● سخن گفتن و عدم وجود شوخی بین نامحرمان
سخن گفتن از روی ناز و کرشمه که دل مردان را وسوسه کند و موجبات فساد را فراهم نماید، از طرف شارع مقدس منع شده است. وقار در سخن و حیا در کلام، حکمی است که از طرف خداوند به زنان پیامبر فرمان داده شده: «مواظب باشید در سخن، نرمش زنانه و شهوت آلود به کار نبرید که موجب طمع بیماردلان گردد. به خوبی و شایستگی سخن گویید. «َّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا» (احزاب/۳۲)
باید دانست که مزاح و شوخی در حدّی که موجب زدودن غم و اندوه و شاد کردن مؤمن باشد و به گناه و افراط و جسارت و سخنان زشت و دور از ادب کشیده نشود، عملی پسندیده است. آنچه در این باره از پیشوایان دین به ما رسیده، در همین محدوده است. پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «اِنّی لَاَمْزَحُ وَ لا اَقوُلُ اِلّا حَقّاً»(مجموعة ورام(تنبیه الخواطر)، ج ۱، ص: ۱۱۱) من شوخی می کنم، ولی جز سخن حق نمی گویم.
شخصی به نام یونس شیبانی می گوید: حضرت صادق ـ علیه السلام ـ از من پرسید: مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم بسیار اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباشید، چراکه مزاح کردن از حسن خلق است و تو می توانی به وسیله آن برادر دینی ات را شادمان کنی. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز با افراد شوخی می کرد و منظورش شادکردن آنان بود.»
براساس هدف و فرجام زندگی، شادی و نشاط از دیدگاه اسلام دارای حد و مرز می باشد. محتوا و قالب شادی و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدی و انسانی که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافی باشد؛ زیرا هر پدیده ای که انسان را از آرمان و غایت اصلی خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود.
اگر چه سخن گفتن مرد نامحرم با زن نامحرم(بدون نازک کردن صدا و عشوه گری در سخن گفتن) و بر عکس حرام نیست، ولی سخن گفتن بی مورد(غیر ضروری) و شوخی کردن با نامحرم از نظر روایات اسلامی کار پسندیده ای نیست، چنان که در روایتی آمده است که: ابوبصیر از اصحاب امام باقر(ع) می گوید: زمانی که در کوفه بودم، به یکی از بانوان درس قرآن می دادم. روزی به مناسبتی با وی شوخی نمودم. مدتی گذشت تا در مدینه به حضور امام باقر(ع) رسیدم. حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود: کسی که در جای خلوت گناه کند، خدا نظر لطف خود را از او برمی دارد. این چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟! از شدت شرم، صورتم را پوشاندم. حضرت فرمود: مراقب باش که تکرار نکنی و با زن نامحرم شوخی ننمایی.(وسائل الشیعه، ج ۱۴،ص ۱۴۴)
در روایات آمده است: کسی که با نامحرمی شوخی کند، به خاطر هر کلمه ای که در دنیا به او گفته، هزار سال در آتش دوزخ حبس خواهد شد.(بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۳۶۳)
● اختلاط زن و مرد
شریعت اسلام در عین این که به زنان، اجازه شرکت در فعالیت های اجتماعی را می دهد، از اختلاط نهی فرموده است. در سنن ابوداود آمده است که: «رسول اکرم(ص) در زمان حیاتش دستور داد که برای زنان، در جداگانه ای به مسجد النبی بسازند.»(سنن ابوداود، ج ۱، ص ۱۰۹) که هنوز هم به نام «باب النساء» وجود دارد. پیامبر(ص) دستور داد که: شب هنگام بعد از اتمام نماز، ابتدا زنان و سپس مردان از مسجد خارج شوند و در مسیر کوچه و خیابان، زنان از کنار، و مردان از وسط حرکت کنند.
