نفس امّاره و برخورد آن با تکلیف
- تاریخ انتشار: 10 اسفند 1387
- تعداد بازدید: 360
خداى تبارک و تعالى مىفرماید : «اِنَّ النَّفْسَ لاَءَمَّارَهُ بِالسُّوءِ اِلاَّ مَا رَحِمَ رَبَّى ...»1 .چرا نَفْس انسان شدیدا امر به بدى مىکند و بدترین بدىِ محصول نفس امّاره جدایى انسان از وجود مقدّس حضرت حق و غفلت از او در همه زمینههاست که در مباحث گذشته بیان شد.خلاصه بحثهاى گذشته این شد که نفس که کارگردان وجود انسان است و تمام اعضا و جوارح در اختیار خواستهها، غرایض، شهوات و فعالیّتهاى او هستند، از بدو ولادت تا هنگام تکلیفْ دائما با ظواهر دنیا و مسائل مادى سروکار و برخورد دارد و برخورد هم به قدرى قوى است که انگار مىکنى نفس با تمام مظاهر زندگى مادى وحدت پیدا کرده است، اما تکلیف مىخواهد نفس را از این وابستگى شدید به مسائل مادى که اکثر آنها هم براى بدن لذتآفرین هستند، جدا کند، او را از این زندان، حبس، چهارچوب، محدودیّت و از این بدبختى درآورد و وادار کند تا در یک سفر بسیار مهم که مبدا آن تکلیف و منتهایش وجود مقدّس حق است، حرکت کند. در این جاست که وقتى پاى مسائل الهى در کار مىآید، قبول مسائل الهى و عمل کردن به آنها هم براى انسان سنگین است و هم تلخ، رنجآور، با مشقّت و سخت است. انسان که به خودش مراجعه مىکند، مىبیند که گویا نمىخواهد و دوست ندارد این مسائل را بپذیرد.اما از طرف دیگر، نَفْس انسان را شدیدا دعوت مىکند که در همان چهارچوبى که بوده بماند و از لذتها، مادیات و دنیا دست برندارد و در این سفر حرکت نکند و این همان حالت امّاره بودن نفس و خطرناکترین حالتى است که آن دارد ؛ یعنى نقطه اتصال نفس به تمام بدبختىها و هلاکتها همین حالت امّاره بودن آن است.