انسان از ابتدا تا انتهاى عمر ، مى بیند ، مى شنود ، مى چشد ، لمس مى کند ، مى بوید و مى جوید .آنچه را مى بیند و مى شنود ، مى چشد ، لمس مى کند ، مى بوید و مى جوید ، مى خواهد .جاذبه ى دیده ها ، شنیده ها ، چشیده ها ، لمس شده ها و بوییده ها بسیار بسیار قوى است ، و خواسته و میل انسان هم به تناسب جاذبه هاى آنها فوق العاده قوى است .خواستن قسمتى از دیده ها و شنیده ها ، مزه دارها و لمس کردنى ها ، به خاطر اینکه زیان فردى و خانوادگى و اجتماعى دارد ، حرام و ممنوع است ; این حرمت و منع از طرف خداوند و انبیا و امامان ابلاغ شده ، و ابلاغ آن هم میوه ى شیرین رحمت حق و محبت و عشق انبیا و امامان به انسان است .
پول ، خوراک ، پوشاک ، آشامیدنى ، ملک و املاک ، مرکب سوارى ، امور شهوانى ، برنامه هاى جاه و مقام ، همه و همه خواستنى است ، ولى باید توجه داشت که خواستن بى قید و شرط ، خواستن به قیمت پایمال شدن حقوق دیگران ، خواستن به قیمت بر هم خوردن نظام خانواده و اجتماع ، خواستن به قیمت از دست دادن ارزش و کرامت انسانى ، و خواستن به قیمت از دست دادن آخرت و خریدن خشم خدا و اسیر شدن به عذاب ابد پروردگار ، نه شرعى است و نه عقلى و نه منطقى . شما از هر صاحب فطرتى ، و از هرکس که داراى وجدان بیدار و دل بیناست بپرسى که من مالى یا خوراکى یا جنسى یا زمینى یا مقامى یا زنى را مى خواهم که در صورت به دست آوردنش حقى بر باد مى رود و ظلمى به انسانى یا انسانهایى صورت مى گیرد ، یا دلى مى سوزد ، یا نظمى به هم مى خورد ، چه جوابى مى شنوید ، یا این واقعیات را اگر از عقل و وجدان و باطن خود بپرسید ، چه جوابى مى شنوید ؟ جز اینکه از طریق فطرت وجدان و عقل دیگران و خود مى شنوید که این خواسته را کنار بگذار و آنچه مى خواهى به صورتى بخواه که حق توست ، و در اینگونه خواستن است که کمترین حقى از کسى ضایع و غارت نمى شود ، و به احدى ستم واقع نمى گردد .عین همین جواب را اگر از خدا و انبیا و امامان بپرسید مى شنوید که بخواه اگر حق توست ، و مخواه اگر حق تو نیست . بخواه که خواستن در گردونه ى قناعت ورزیدن به حق خویش حلال ، و خواستن در گردونه ى ظلم به مقررات شرعى و خانوادگى و اجتماعى و ستم به دیگران حرام است .شکم مى خواهد ، شهوت مى خواهد ، خیال مى خواهد ، این خواستن است که اگر نسبت به آن حدود الهى و مقررات اجتماعى رعایت شود موجب سلامت زندگى ، حفظ آبرو ، طلوع کرامت و بروز حالات عالى اخلاقى است ، و این خواستن است که اگر نسبت به آن حدود الهى و مقررات اجتماعى رعایت نشود ، باعث آشفتگى حیات ، بر باد رفتن آبرو ، ظهور پستى و بروز حالات شیطانى و حیوانى است .در هر صورت انسان نسبت به تمام امورى که در گذرگاه حیات با آنها ارتباط دارد داراى دو نوع خواسته و میل است : خواسته و میل محاسبه شده ، و خواسته و میل بى محاسبه .خواسته ى محاسبه شده خواسته اى است که با خواسته ى حق پیوند خورده ، و بر اساس آن وارد عرصه ى نفس و قلب شده ، و به حدود و قوانین خداوند مقید گشته . در این وقت است که شخص مال و ثروت مى خواهد ولى مال و ثروت حلال ، مسکن مى خواهد ولى مسکن حلال ، اطفاء شهوت مى خواهد ولى به صورت ازدواج مشروع ، مقام مى خواهد ولى براى خدا و دستگیرى از مستضعفان ، تماشا و شنیدن مى خواهد ولى تماشاى مناسب و شنیدن صحیح ، خواهنده در این شکل خواسته ، انسانى است : مومن ، بینا ، بیدار ، قیامت خواه ، وظیفه شناس ، مهرورز به مردم ، دلسوز جامعه ، دنبال کننده ى رضاى حق ، تامین کننده ى سعادت دنیا و آخرت و جهادگر میدان جهاد اکبر .
خواسته ى محاسبه نشده خواسته اى است فقط و فقط برخاسته از نفس ، پدید آمده از منیّت ، بیرون آمده از کوردلى ، پیدا شده از کبر و خودخواهى ، نمایان شده از چاه جهل و ضلالت .در این زمان است که شخص مال و ثروت مى خواهد ولى از هر راهى که باشد ، مى خواهد گرچه از طریق ربا ، غصب ، دزدى ، تقلب ، حیله ، زورگویى ، رشوه و غارت باشد ، مسکن مى خواهد گرچه از طریق غارت ملک و املاک اقوام و افراد باشد ، اطفاء شهوت مى خواهد گرچه از راه استمناء ، لواط ، زنا و زناى محصنه باشد ، مقام مى خواهد گرچه با پس زدن صاحبان حق از حق مسلم آنان باشد ، تماشا و شنیدن مى خواهد گرچه تماشاى ناموس مردم ، و شنیدن غیبت و تهمت ، و موسیقى و غناى حرام باشد .خواهنده ى این شکل خواسته ، انسانى است بى دین ، یا ضعیف الایمان ، کوردل ، بى بصیرت ، خراب کننده ى خانه ى آخرت ، دنبال کننده ى خشم حق و عمله و مزدور شیطان در میدان ظلمت و گمراهى .قرآن مجید از مجموعه ى خواسته هاى چنین انسانى تعبیر به هوا مى کند .هوا چیزى است که در باطن ، کرسى حکومت برقرار مى کند ، و خود را در وجود انسان به جاى خدا قرار مى دهد ، و چهره ى معبودى به خود مى گیرد ، و انسان را به بردگى و اسارت مى برد ، و او را به جاى اینکه عبادت و اطاعت خدا کند به عبادت و اطاعت خود وامى دارد . اَرَاَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَوَاهُ اَفَاَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً آیا دیدى کسى که هواى خود را معبود خود گرفت ، آیا تو مى توانى به هدایت او اقدام کنى و نگهبانش از هلاکت باشى ؟انسان وقتى از ابتداى ورود به میدان حیات هرچه را دید خواست ، هرچه را شنید دنبال کرد و به هرچه میل نمود در به دست آوردنش کوشید ، شکم را بدون قید و شرط پاسخ داد ، شهوت را بدون محاسبه جواب داد ، در به دست آوردن ثروت و ملک و املاک و در به چنگ آوردن مقام ، حق احدى را رعایت نکرد ، در حقیقت به کارگاه ساختن بت هوا وارد شده ، و پس از مدتى با دست خود موفق به بت تراشى شده و آن بت را در درون خویش جاى داده ، و خود را به عبادت بت خود ساخته اسیر و گرفتار نموده !متاسفانه کثیرى از مردم محصول عمرشان تبدیل باطن به بتخانه ، و نتیجه ى تلاششان ساختن و تراشیدن بت هوا ، و کارشان پرستش این بت است ، که به قول عارفان بیدار دل :