بدون شک یکی از عوامل شیوع فساد که دامن گیر جهان امروز، بخصوص کشورهای غربی شده است، برداشتن حایل و حریم میان زن و مرد در ادارات، کارخانه ها و دیگر اماکن و محافل عمومی است. در این برخوردها معمولاً بذر فساد و گناه افشانده می شود و روز به روز ریشه می دواند. رسول خدا(ص) فرمود: «میان مردان و زنان نامحرم فاصله اندازید، زیرا، بر اثر ملاقات و اختلاط، گرفتار درد و بلایی می شوید که دوا ندارد. بر شما باد که از اختلاط با زنان اجتناب نمایید.»(مرآت النساء، ص ۱۴۰)
«جامعه امروزی، زیانهای اختلاط زن و مرد را به چشم خود می بیند، چه لزومی دارد که زنان، فعالیتهای اجتماعی خویش را به اصطلاح دوشادوش مردان انجام دهند؟! آیا اگر در دو صف جداگانه انجام دهند، نقصی در فعالیت کاریشان رخ می دهد؟! از جمله اثر بارز این دوشادوشیها این است که هر دو همدوش را از کار و فعالیت مثبت باز می دارد و هر یک را به جای توجه به دقت به کار خود، متوجه «همدوش» می کند، تا آنجا که غالباً این همدوشیها به هم آغوشیها منتهی می گردد.»(شهید استاد مطهری، مسئله حجاب، ص ۲۳۷)
در داستان روبرویی حضرت موسی با دختران شعیب نیز به عدم اختلاط زن و مرد اشاره شده است. وقتی موسی علیه السلام از ایشان می پرسد چرا به گوسفندان آب نمی دهید می گویند: ما آنها را آب نمی دهیم تا چوپانها همگی خارج شوند؛ و پدر ما پیرمرد کهنسالی است. بعبارت دیگر دوری از تماس با نامحرمان باعث معطلی دختران شعیب شده بود. تماسهای جسمی بین زن و مرد نامحرم، هرچند اندک، از نظر اسلام حرام و گناه بزرگی محسوب می شود. حتی اگر فقط مصافحه(دست دادن)با نامحرم -هر چند فامیل آشنا-و بدون هیچ گونه قصد سوئی باشد. پیامبر(ص)فرمود:"من صافح امرأة حراما جاء یوم القیامة مغلولا ثم یومر به الی النار"(وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۴۳)،هر کس با زنی نامحرم دست بدهد،روز قیامت با دستهای زنجیر بسته وارد محشر شده و سپس به طرف جهنم برده خواهد شد.
تمام مراجع عظام،مصافحه(دست دادن)با زن بیگانه را جایز نمی دانند. کوچک شمردن این گونه گناهان موجب می شود که زشتی آنها در جامعه از بین برود و افراد کم کم به گناهان بزرگتر روی بیاورند و فساد وپلیدی،دامنگیر افراد جامعه شود.
● روبرویی موسی و دختران شعیب
قرآن کریم در داستان روبرویی و ملاقات حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) با دختران شعیب به مسلمانان درسهای متعددی را داده است از جمله: عدم اختلاط زن و مرد، نوع راه رفتن دو نامحرم با هم، سیاق سخن گفتن دو نامحرم که در آیات سوره قصص به آن اشاره شده است.
«وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَیْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ»(قصص/۲۳)
و هنگامی که به چاه آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهار پایان خود را سیراب میکنند. در کنار آنها دو زن دید که مراقب گوسفندان خویش هستند (و به چاه نزدیک نمیشوند). موسی به آنها گفت: کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمیدهید؟) گفتند: ما آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها همگی خارج شوند و پدر ما مرد کهن سالی است.
حضرت موسی(علیه السلام) با سختی فراوان و پس از چند روز مسافرت بدون توشه و امکانات، در حالی که پیشتر در نعمت و آسایش بود، به شهر مدین میرسد؛ شهری که از قلمرو مصر و حکومت فرعونیان خارج است. وی پس از ورود به شهر متوجه میشود گروهی از مردم برای آب دادن به گوسفندان خود اطراف چاه جمع شدهاند. در این میان، آنچه نظر ایشان را به خود جلب میکند، وجود دو خانم است که کمی دورتر از جمعیت ایستادهاند و علت عقبتر ایستادن آنها این است که نمیخواهند با چوپانان برخوردی داشته باشند.
