فارسی
جمعه 13 مهر 1403 - الجمعة 29 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 6
100% این مطلب را پسندیده اند

عبادت بى ثمر

نوشته اند شیطان هزاران سال در کنار ملائکه به عبادت حق مشغول بود(1) ، عبادتى که بالاتر از آن تصور نمى شد ، چون خداى متعال آدم را آفرید به همه ملائکه فرمان داد : این مخلوق ارزشمند مرا سجده کنید ، همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده ابا کرد و در برابر امر حق تکبر ورزید(2) .
داستان شیطان در قرآن
خداوند در سوره « ص » داستان ابلیس را که دچار یکى از رذایل اخلاقى ; یعنى تکبر در برابر حق شد ، و در نتیجه اعمال عبادى چندین هزار ساله خود را در کاسه اى از شراب حسادت سرکشید ، چنین شرح مى دهد :
«  [ خدا ] فرمود : اى ابلیس ! تو را چه چیزى از سجده کردن بر آنچه که با دستان قدرت خود آفریدم ، بازداشت ؟ آیا تکبّر کردى یا از بلند مرتبه گانى ؟ * گفت : من از او بهترم ، مرا از آتش آفریدى و او را از گل ساختى . *  خدا  ]گفت : از آن [ جایگاه  ]بیرون رو که بى تردید تو رانده شده اى ; * و حتماً لعنت من تا روز قیامت بر تو باد . * گفت : پروردگارا ! مرا تا روزى که مردم برانگیخته مى شوند ، مهلت ده . * [ خدا  ]گفت : تو از مهلت یافتگانى تا زمانى معین و معلوم . * گفت : به عزتت سوگند همه آنان را گمراه مى کنم ، * مگر بندگان خالص شده ات را . * [ خدا ] گفت : سوگند به حق و فقط حق را مى گویم * که : بى تردید دوزخ را از تو و آنان که از تو پیروى کنند ، از همگى پر خواهم کرد »(3) .
آرى! شیطان در درجه اول کمر به آلوده کردن انسان به تکبر و نخوت و خودبینى و خودفراموشى بسته و مى خواهد دیگران را هم مانند خود، در همه زمینه هاى زندگى ، حتى در خط عبادت ، آلوده به کبر و ریا و خودبینى و خودفراموشى کند.
نکته دیگرى که ذکر آن خالى از لطف نیست این است که شیطان با استفاده از انواع راه ها و ابزارها انسان را به رذایل نفسانى و زشتى هاى اخلاقى مى کشاند . هر لحظه به شکلى و هر آن در قالبى با وسوسه ها و دعوت هاى ماهرانه خود ، در پى انحراف انسان مى کوشد .
« انسان » ناخواسته در جنگ نابرابرى قرار گرفته است که چاره اى جز مقابله و دفاع از حریم قداست خویش ندارد . نابرابرى این جنگ از آن جهت است که :

