فارسی
جمعه 09 شهريور 1403 - الجمعة 23 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

با سوزش آتش جهنم از اثر حق الناس دچار درد شديد شدم

حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم ، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم ، گفتند : به بغداد رفته .
شبى قيامت را در خواب ديدم ، مرا در موقف حساب حاضر كردند ، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد .
چون قصد عبور از صراط كردم ، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست ، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت : بقيه طلب مرا بده و برو . من تضرع كردم و به او گفتم : من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم . گفت : راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى . گريه كردم و گفتم : من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم . يهودى گفت : پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم . به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم ، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم !


منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

وقتی امام رضا (ع) به نیشابور رسیدند
توبه‏ مرد جزيره نشين‏
دعاى غلام حضرت سجّاد(عليه السلام)
ابوذر غفارى‏
داورى طاغوت
جنازه‌ای که کسی بالای سرش حاضر نشد؟!
داستان شيطان در قرآن‏
عجب از اين احمقان
صديقين را بترسان‏
تواضع حضرت سلیمان

بیشترین بازدید این مجموعه

دعاى غلام حضرت سجّاد(عليه السلام)
جنازه‌ای که کسی بالای سرش حاضر نشد؟!
عجب از اين احمقان
داورى طاغوت
توبه‏ مرد جزيره نشين‏
داستان شيطان در قرآن‏
ابوذر غفارى‏
صديقين را بترسان‏
اين هوش را از كجا آورده‌‏اند؟
وقتی امام رضا (ع) به نیشابور رسیدند

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^