حضرت موسی(علی نبینا و آله و علیه السلام) با وجود خستگی شدید به سمت آنان میرود و میپرسد که کارشان چیست و از آنجا که مردان این قوم را این قدر بیانصاف میبیند، در دل خشمگین میشود. وی برای کمک به این دو خانم جلوتر میرود و برایشان از چاه آب میکشد. سپس برای استراحت به سوی سایبان میرود:
« فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیر» (قصص/۲۴) موسی برای آنان آب کشید. سپس رو به سوی سایه آورد و عرض کرد: پروردگارا! هرخیر و نیکی برمن فرستی، من به آن نیازمندم. این حرکت حضرت موسی(علیه السلام) نشانه شدت غیرت و تعصب ایشان نسبت به زنان با شخصیت و عفیف جامعه است.پس از انجام این عمل نیک و دعایی که میکنند، درهایی چند به رویش باز میگردد و فصل جدیدی از زندگیاش آغاز میشود.
« فجََاءَتْهُ إِحْدَئهُمَا تَمْشیِ عَلیَ اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبیِ یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تخََفْ نجََوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّلِمِین » (قصص/۲۵) یکی از آندو به سراغ او آمد، در حالی که با نهایت حیا گام برمیداشت و گفت: پدرم از تو دعوت میکند تا مزد سیراب کردن گوسفندان را برای ما به تو بپردازد. هنگامی که موسی نزد او (شعیب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: نترس، از قوم ستمکار نجات یافتی.
پس از مدتی، یکی از آن دو دختر به سراغ موسی میآید و میگوید: پدرم تو را دعوت کرده است تا مزد کاری را که انجام دادهای بدهد. نکتهای که باید به آن توجه شود، ویژگیهای آن دو دختر است که پدرشان تربیت کرده است.
این دو دخترعقبتر از گروه مردان ایستادهاند و منتظر هستند مکان خلوتتر شود تا به سمت چاه بروند: "...و وجد من دونهم امرأتین تذودان...". پس مشخص است زنان با عفت، از اینکه در شلوغی مردان نامحرم قرار گیرند حیا ورزیده و مکان های عمومی در جامعه دینی باید محرم از نامحرم را تفکیک کند، اخیرا در خبرهایی شاهد جدایی واگن های زنانه از مردانه در ژاپن برای رفاه حال زنان هستیم. باید دانست این عفت نفس تمایلی درونی است که هر انسانی طبق فطرت خویش به آن گرایش دارد.
▪ در پاسخ به حضرت موسی(علیه السلام)، مختصر و مفید جواب داده و بدون تفصیل دادن کلام، میگویند: "گوسفندان را سیراب نمیکنیم تا چوپانان بروند و پدر ما پیرمرد است". مختصر گویی و افاده کامل در بیان نیز از خصوصیات دیگری است که محرم و نامحرم باید رعایت کنند. این جمله میرساند که آنها برادر یا محرمی ندارند که به آنان کمک کند. البته پدری دارند که پیر و ناتوان است و به سبب ضرورت مجبور هستند خودشان این کار را بکنند. خداوند متعال در توصیف یکی از آن دو دختر که به سمت موسی آمد، میفرماید: "تمشی علی استحیاء"؛ یعنی حرکت و راه رفتن او در کمال حیا و عفت بود. بنابراین، میتوان گفت یکی از صفتهای برگزیده و برجسته که خداوند متعال به دختران جوان عطا میکند، رعایت حیا و عفت هنگام حضور یافتن در اجتماع است.
در برخی تفسیرها گفته شده است که در مسیر حرکت به سوی خانه شعیب، موسی جلوتر حرکت میکند و از این که پشت سر یک دختر جوان قرار گیرد و نگاهش به او بیافتد، پرهیز دارد. به همین علت، آن دختر به پدرش میگوید که موسی "قوی و امین" است؛ قوی بودن را هنگام آب کشیدن از چاه فهمیده بود و امین بودن را در مسیر بازگشت به خانه: « قَالَتْ إِحْدَئهُمَا یَأَبَتِ اسْتَْجِرْهُ إِنَّ خَیرَْ مَنِ اسْتَْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِین » (قصص/۲۶) یکی از آن دو دختر گفت: پدرم! او را استخدام کن؛ بهترین کسی را که میتوانی استخدام بکنی، کسی است که قوی و امین باشد.