الف : دشمن به چشم دیده نمى شود :
معمولاً در جنگ هاى فیزیکى دشمن مقابل انسان قرار مى گیرد ، در این حال با دیدن دشمن ، انسان مى تواند در دفع ضربات او خود را حفظ نماید و حتى مقابله کند ; اما در جنگ میان انسان و شیطان دید و نگاه یک طرفه است و تنها شیطان است که مسلط بر انسان شده و در حالى که پنهان است به فکر حمله کردن و از پاى درآوردن آدمى است . خداى متعال در قرآن مى فرماید :
( اِنَّهُ یَریکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ ) (4)
« او و دار و دسته اش شما را از آنجا که شما آنان را نمى بینید مى بینند » .
ب : انسان تنها است و دشمن، داراى یاران سواره و پیاده است :
قرآن در این باره مى فرماید :
( اَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ اَوْلِیَاءَ مِن دُونِى وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ )(5)
« آیا او و فرزندانش را به جاى من اولیاى خود انتخاب مى کنید در حالى که آنها دشمن شما هستند ؟ »
با توجه به مطالب فوق اگر انسان بخواهد در این جنگ نابرابر پیروز شود ، ابتدا باید در سنگر و دژ محکمى قرار گیرد و پس از مسلح شدن به سلاح هاى « اخلاص » ، « توکل » و « صبر » به مبارزه با او برخیزد . آن سنگر و دژ محکم چیزى جز تمسک به ولایت و محبّت اهل بیت (علیهم السلام) نیست . تولى و تبرى و پذیرش ولایت و محبّت آن بزرگواران سند پیروزى انسان و حصن حصین نجات انسان است .
به هر روى ، باید دانست که شناخت حسنات و سیئات اخلاقى و آراسته شدن به آن تنها از راه ارتباط و اتصال به قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) امکان پذیر است ; زیرا تنها دین خداست که همه فضایل و رذایل را برشمرده و به انسان نیروى جلب حسنانت و دفع سیئات را در پرتو اتصال عنایت کرده است ; بنابراین پى جویى از قواعد پاک اخلاقى در مکتبى غیر از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) ، پى جویى از آب در کویر بى آب است .
عبودیت و بندگى
بى تردید انسان از خط بندگى نمى تواند گریز داشته باشد ، و در هیچ لحظه اى از لحظات زندگى ، از مسئله بندگى و عبودیت آزاد نیست . چیزى که هست این است که بندگى انسان ممکن است به دو صورت شکل بگیرد : یکى بندگى صحیح و دیگر بندگى و عبادت غلط .
در صورتى که عبودیت انسان صحیح صورت بگیرد ، یعنى انسان به حقیقت، تابع برنامه هاى سعادت بخش پروردگار مهربان عالم باشد ، تمام استعدادها ، هنرها و مایه هاى اصالت و معرفت انسان شکوفا خواهد شد ، و از این موجود محدود خاکى ، وجودى الهى و ملکوتى و بنده اى متصل به خداى متعال که صفاتش نامحدود است ساخته خواهد گشت.
« بنده من ! مرا اطاعت کن تا تو را همانند خود قرار دهم ، من زنده اى هستم که هرگز نمى میرم ، تو را نیز زنده اى قرار مى دهم که هرگز نمیرى ، من بى نیازى هستم که هرگز محتاج نمى شوم ، تو را نیز بى نیازى قرار دهم که هرگز محتاج نشوى ، من هرگاه به چیزى بگویم باش پس مى باشد ، تو را نیز چنان قرار دهم که هرگاه به چیزى بگویى باش مى باشد » .(6)
آثار شوم بندگى غلط
انسان در صورت دچار شدن به بندگى غلط ، یعنى گرفتار آمدن به بند طاغوت ها و هواى نفس ، تمام استعدادها و حقایق عالى وجودیش بسته خواهد ماند ، و در این رشته ، انسان تبدیل به شرورترین موجود زمین خواهد شد ، قرآن مجید مى فرماید :
( اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَیَعْقِلُونَ )(7) .
« بدترین جنبندگان نزد خدا افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمى کنند » .
در این حال انسان منبعى از شر و پلیدى و ظرفى از پستى و شقاوت مى شود ، به طورى که جنبندگان دیگر از او جز شر و ضرر ، چیزى نخواهند دید .
انسان هنگام دچار شدن به بندگى غلط ، حتى به نزدیکترین افرادش ، که زن و فرزندان هستند ، رحم نخواهد کرد ، عدم ترحم او به معناى نپرداختن نفقه آنان نیست ، ممکن است از نظر مادى به بهترین صورت خانواده خود را اداره کند ; اما از نظر تربیت و معنویت ، بزرگترین لطمه را به آنان خواهد زد ; زیرا وقتى سرپرست خانواده ، داراى مسیرى غلط و راهى شیطانى باشد ، به ناچار افراد تحت تکفّلش به راه او کشیده مى شوند و در گمراهى و ضلالت خواهند افتاد .
البته هر کدام از افراد خانواده ، خودشان انسان هاى مسئولى هستند و باید تکالیف الهى خود را به طور شایسته اى انجام دهند ; ولى این طور نیست که اثرپذیر از سرپرست خود نباشند ، قطعاً پدر در شکل دادن شخصیتى آنان اثر دارد ، و بیشتر اوقات ، زن و فرزند تصور مى کنند راه پدر خانواده راه صحیحى است و این گونه پدران خائن همانانى هستند که قرآن مجید درباره آنان و شکایت زن و فرزند از جنایات آنان مى فرماید :
