محمد بن ابى عمیر از چهره هاى معروف شیعه و از یاران حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) بود .وى به جرم این که نام شیعیان را مى دانست و در اختیار حاکم
بنى عباس قرار نداد ، مورد خشم قرار گرفت تا آنجا که تمام دارایى اش را مصادره و خودش را به چهار سال زندان محکوم نمودند ! !زمانى که دوران محکومیتش به پایان رسید ، او را احضار کردند و دوباره اسامى شیعیان و آدرس هر یک را از وى خواستند . محمد بن ابى عمیر این بار نیز از فاش کردن نام شیعیان و آدرس آنان خوددارى کرد .به دستور حاکم بنى عباس به اندازه اى با چوب و تازیانه بر بدنش زدند که خون از هر طرفش جارى شد و به صورت نیمه جان بر زمین افتاد و بعد از آن تا مدتى طولانى بدنش مجروح و زخم آلود بود و از آن بدتر کمترین سرمایه و مایه اى نداشت که با آن به کسب مشغول شود و گشایشى براى زن و فرزندش در امر معاش ایجاد نماید .روزى شنید درِ خانه اش را مى زنند ، هنگامى که در را باز کرد با مردى روبرو شد که کیسه اى محتوى ده هزار درهم در دست داشت و به محمد گفت : این کیسه را از من بستان .آورنده پول یکى از تجار ورشکسته اى بود که از گذشته با وى آشنایى داشت و طرف داد و ستد او بود و معادل این مبلغ به ابن ابى عمیر بدهى داشت . به او گفت : تو که ورشکسته بودى ، این پول ها را از کجا آوردى ؟ آیا ارثى نصیب تو شده ؟ بدهکار گفت : نه ، محمد گفت : آیا کسى به تو بخشیده ؟ گفت : نه ، گفت : آیا ملک و باغى داشته اى که از راه فروش آنها این پول ها را به دست آورده اى ؟ گفت : نه ، پرسید پس از کجا آورده اى ؟گفت : با این که خود ورشکسته و تهیدست بودم ، فکر کردم تو سال ها گرفتار زندان و شکنجه بوده اى و همه سرمایه ات از دست رفته و اکنون که آزاد شده اى نه سرمایه کسب دارى و نه توانایى کار و تهیه معاش ، به این خاطر دلم به حالت به رقت آمد و خانه اى که محل زندگى خود و عائله ام بود فروختم و اینک پول خانه است که آورده ام تا قرض خود را به تو بپردازم .محمد گفت : وضعم همین گونه است که تو فکر کرده اى و هم اکنون هم نیازمند به یک درهم از این پول ها هستم ولى به خدا سوگند یک درهم آن را نمى پذیرم زیرا از امام صادق (علیه السلام) برایم روایت شده که آن حضرت فرمود : قرض موجب آن نمى شود که انسان خانه و زادگاهش را از دست بدهد و به خاطر آن بى خانه شود ، الآن برگرد و پول ها را به صاحبش برگردان و خانه ات را پس بگیر .