فارسی
چهارشنبه 26 دى 1403 - الاربعاء 14 رجب 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

آقا محمد رضا اصفهانى

 اين شخصيت والا كه بر بسيارى از اساتيد حكمت و عرفان برترى داشت و شاگردان بنامى در مكتب او تربيت علمى و عملى يافتند براى شكايت از خوانين اطراف اصفهان كه مختصر ملك او را تصاحب كرده بودند به تهران آمد و چون كسى به شكايت او ترتيب اثر نداد ، به اصرار طلاب در مدرسه صدر شروع به درس كرد و تا آخر عمر در همان حجره اى كه بالاى آب انبار مدرسه بود سكونت اختيار نمود . با اين كه در اوايل زندگى تمكّن مالى قابل توجه داشت ، در اواخر عمر كه نيازش بيشتر بود به حال تجرد با نان و پنير ساخت ، در حالى كه مى توانست از پرتو شخصيتش بهره هاى مادى فراوان ببرد .
اين مرد بزرگ در حالاتش آمده : يك لحظه به غفلت نگذراند ، يا تدريس مى كرد و يا به عبادت مشغول مى شد و در بيست و چهار ساعت بيش از پنج ساعت نمى خوابيد ، اغلب روزها روزه داشت و بيشتر ساعات شب عبادت مى كرد ، با آن كه دائماً در خود سير داشت و هميشه حزن قلبى داشت ، هيچگاه تبسّم از لبش دور نمى شد !


منبع : برگرفته از حکایتهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

يوسف در آيينه واقعيات‏
بانيانِ جنگ‏هاى صليبى‏
داستانى شگفت از اثر الحمدلله
داستان جوان گناهكار
مالك اشتر و مسأله عفو
داستانى عجيب از اوليا
حكايت حلواى معاويه و ابوالاسود
بردبارى پسر ادهم
حکایتی از تواضع فضیل در برابر حق‏
غرور به عمل

بیشترین بازدید این مجموعه

طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
آقازاده‌ای که منصب حکومتی را قبول نکرد!
دو حكايت در اسراف‏
حكايت‏ دلبستگي به دنيا
حكايت ذونواس‏
داستان عجيب سلمان و ابوذر
حکایت خدمت به پدر و مادر
بهترين روز، ماه و عمل كدامند؟
داستانى عجيب از اوليا
مالك اشتر و مسأله عفو

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^