( وَقَالُوا رَبَّنَا اِنّا اَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَاَضَلُّونَا السَّبیلاَ * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً )(8) .
« ما از فرمانروایان و بزرگانمان اطاعت کردیم ، در نتیجه گمراهمان کردند .* پروردگارا ! آنان را از عذاب دو چندان ده ، و کاملاً از رحمتت دورشان ساز » .
گناه گمراه کردن دیگران به اندازه اى سنگین است که در تاویل آیه 32 سوره « مائده » گفته اند گمراه کردن یک انسان ، یا به یادگار گذاشتن یک روش غلط که دیگران دچار آن شوند ، مساوى با کشتن تمام مردم است(9) .
در روایات آمده است که مراد از « قتل » در آیه مورد نظر فقط کشتن نیست ; بلکه قتل عقل ، فطرت ، روح و روان ، و به تعبیر دیگر پیشگیرى از رشد و کمال دیگران است .
در هر صورت در عبودیت غلط ، هم نابودى واقعیات اصیل انسانى خود انسان و هم تباه شدن مایه هاى تربیتى دیگران مطرح است ، و انسان در طول تاریخ گناهى بزرگتر و پر خطرتر از این گناه به خود ندیده است .
مهمترین نوع بندگى
راویان احادیث از امام باقر (علیه السلام) نقل مى کنند ، که حضرت در ترجمه بندگى فرموده است :
« هر کس سخن گوینده اى را بشنود و به آن عمل کند او را بندگى کرده است ، اگر سخن را از منبع صحیح شنید و به اجرا گذاشت بندگى صحیح ورنه دچار عبودیت غلط شده است »(10) .
بندگى گویندگان
گویندگان را در یک تقسیم مى توان به دو گروه تقسیم نمود :
1 ـ گوینده صادق ، حکیم ، عادل ، خیرخواه ، عالم ، بینا و دلسوز .
2 ـ گوینده کاذب ، خائن ، غارتگر ، شقى و گمراه .
خداوند بزرگ متکلمى است که مستجمع جمیع صفات کمال است ، و همانند او کسى طالب خیر دنیا و آخرت بشر نیست ، البته براى رسیدن به کمالات و حقیقت گفتار او ، باید دست به دامن سه نفر زد : پیامبر ، امام معصوم ، فقیه جامع  الشرایط . پیامبر و امام با تفسیر و توضیحشان بر قرآن ، و فقیه با اجتهادش در روایات و عرضه اجتهاد از مسائل الهى خبر مى دهند .
انسان با شنیدن سخن پیامبر ، امام و فقیه و به اجرا گذاشتن آن ، در حقیقت خدا را عبادت کرده ; زیرا پیامبر ، امام و فقیه فقط مبلّغ فرهنگ حقند ، و در این خط، انسان جز عبادت خدا عبادت دیگرى ندارد ; زیرا در قرآن مجید اطاعت از پیامبر و امام و عالم ربانى ، در حقیقت اطاعت از خدا شناخته شده چنانچه در قرآن آمده است :
( مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطَاعَ اللهَ )(11) .
« هر که از پیامبر اطاعت کند ، در حقیقت از خدا اطاعت کرده » .
و نیز قرآن دستور داده از « اُولِى الاَْمْر » که عبارت از امام معصوم و فقیه عادل است اطاعت کنید ; چرا که اطاعت از اینان اطاعت از خداست .
اما اگر انسان از اطاعت خدا ، پیروى از پیامبر ، امام و فقیه جامع الشرایط سر باز زند ، این طور نیست که از بندگى و فرمان برى آزاد شود و به خیال خود راحت گردد ; بلکه در این زمینه ، مطیع غیر خدا خواهد شد ، حال این غیر یا طاغوت هاى بیرونى و یا طاغوت درون که هواى نفس است مى باشد .
مطیع خدا و تسلیم حق ، راهى براى فرمان دادن غیر خدا در شئون حیاتش باقى نمى گذارد ، و مطیع و فرمانبر غیر ، راهى براى برنامه هاى الهى در زندگیش قرار نمى دهند ، و در صورت دو شکل اطاعت ، هم اطاعت از خدا و هم اطاعت از غیر خدا ، انسان را به پلیدى شرک دچار مى کند .
در صورت نشنیدن فرمان خدا که باعث رشد و کمال انسان است ، آدمى دچار شنیدن خواسته هاى خود و خواسته هاى دیگران شده و متّصف به صفت بندگى غیر مى گردد . تعبیراتى از قبیل عبد هوى ، عبد دنیا ، عبد شکم ، عبد مال ، عبد طاغوت در قرآن و روایات زیاد آمده و خلاصه باید گفت : بیرون آمدن از خط نورانى بندگى حق ، انسان را به ناچار دچار بندگى ذلت بار شیطانى ، در همه چهره هایش و بندگى هواى نفس مى کند و نقطه شروع خسارت انسان هم از همین جاست . قرآن مى گوید: کسى که خود را از حق محروم کند ، در قید ولایت طاغوت خواهد رفت :
( وَالَّذِینَ کَفَرُوا اَوْلِیَاوُهُمُ الطَّاغُوتُ )(12) .
« و کسانى که کافر شدند ، سرپرستان آنان طغیان گرانند » .
یا جاى دیگر مى فرماید :
( اَفَرَاَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَوَاهُ )(13) .
« پس آیا کسى که معبودش را هواى نفسش قرار داده دیدى ؟ » .
همرنگ با حق
در شنیدن کلام خدا ، از طریق قرآن و سخنان پیامبر و گفتار امامان و فقیهان جامع الشرایط ، آدمى آیینه منعکس کننده صفات حق گشته و به قول قرآن به رنگ حق در خواهد آمد :
