فارسی
دوشنبه 03 دى 1403 - الاثنين 20 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

منفعت عظيم اهل شوق و بحث

وقتى نزاعى درباره يك قطعه ملك وقفى به حضورش آوردند ، عده اى مدعى بودند كه اين ملك وقف نيست ، در حالى كه وقف نامه آن را در صندوقچه اى گذاشته و در محلى مخصوص كه از هر چشمى دور بود دفن كرده بودند . و گروهى مدعى وقف بودند ولى سند و مدركى در دست نداشتند ، چند روز اين مرد بزرگ الهى در حكم اين واقعه مادى حيران و سرگردان بود و نمى دانست به كدام طرف حكم كند ، طرفين دعوا هم اصرار داشتند مسئله با حكم سيد پايان پذيرد . رفت و آمد هر روز طرفين دعوا ، براى سيد ايجاد مشكل و ناراحتى كرده بود ، تا روزى كسى به سوى خانه سيد رفت و در زد ، از افراد خانه به پشت در آمد و گفت : كيستى ؟
آن مرد گفت : به آقا خبر بده مردى به نام ملا قلى جولا مى خواهد شما را ببيند ، درب را باز كردند ، ملا قلى وارد خانه شد و به نزد سيد رفت و گفت : آمده ام به شما بگويم بايد از اينجا سفر كرده و شوشتر را رها نموده به نجف بروى و در آنجا براى هميشه اقامت كنى و بدان كه وقف نامه ملك مورد دعوا در صندوقچه اى در فلان مكان دفن است .
سيد على شوشترى ، ملا قلى را تا آن وقت نديده بود و او را به هيچ عنوان نمى شناخت ، از دستورهايش يكه خورد ، دستور داد موضعى كه گفته بود حفر كردند و وقف نامه را آوردند ، پس از اين واقعه عجيب از قضا و قبول مرافعه دست كشيد و شوشتر را به دستور آن مرد الهى ترك كرده رهسپار نجف شد تا در آنجا براى هميشه اقامت كند .
در نجف با كمال تواضع به درس فقه استاد بزرگ ، فقيه سترك ، خاتم المجتهدين مرحوم شيخ مرتضى انصارى حاضر شد و مرحوم شيخ هم متواضعانه تر به درس اخلاق سيد حاضر مى شد .
برنامه به همين صورت ادامه داشت ، تا اين كه مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى به دنبال حقيقت برخاست و در طى راه دنبال هادى راه قرار گرفت ، از شهر همدان كوچ كرد ، چندى نزد يكى از علما به سر برد ولى از او چيزى نيافت ، به سوى نجف رخت كشيد ، در محضر شيخ انصارى و سيد على شوشترى حاضر شد و از محضر هر دو بزرگوار استفاده كرد و آنچه خواست نزد آن دو يافت .
به هنگامى كه شيخ انصارى از دنيا رفت ، آخوند ملا حسينقلى همدانى در پى نوشتن مطالب اصول و فقه شيخ برآمد .
سيد شوشترى وى را از اين كار منع كرد و فرمود : اين كار تو نيست ، ديگران هستند كه فقه و اصول بنويسند ، شما بايد مستعدان در راه خدا را دريابيد ، آخوند به دستور سيد ، تمام نوشته ها را كنار گذاشت و از اين مسئله قطع علاقه كرد و در پى تربيت قابلين برآمد .  آن مرد بزرگ الهى ، عده اى را از صبح تا طلوع آفتاب و گروهى را از طلوع خورشيد تا مقدارى از برآمدن روز و جمعى را از سر شب ، تا اين كه با لطف و مرحمت و عنايت حضرت ذوالجلال توانست سيصد نفر را تربيت كند به طورى كه هر يك از آن تربيت شدگان به مقام با عظمت اولياى اللهى رسيدند .
از جمله تربيت شدگان ملا حسينقلى همدانى مى توان مرحوم شيخ محمد بهارى ، سيد احمد كربلايى ، حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى ، شيخ على زاهد قمى و سيد عبدالغفار مازندرانى را نام برد .
صاحب «تفسير الميزان» مرحوم علامه طباطبايى درباره سيد احمد كربلايى مى گويد :  مرحوم سيد اصلاً اصفهانى بوده ، ولى نشو و نماى وى در كربلاى معلا بود و بعد از ادراك و رشد به تحصيل ادبيات پرداخته و چنانچه از انواع مراسلاتى كه به شاگردان و ارادت كيشان خويش نگاشته ، پيداست قلمى شيوا و بيانى معجزآسا داشته .
