فارسی
پنجشنبه 08 آذر 1403 - الخميس 25 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

سعدى و قناعت

1 ـ حاتم طايى را گفتند : از خود بلند همّت تر در جهان ديده اى يا شنيده اى ؟ گفت : بلى ، روزى چهل شتر قربان كرده بودم و امراى عرب را به مهمانى خوانده ، پس به گوشه صحرايى به حاجتى رفته بودم خاركنى را ديدم پشته خارى فراهم آورده ، گفتمش :
به مهمانى حاتم چرا نروى كه خلقى بر سماط او گرد آمده اند ؟ گفت :

*
هر كه نان از عمل خويش خورد منّت از حاتم طايى نبرد
    *
انصاف دادم و او را به همّت و جوانمردى بيش از خود ديدم .
2 ـ بازرگانى را ديدم كه صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده و خدمتكار ، شبى در جزيره كيش مرا به حجره خويش برد و همه شب نياراميد ، از سخن هاى پريشان گفتن كه فلان انبارم به تركستان است و فلان بضاعت به هندوستان و اين كاغذ قباله فلان زمين و فلان چيز را فلان ضمين ، گاه گفتى كه خاطر اسكندريّه دارم كه هوايى خوش است و گاه گفتى كه درياى مغرب مشوش است و باز گفت : سعديا ! سفرى ديگر در پيش است ، اگر آن كرده شود ، بقيّت عمر خويش به گوشه اى بنشينم و ترك تجارت كنم ، گفتم : آن سفر كدام است ؟
گفت : گوگرد پارسى به چين خواهم برد ، شنيدم كه آنجا قيمت عظيم دارد و از آنجا كاسه چينى به روم آرم و ديباى رومى به هند و پولاد هندى به حلب و آبگينه حلبى به يمن و بُرد يمانى به پارس و از آن پس ترك تجارت كرده به دكّانى بنشينم ، چندان از اين ماليخوليا فرو خواند كه بيش از آن طاقت گفتنش نماند ! !
پس گفت : اى سعدى ! تو نيز سخنى بگوى از آنچه ديده و شنيده اى . گفتم :
*
 آن شنيدستى كه در اقصاى غور
گفت چشم تنگ دنيا دوست را
يا قناعت پر كند يا خاك گور
*
بار سالارى بيفتاد از ستور
يا قناعت پر كند يا خاك گور
3 ـ موسى عليه السلام درويشى را ديد كه از برهنگى به ريگ اندر شده گفت : اى موسى !
دعايى كن ، تا خداوند عزّوجل مرا كفافى دهد كه بى طاقتى به جان آمده ام ، موسى عليه السلام دعا كرد و رفت ، پس از چند روز كه باز آمد ، او را ديد گرفتار و خلقى انبوه بروى گرد آمده ، حالش پرسيد . گفتند : خمر خورده و عربده كرده و كسى را كشته و اكنون به قصاص او وى را داشته اند .
*
آن كه هفت اقليم عالم را نهاد
گربه مسكين اگر پر داشتى
وان دو شاخ گاو اگر خر داشتى
آدمى را نزد خود نگذاشتى
    *
 هر كسى را هر چه لايق بود داد
تخم گنجشك از جهان برداشتى
آدمى را نزد خود نگذاشتى
موسى عليه السلام به حكمت و عدل جهان آفرين اقرار كرد و از تجاسر خويش استغفار .
وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِى الْأَرْضِ .
و اگر خدا روزى را بر بندگانش وسعت دهد ، در زمين سركشى و ستم كنند .


منبع : برگرفته از کتاب حکایتهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایتی از ابوالفتوح رازی
تخفیف عذاب بخاطر دل سوزی به اقوامش!
داستان شگفت‏انگيز حاتم اصمّ‏
تائب ، اهل بهشت است
داستان شگفت‏‌انگيز حاتم اصم‏
جوان پرهیزکار و بیدار
توبه جوانی که خیاط زنانه بود
حضرت موسى عليه‏السلام و نماز
دو كرامت از جابر جعفى
دغدغهٔ حذیفه و درخواست او از امام حسن(ع)

بیشترین بازدید این مجموعه

تنبيه نفس در حضور پیامبر (ص)
حضرت موسى عليه‏السلام و نماز
پاكى و آبرو
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
داستان شگفت‏‌انگيز حاتم اصم‏
احسان حضرت زهرا به مستمند
كريمى كريم‏تر از خدا نيست‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
حکایتی از ابوالفتوح رازی
توبه جوانی که خیاط زنانه بود

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^