقيق هفت آسمان و زمين براى شهادت آنحضرت گريه كردند، و چـهار هزار فرشته براى يارى او از آسمان فرود آمدند، اما وقتى رسيدند كه حسين كشته شده بود لذا اين فرشتگان پريشان مو و گرد آلود اطراف قبر حسين معتكفند تا قائم ما قـيام كند آنگـاه او را يارى خـواهند كرد و شعـار آنها يا لثارات الحسين است اى انتقام گيرندگان خون حسين )) يا ابن شبيب لقـد حدّثـنى اءبى عـن ابيه عـن جدّه انّه لمـّا قتل جدّى الحسين ع اءمطرت السّماء دما و ترابا اءحمر. (( پسر شبيب ، پدرم برايم حديث فرمود از پدرش ، از جدش كه وقتى جدم حسين بشهادت رسيد از آسمان خون و خاك سرخ باريد. )) يا ابن شبيب ان بكيت عـلى الحسين حتّى تصير دموعك على خدّيك عفراللّه لك كلّ ذنب اءذنبته صغيرا او كبيرا قليلا كان او كثيرا. (( پسر شبيب : اگر براى حسين چنان گريه كنى كه اشكهايت بر گونه هايت جارى شود خداوند همه گناهان كوچك و بزرگ ترا مى آمرزد اندك باشد يا بسيار. )) يا ابن شبيب ان سرّك اءن تلقى اللّه عزّوجلّ و لا ذنب عليك فزر الحسين عليه السلام ، يا ابن شبيب ان سرّك اءن تسكن الغرف المبنيّة فى الجنّة مع النّبى صلى الله عليه و آله فالعن قتله الحسين . (( پـسر شبيب ، اگـر تـرا خـوشحال مى كند كه بهنگام ملاقات با خدا گناهى نداشته باشى پـس حسين عليه السلام را زيارت كن ، پسر شبيب ، اگر مى خواهى در غرفه هاى بهشتى با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم باشى بر قاتلان حسين لعنت فرست . )) يا ابن شبيب ان سرّك اءن يكون لك مـن التـّواب مثل ما لمن استشهد مع الحسين فقل متى ما ذكرته : يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيما. (( پـسر شبيب ، اگر مى خواهى ثواب شهداى كربلا نصيبت شود هنگامى كه ياد شهداى كربلا را مى كنى بگو: كاش من هم با آنها بودم و از فوز و سعادت بزرگ بهره مند مى گشتم . )) يا ابن شبيب ان سرّك اءن تكون معنا فى الدّرجات العلى من الجنان فاحزن لحزننا و افـرح لقـرحنا و عليك بولايتنا، فلو اءنّ رجلا تولىّ حجرا لحشره اللّه معه يوم القيامة . (( پـسر شبيب ، اگر مى خواهى كه در بهشت با ما باشى در بالاترين درجه ها و مرتبه ها پـس به حزن و اندوه مـا مـحزون و اندوهناك باش و به خوشحالى و شادى ما شاد و خـوشحال ، و ولايت و دوستى ما را بپذير، كه اگر مردى سنگى را دوست خود گيرد و به او تولى جويد خدا در روز قيامت او را با سنگ محشور فرمايد.(60) ))   


منبع : پایگاه اسلام شیعه
0
100% (نفر 2)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حجاب از نگاه استاد انصاریان
خطبه حضرت زینب در دربار یزید
استاد محمد رفعت
سفر عشق
برخورد امام حسین (ع) با رباب، همسر بزرگوار و صبورش
شهادت ياران بى بديل امام حسين عليه السلام
حر بن یزید ریاحی آزاد مرد کربلا
مگر یک دختر سه ساله چقدر تحمل دارد؟
وفای به عهد معیار اعتماد و سنجش ایمان
چرا امام سجاد را زین العابدین نامیدند؟

بیشترین بازدید این مجموعه

شخصیت اویس قرنی
راهکارهاي عملي براي کنترل چشم چراني
نگاهی به ریشه ها و مذمت عداوت و دشمنی در بین ...
لباس در قرآن‏ و روایات
مرگ در روايات‏
قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^