فارسی
جمعه 14 ارديبهشت 1403 - الجمعة 23 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

به خاطر يك دانه گندم ناراحتم

دو نفر از عباد حضرت حق با يكديگر پيمان بستند هر يك زودتر از دنيا رفت ، خبرى از عالم برزخ در عالم خواب به دوست خود بدهد . يكى از آنان از دنيا رفت ، پس از مدتى به خواب دوستش آمد ، به او گفت : در برزخ گرفتارم ، علت گرفتاريم اين است كه روزى به مغازه عطارى محل رفته بودم ، ساعتى كنار عطار نشستم در جنب من يك ظرف گندم بود ، ناخودآگاه يك عدد گندم برداشتم و با دندان پيشين خود آن را نصف كردم سپس هر دو نصفه را به ظرف برگرداندم ، اين مسئله را با صاحب گندم در ميان نگذاشتم ، اكنون در برزخ ناراحت آن مسئله ام ، براى خدا پيش صاحب مغازه برو و براى رهايى من از او رضايت بگير.


منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

هلاكت به خاطر حرص و حسد
تو نيز مرا يارى كن‏
زن قبل از اسلام‏
عبادت مادر از زبان پسر
ما با شما در ثواب شما شريكيم‏
عمل هاى نيك خود را باطل ننماييد
اگر لقاء مرا دوست دارى
توبه مرد گناهکار
ماجرای زن بدکاره ای که به زندان امام کاظم (ع) رفت
نيت پاكت را قبول كردم‏

بیشترین بازدید این مجموعه

كدام عمل بالاتر است ؟
حیات پیغمبر صلی اﷲ علیہ وآلہ و سلم میں ابو طالب ...
داستان رهائى و نجات از بركت بسم‏الله‏
ترك ياد خدا
هلاكت به خاطر حرص و حسد
نيت پاكت را قبول كردم‏
عمل هاى نيك خود را باطل ننماييد
زن قبل از اسلام‏
ما با شما در ثواب شما شريكيم‏
ماجرای زن بدکاره ای که به زندان امام کاظم (ع) رفت

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^