در هر کارى رضاى خدا را در نظر بگیریم
وقتى به جایى برسیم که دیگر از غیر خدا لذتى نبریم، تازه به اول مقام رسیدهایم، بعد از آن جا به بعد خیلى جاده باید طى کنیم، اول راه آن جایى است که ما از غیر خدا لذت عمقى نبریم، نه این که از خوردن و پوشیدن و رفاقت لذت نبریم. این قطع نمىشود. منظور این است که تمام لذتها باید فانى در لذّت حق شود. به رفیقم مىخواهم یک لحظه نگاه کنم، اول باید رضاى خدا را کسب کنم و بعد در خودم نگاه کنم، مىخواهم لقمه را بردارم و بخورم، اول باید رضاى خدا را کسب کرده باشم، بعد بخورم، خب آن لقمه را انسان مىخورد، شیرین است، شور است، ترش است، لذت دارد، اما لذتش دیگر فانى در لذت خداست. این که با غفلت از خدا همه کارى کنم و فقط گاهى به یاد خدا باشم، این مرا به جایى نمىرساند.
English