پس از تكميل ادبيات وارد علوم دينيه گرديده و سرانجام به حوزه درس مرحوم آخوند ملا كاظم خراسانى رضوان اللّه عليه ملحق شده و دوره تعلم علوم ظاهرى را در تحت تربيت ايشان انجام داده و اخيراً در بوته تربيت و تهذيب مرحوم آية الحق و استاد وقت ، شيخ بزرگوار آخوند ملا حسينقلى همدانى قدس سره قرار گرفته و ساليان دراز در ملازمت مرحوم آخوند بوده و از همگنان گوى سبقت ربوده و بالاخره در صف اول و طبقه نخستين تلامذه و تربيت يافتگان ايشان مستقر گرديد و در علوم ظاهرى و باطنى مكانى مكين و مقامى امين اشغال نمود و بعد از درگذشت مرحوم آخوند ، در عتبه مقدس نجف اشرف اقامت گزيده و به درس فقه اشتغال ورزيده و در معارف الهيه و تربيت و تكميل مردم يد بيضا نشان مى داد . جمع كثيرى از بزرگان و وارستگان به يمن تربيت و تكميل آن بزرگوار ، قدم در دائره كمال گذاشته ، پشت پاى به بساط طبيعت زده و از سكان داران خلد و محرمان حريم قرب شدند كه از آن جمله است سيد اجل آيت حق و نادره دهر ، عالم عابد فقيه محدث شاعر مفلق مرحوم حاج ميرزا على قاضى طباطبايى تبريزى كه در معارف الهيه و فقه و حديث و اخلاق ، استاد اين ناچيز مى باشد ! !
خوانندگان ارجمند ! با تمام وجود به اين داستان عجيب دقت كنيد ، عاشق شايقى مثل ملا قلى جولا از سيد شوشترى مى خواهد به نجف برو ، سيد با كمال شوق و عشق به درس فقه شيخ انصارى مى رود ، شيخ با محبتى جانانه به درس اخلاق سيد مى رود ، شيخ و سيد با آن شوق و عشق ، آخوند ملا حسين قلى همدانى را تربيت مى كنند . او با كمال شوق و در عين عشق سيصد نفر را تا سر حد اولياى خدايى به كمال مى رساند ، يكى از آنان سيد احمد كربلايى مى شود ، او تعداد زيادى را در دايره شوق و عشق به مقامات الهيه مى رساند ، يكى از آنان مرحوم قاضى مى شود ، قاضى بسيارى از قابلين را تربيت مى نمايد ، يكى از آنان علامه طباطبايى صاحب « تفسير الميزان » مى شود ، علامه از نجف به قم مى آيد ، بالاترين تحول را در حوزه علميه در معارف الهيه و در توجه به قرآن ايجاد مى كند ، تا جايى كه در بحرانى ترين شرايط يعنى در زمان هجوم مكاتب مادى كه نزديك بود مانند سيل ، اسلام و مسلمانان را در كام خود فرو برد ، با قدرت حكمت و دانش و بينش خود و تربيت شدگانش در برابر آن طوفان به مبارزه برخاسته و براى هميشه خيمه لامذهبى و ماديگرى را از اين مرز و بوم بر مى چينند !
علامه شاگردانى بزرگ چون متفكر شهيد مرحوم استاد مطهرى تربيت كرد كه منافع وجودى آن شهيد بزرگ گمان نمى رود بر كسى پوشيده باشد ، نوشته ها و نزديك به هزار سخنرانى استاد ، در طول سى سال در دفاع از اسلام و ملت اسلام در سطح بسيار وسيعى غوغا برپا كرد ، نوشته ها و سخنرانى هاى آن شهيد هم چون بنيانى مرصوص به سوى ابديت راه مى پيمايند و در هر عصرى از اعصار آينده ، تشنگان حقيقت را سيراب خواهد كرد . استاد علامه طباطبايى نزديك به هزار نفر از مستعدان و قابلان را در مدرسه تربيتى خود به رشد و كمال رساند كه هر يك جهانى از علم و اخلاقند ، اين فرومايه ناچيز وقتى كه در قم مشغول تحصيل بودم ، در موقعيت و سنّى نبودم كه مستقيماً از محضر پر نور او درك فيض كنم ، من جز ديدار او در حرم حضرت معصومه و حضرت رضا عليهماالسلام بهره ديگرى نداشتم اما نزد تربيت شدگان آن استاد ، مقدارى فقه و اصول و حكمت و عرفان خواندم و به همين مقدار فيض كه از خرمن تربيت شده هاى مستقيم او بردم از شكرش در پيشگاه حضرت حق عاجزم


منبع : برگرفته از کتاب حکایتهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

من دختر بدحجابی بودم با آرایش‌های زیاد
اين همه بلا و مصيبت‏
حكايت جوان صالح و پيشنهاد عجيب‏
مجالس ذكر
كى به فكر معاد مى‏افتيد؟
جای به عنوان مسجد
هر گوينده «لا إله إلّا اللّه» اهل‏ نجات نيست!
ادب حر بن یزید ریاحى
به اندازه سفرتان توشه برداريد
چگونه بخوابم؟

بیشترین بازدید این مجموعه

يوسف زيباتر بود يا تو ؟
صاحب دل
حكايت جوان صالح و پيشنهاد عجيب‏
داستانى درباره گرگ گرسنه
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایت خدمت به پدر و مادر
مزد كارگر
حکایتی از حقيقت قناعت
اين همه بلا و مصيبت‏
من دختر بدحجابی بودم با آرایش‌های زیاد

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^