( صِبْغَهَ اللهِ وَمَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَهً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ )(14) .
« [ به یهود و نصارى بگویید :  ]رنگ خدا را [ که اسلام است ، انتخاب کنید  ]و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست ؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم » .
انسان در صورتى که مستمع کلام حق باشد ، اهل حق و عدل ، نور و روشنایى ، حقیقت و واقعیت ، اصالت و معرفت و اهل شرف و وجدان گشته و مصداق واقعى خلیفه الله خواهد شد .
انسان در صورت فرمان بردن از فرامین خدا ، منبعى از برکت ، ظرفى از
فضیلت ، موجودى وارسته ، بشرى پیراسته و شخصیتى الهى خواهد شد .
ولى در صورت مستمع غیر شدن ، اعم از اینکه مستمع خواسته هاى خود و یا خواسته هاى غیر خود گردد ، منبعى از شر ، موجودى پست ، انسانى رذل ، و ظرفى پر از زشتى ها خواهد شد .
زمانى که انسان از کلام حق جدا شود ، حرکت انتقالى ; یعنى حرکت انسانى و اینکه هر روز او از روز دیگر بهتر شود نخواهد داشت ; بلکه مانند اسب عصارخانه ، تنها حرکت وضعى ، یعنى حرکت به دور شکم و شهوت خود خواهد داشت ، و با این حرکت است که به خوشبختى خود پشت پا زده و پس از هفتاد یا هشتاد سال فعالیت و حرکت ، برایش روشن خواهد شد که نه تنها چیزى به دست نیاورده ; بلکه تمام سرمایه هاى عالى انسانى و الهى خود را نیز از دست داده است .
حرکات صعودى
با توجه به فرامین خداست که انسان داراى حرکت انتقالى مى گردد ; یعنى از ذلت به عزت ، از پستى به بلندى ، از شقاوت به سعادت ، از جهل به علم ، از ظلمت به نور ، از کبر به تواضع و از بخل به جود ، منتقل خواهد شد ; اما در حرکت وضعى که فقط گشتن و گردیدن به دور خود است ، انسان جز به بدن عنصرى خود نمى افزاید ، بدنى که پس از سال ها با مرگ متلاشى مى گردد و چون قیامت به انسان برگردد فقط درخور عذاب خدا خواهد بود ، چه خیانتى بالاتر از این است که انسان اصل عالم را که خداست بگذارد و از او جدایى کند و به فروعاتى که مایه اى براى رشد انسان در آنها نیست متصل گردد .
راستى اگر شاخه وجود انسان از ریشه عالم قطع گردد و به جاى دیگر بپیوندد ، راهى براى شکوفا شدن انسان و به کمال رسیدنش هست ؟
شنوندگان سخن غیر حق
انسان وقتى مستمع کلام الله نباشد ، ناچار است مستمع خود یا غیر گردد ، در این مسیر است که تمام زحمت انسان صرف ساختن یک خانه ، فراهم آوردن چند قطعه زمین ، بپا کردن چند تجارت خانه ، جمع کردن مقدارى اثاث شده و در پایان باید همه را بگذارد و برود . چه قبیح است که همه همت انسان صرف مواد بى جان گردد و نسبت به مقام و موقعیّت خود و سایر انسان ها ، به مملکت و ملت و حوادثى که بر آن مى گذرد ،و به خیانت خائنین و استعمار و استبداد و یورش هاى ظالمانه ستمگران به دین و فرهنگ و حقوق انسان ها بى تفاوت باشد ، و به جز بلوغ جنسى به بلوغ دیگر که بلوغ انسانى و اخلاقى و عملى است نرسد ، و در سن هفتاد یا هشتاد سالگى ، همان طفل چند ساله باشد که سرگرمى او جز تعدادى اسباب بازى چیز دیگرى نیست .
از منظر قرآن
قرآن مجید درباره این گونه مردم که عبادتى به جز عبادت هوا و پرستش شکم و شهوت و پیروى از خواسته هاى شیطانى خود و دیگران نداشتند مى فرماید :
« آیا خبر حادثه هولناکى که [ همه انسان ها را از هر سو ] فرا مى گیرد ، به تو رسیده است ؟ * در آن روز چهره هایى زبون و شرمسارند ; * [ آنان که همواره در دنیا  ]کوشیده اند و خسته شده اند [ و سرانجام سودى نیافته اند ] * در آتشى سوزان درآیند . * آنان را از چشمه اى بسیار داغ مى نوشانند ; * براى آنان طعامى جز خار خشک و زهرآگین وجود ندارد * که نه فربه مى کند و نه از گرسنگى بى نیاز مى نماید »(15) .
راستى چه بدبختى خطرناکى است ، که انسان عمرى بکوشد و نتیجه کوشش و محصول زحماتش عذاب خدا شود .
خداى متعال در مقابل، از گروهى نام مى برد که در خط بندگى الله بودند و کلامى جز کلام حق نشنیدند ، گروهى که در قیامت به خوشحالى غیر قابل وصفى مى رسند . درباره آنان مى گوید :
« در آن روز چهره هایى شاداب و باطراوت اند * از تلاش و کوشش خود خشنودند * در بهشتى برین اند * در آنجا سخن لغو وبیهوده نشنوند * در آن چشمه اى روان است * [ و ] در آنجا تخت هایى بلند و با ارزش قرار دارد * و [ در کنار چشمه هایش ] قدح ها نهاده شده است * و [ دیگر از نعمت هایش  ]بالش هایى پهلوى هم چیده [ براى تکیه زدن بهشتى ها  ]است * و فرش هایى زربفت و گسترده [ که روى آن مى نشینند .  ] »(16) .
----------------------------------------
