فارسی
شنبه 10 شهريور 1403 - السبت 24 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

داستانى شگفت از مبارزه با نفس

سال 1364 هجرى شمسى در اصفهان براى سخنرانى دعوت شده بودم . مى دانستم اصفهان روزگارى مركز زندگى بسيارى از اولياى خدا و عالمان كامل بود . شهر ، شهر حكيمان ، فقيهان ، فيلسوفان ، عارفان ، عاشقان ، كاملان و شهيدان خداست ، بر همگان لازم است كه اين حيثيات و سرمايه هاى اين شهر را حفظ كنند . در مدت اقامتم ، عاشقانه به دنبال زيارت قبور مردان الهى ، يا آنان كه چهره هاى الهى را زيارت كرده ، بودم . بيشتر گشتم ، كمتر موفق شدم ، سرمايه هاى عظيم از دنيا رفته بودند ، در گوشه و كنار شهر به ندرت كسانى پيدا مى شدند كه يا خود اهل حال بودند يا با اهل حال گذشته سر و سرّى داشتند .
يك شب چهره اى نورانى در جلسه اى كه براى تبليغ بپا بود حضور يافت ، قيافه ملكوتى او مرا جذب كرد ، از احوالش پرسيدم ، گفتند : عالمى بزرگوار و سيدى كريم النفس و شخصيتى گمنام است كه سى سال محضر فيلسوف بزرگ مرحوم حاج آقا رحيم ارباب را درك كرده است . گرچه خودم دو بار آن مرد بزرگ را ديده بودم ولى از حالات و روحيات و اخلاقياتش آن چنان كه بايد آگاه نبودم .
به زيارت آن مرد شتافتم ، تا با يك تير دو نشان زده باشم . هم از معنويت او بهره ببرم ، هم از اوصاف و كمالات استادش بشنوم . مجالسى با او نشستم ، گفتگوها بين اين شرمنده و او رفت ، مى گفت : معمولاً يك هنرمند به خصوص يك عالم مشهور علاقه مند است بيش از پيش شناخته شود و چهره كند ، طبع علم طبع خودنمايى ، غرور ، خودشناساندن و شهرت است ، يك عالم مى خواهد تمام مردم از علمش ، از تأليفاتش ، از حسن عملش و به خصوص از قدرت درس دادنش مطلع شوند ، تا از اين اطلاع لذت ببرد و نيز سبيلى از چربى ماديت چرب كند ، دنبال جايى مى گردد كه درسش و حضور شاگردانش در برابر ديدگان مردم چشمگير باشد ، تا در بين مردم مشهور گردد ، ولى استادم حضرت حاج آقا رحيم ارباب به مدت پنجاه سال در مسجدى براى بهترين فضلا و طالبان علم درس مى گفتند ، اما وقت درس اكيداً دستور مى دادند پرده كنار درب مسجد را بيفكنند و آن چنان با صداى آرام درس مى گفت كه فقط صدايش را طلاب بشنوند ، تا كسى نفهمد و نبيند كه چه كسى در اين مسجد درس مى دهد ، اين اخلاق مردى بود كه در زمان خودش در علوم اسلامى به خصوص فقه و تفسير و فلسفه و در عمل و اخلاص و در خدمت به جهان علم و تربيت و در مايه هاى الهى و عرفانى كم نظير بود.


منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

داستانى بسيار آموزنده‏
راى يك قلم مورد مؤاخذه‏ام‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
مغلوب شيطان‏
حکایتی از شفای درد
مغلوب شيطان
بهره‏هاى حج
حكايت گرگان و كرمان‏
آنچه به پسر داوود داده‏اند از دست مى‏رود
زكريا بن آدم و احترام او

بیشترین بازدید این مجموعه

طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
او اخلاق خوش دارد ، زمین کنده مى شود
داستانى بسيار آموزنده‏
حکایتی از شفای درد
مغلوب شيطان‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
حكايت مسلمان شدن مرتاض کافر به دست امام کاظم(ع)
من راهب نيستم‏
الهام به مادر موسی
دل سپارى به اهل بيت(ع) و ازدواج‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^