افزون بر این صفتهای برگزیده، این دختر با پدر خود رابطهای خوب، صمیمی و دوستانه دارد و خیلی راحت و دوستانه به پدرش میگوید که موسی را استخدام کند. این خواهش همچنین این نکته را میرساند که اگر شرایط و فرصت مناسب برای آن دختران فراهم گردد تا دیگر برای کار سخت از خانه بیرون نروند، بهتر است، که استخدام موسی میتواند این موقعیت را به آنان بدهد.
به هرحال، موسی(علیه السلام) و دختران مؤمن مدینی به عنوان دو الگوی جوان برای پسران و دختران مؤمن، در قرآن آورده شده است. در ادامهی این ماجرا میآید که حضرت موسی(علیه السلام) با یکی از این دختران مؤمن ازدواج میکند. پس پاداش حیا، عفت، جوانمردی و غیرت ناموسی، دست یافتن به ازدواجی مبارک، زیبا و مناسب است.
● چه کنیم تا عفیف باشیم؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرماید:«یا معشر الشباب ان استطاع منکم الباءة فلیتزوج فانه اغض للبصر و احصن للفرج و من لم یستطع فعلیه بالصوم (تفسیر مراغی،ج ۲۲،ص۱۰) ،ای گروه جوانان!کسی که از شماتوانایی بر ازدواج داشته باشد،ازدواج کند،زیرا ازدواج سبب می شود که از نوامیس مردم چشم فرو بندد و دامان خویش را از آلودگی به بی عفتی حفظ کند و کسی که توانایی بر ازدواج ندارد،روزه بگیرد.»
پیامبر اکرم که معلم انسان سازی است به ما دو راه را برای عفیف بودن پیشنهاد می کنند. در ابتدا ازدواج است که با ازدواج فرد می تواند چشم و دامن خود را محفوظ بدارد و اگر نتوانست ازدواج کند پس روزه بدارد که با روزه داشتن قوای شهوانی را برای مدتی ضعیف کند. خداوند متعال در پیشگیری از سرکشی قوای شهوانی به فروانداختن چشم تاکید داشته و در توصیف مومنان می فرماید: «والذین هم لفروجهم حافظون* الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیرملومین-فمن ابتغی ورآء ذلک فاولئک هم العادون (سوره مؤمنون،آیه ۵-۷) و در آیه دیگر یکی از ده صفت عالی برای زنان و مردان را اینگونه معرفی می کند: «و الحافظین فروجهم و الحافظات ...» (سوره احزاب،آیه ۳۵) و در آیات سوره نور فروانداختن چشم را قبل از حفظ دامن ذکر می کند و از جهت آنرا از نظر رتبی مقدم می داند «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یحَْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَالِکَ أَزْکیَ لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا یَصْنَعُونَ* وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ یحَْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...(نور/۳۰و۳۱)
در آیه ۳۳ سوره نور خداوند کسانی را که نمی توانند ازدواج کنند به عفت ورزیدن دعوت می فرماید:«وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یجَِدُونَ نِکاَحًا حَتیَ یُغْنِیهَُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ...» که با توجه به حدیث پیامبر اکرم با روزه گرفتن و فرو انداختن نگاه می توان در حفظ دامن و قوای شهوانی موفق بود.
منابع:
۱) نساجی، زهرا. حیا فضیلتی انسانی. پیام زن، شماره ۱۴۲.
۲) عنبری، موسی. نقش خانواده در بهداشت و عفت عمومی جامعه. مقالات بنیاد اندیشه اسلامی.
۳) الکافی ج ۲ ص۱۰۶ باب الحیاء/ اصول کافی با ترجمه مصطفوی، ج۳ ص۱۶۵ باب حیا
۴) مطهری، مرتضی. مسئله حجاب. تهران، صدرا.
۵) عسکری اسلامپور. نقش عفاف و پاکدامنی در زندگی انسان. پاسدار اسلام، شماره ۲۷۹و۲۸۰و۲۸۱.
منبع : پایگاه آفتاب