1 ـ قال على (علیه السلام) : فَاعْتَبِرُوا بما کانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِاِبْلِیسَ اذا اَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّویلَ وَجَهْدَهُ الْجَهیْدَ وَکانَ قَدْ عَبَدَاللهَ سِتَّهَ آلافِ سَنَه لا یُدْرى اَمِنْ سِنَىِ الدُّنْیا اَمْ مِن سِنَىِ الاْخِرَهِ .  نهج البلاغه : خطبه 192.
2 ـ ( وَاِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَهِ اسْجُدُوْا لآِدَمَ فَسَجَدُوا اِلاَّ اِبْلِیسَ اَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ) بقره (2) : 34.
3 – (اِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ اِنِّى خَالِقٌ بَشَراً مِن طِین * فَاِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِى فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ * فَسَجَدَ الْمَلاَئِکَهُ کُلُّهُمْ اَجْمَعُونَ * اِلاَّ اِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ * قَالَ یَا اِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ اَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَىَّ اَسْتَکْبَرْتَ اَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ * قَالَ اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِى مِن نَار وَخَلَقْتَهُ مِن طِین * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَاِنَّکَ رَجِیمٌ * وَاِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِى اِلَى یَوْمِ الدِّینِ * قَالَ رَبِّ فَاَنظِرْنِى اِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قَالَ فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * اِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ * قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ * اِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ * قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ اَقُولُ * لاََمْلاََنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ اَجْمَعِینَ )  ص (38) : 70 ـ 85.
4 - اعراف (7) : 27.                                                    5 -  کهف (18) : 50.
6 - یَابْنَ آدَمَ اَنَا غَنِیّاً لا اَفْتَقِرُ اَطِعْنِى فِیمااَمَرْتُکَ اَجْعَلُکَ غَنِیّاً لا تَفْتَقِر یابْنَ آدَمَ اَنَا حىٌّ لا اَُمُوتُ اَطِعْنِى فِیما اَمَرْتُکَ اَجْعَلُکَ حیّاً لا تَمُوتُ ، یابْنَ آدَمَ اَنَا اَقُولُ لِلشَّىء کُنْ فَیَکُونُ اَطِعْنِى فِیما اَمَرْتُکَ اَجْعَلُکَ تَقُولُ لِلشَّىء کُنْ فَیَکُونُ.  بحار الانوار:90 / 376.
7 - انفال (8) : 22.                                                    8 - احزاب (33) : 67 ـ 68 .
9 ـ ( مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس اَوْ فَسَاد فِى الاَْرْضِ فَکَاَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ اَحْیَاهَا فَکَاَنَّمَا اَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً ) .
« هر کس انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد ، چنان است که گویى همه انسان ها را کشته و هر کس انسانى را از مرگ رهایى بخشد چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است » .
10 ـ قال الباقر (علیه السلام) : « مَنْ اَصْغى اِلى ناطِق فَقَدْ عَبْدَهُ فَاِنْ کانَ النّاطِقُ یُوَدى عَنِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللهَ وَاِن کانَ النّاطِقُ یُوَدّى عَنِ الشَّیطانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیطانَ »  کافى : 6/434.
11 ـ نساء (4) : 80 .                                                12 ـ بقره (2) : 257 .
13 ـ جاثیه (45) : 23 .                                               14 ـ بقره (2) : 138 .
15ـ ( هَلْ اَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَهِ * وُجُوهٌ یَوْمَئِذ خَاشِعَهٌ * عَامِلَهٌ نَاصِبَهٌ * تَصْلَى نَاراً حَامِیَهً * تُسْقَى مِنْ عَیْن آنِیَه * لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ اِلاَّ مِن ضَرِیع * لاَ یُسْمِنُ وَلاَ یُغْنِى مِن جُوع ) [ غاشیه (88) :1 ـ 7  .
16 ـ ( وُجُوهٌ یَوْمَئِذ نَاعِمَهٌ * لِسَعْیِهَا رَاضِیَهٌ * فِى جَنَّه عَالِیَه * لاَ تَسْمَعُ فِیهَا لاَغِیَهً * فِیهَا عَیْنٌ جَارِیَهٌ * فِیهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَهٌ * وَاَکْوَابٌ مَّوْضُوعَهٌ * وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَهٌ * وَزَرَابِىُّ مَبْثُوثَهٌ )  غاشیه (88) : 8 ـ 16 ] .

 
پایگاه استاد حسین انصاریان

منبع: دفترحاج حسین انصاریان
 

1
100% (نفر 6)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

چرا فقط در ماه مبارک رمضان در‌های جهنم بسته است؟
مقتل حرّ بن یزید ریاحی(رضی الله تعالی عنه)
بررسى مواضع سياسى امام خمينى و پيوند آن با فرهنگ ...
آیت الله شهید صدر
ای قلم از غربت زینب بگو از امیر عاملی
شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام
خروج سفیانی از علائم حتمی ظهور
آب زنید راه را/ به پاسداشت ورود حضرت معصومه(س) به ...
مقام رضا و خشنودى
کاروان ازمحمدعلی مجاهدی (پروانه)

بیشترین بازدید این مجموعه

آثار حیا و عفت در جامعه از نظر اسلام
پاکدامنی، ویژگی مؤمن واقعی
نقش نماز در آرامش روانی خانواده
فاطمه زهرا علیها السلام سر لیلة القدر
ازلال‏
خانه از نظر اسلام‏
عمل صالح‏
خورشید درخشان ری؛ بمناسبت سالروز میلاد حضرت ...
نگاه اميرمؤمنان به قرآن‏  
چرا فقط در ماه مبارک رمضان در‌های جهنم بسته است؟

 
نظرات کاربر

محسن قلی زاده
بدک نیستن
پاسخ
0     0
1 0 ساعت 00:00 صبح
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^