خداوند مهربان از باب لطف و عنايت و عشق و محبّت، انسان را در نعمتهاى گوناگونى چه در ظاهر و چه در باطن غرق كرده، از قبيل عقل و وجدان، نفس و فطرت، روح و قلب، نبوّت و امامت، ولايت و سيادت، خلافت و هدايت، علم و درايت، جسم و جان، زمين و آسمان، دريا و صحرا، هوا و كوهسار، معادن و معالم، پوشاكيها و خوراكيها و آشاميدنيها...و پس از همه نعمت از او خواسته كه اين نعمت ها را قدرشناسى كند و هر يك را در همانجائى كه دستور داده خرج كند تا به اوج سعادت دنيا و آخرت برسد، آنها كه نعمت هاى الهى را در كناز عمر خود و اوقات پر قيمت خويش در طاعت ربّ كه اداى حقوق خالق و مخلوق است مصرف كنند بدون شك در عالم بعد و جهان آخرت به نتايج مثبت برنامه هاى خود كه رضاى خدا و بهشت است مى رسند، و آنان كه قدر نعمت ها را ندانند و آنها را در كنار اوقات خود و شب و روز خويش صرف گناه و معصيت كنند البتّه در جهان پس از مرگ به عواقب سوء اين گونه زندگى برخورد مى كنند، و اين دو نوع برخورد كه در جهان ديگر در گردونه حاكميّت حضرت اللّه براى انسان پيش مى آيد عين عدل و داد حضرت اوست. ما انسانها لازم است در زمينه نعمت هاى حقّ به چهار مسئله بسيار مهم توجّه داشته باشيم:
1ـ كمال نعمت 2ـمقدار نعمت 3ـتوجه به نعمت 4ـتبديل نعمت.
1ـ خداوند بزرگ در امور ظاهريّه و باطنيّه آنچه را مورد نياز انسان بوده به طور كامل در اختيارش قرار داده و در اين زمينه بدون ترديد چيزى فروگذار نشده است.
قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد: أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْم وَلاَ هُدىً وَلاَ كِتَاب مُنِير:
نعمت هاى ظاهرى و باطنى حقّ بر شما و تمام است، اين بعضى از مردم هستند كه درباره صاحب نعمت و برنامه هاى او بدون تكيه بر حجّت عقلى و هدايت و الهام فطرى و نور دين مجادله مى كنند و با حضرتش با اين همه عنايت به مخالفت بر مى خيزند.
2ـ مقدار نعمتى كه در اختيار انسانهاست به هيچ عنوان قابل شمارش و احصا نيست، كه نعمت هاى حقّ بيرون از حدّ و عدد، در گردونه حيات انسان قرار داده شده، تنها شمارش سلّول هاى بدن را گفته اند اگر تند شمارى در هر ثانيه هزار عدد بشمارد، سيصد هزار سال به طول خواهد انجاميد چه رسد به شمردن اصل نعمت هاى و سلّول ها و اتم ها و جِرم هائى كه در آنهابه كار رفته. خداوند در قرآن مجيد، در اين زمينه مى فرمايد: آتَاكُم مِن كُلِّ مَا سَأَلْتُـمُوهُ وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ:
از آنچه تكويناً و تشريعاً درخواست داشتيد به شما عنايت فرمود، اگر در مقام شمارش نعمت هاى او برآئيد موفّق نخواهيد شد، به تحقيق كه انسان در برابر نعمت هاى حقژ ستم كيش و كافر مذهب است.
3ـ انسان بايد به تمام نعمت هائى كه در اختيار دارد بينديشد كه از كيست و براى كيست و براى چيست، تا با اين انديشه صاحب نعمت را بشناسد و قدر نعمت را بداند و نعمت را بجا مصرف نمايد، تا عدالت فردى و خانوادگى و اجتماعى سامان گرفته و خيمه حيات طيّبه بر پا شود. قرآن در اين زمينه مى فرمايد: اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ:
متذكّر نعمت هائى شويد كه به شما عنايت كرده ام و به عهدم كه خرج نعمت در طاعت ربّ است وفا كنيد تا به عهدتان كه رساندن شما به زندگى پاك و بهشت عنبر سرشت است وفا كنم، و تنها از من بترسيد.
4ـگروهى هستند كه بدون توجّه به صاحب نعمت و خواسته هاى او و بدون توجّه به اوقات عزيز و عمر پر قيمت، نعمتهاى الهى را تبديل به گناه و فسق و فجور وكفر و زندقه مى كنند، اينان مستحقّ حيات نكبت بار وذلّتبارند، وگروهى نعمت هاى حقّ را شكرند و سعى دارند نعمت را در جائى كه حضرت حقّ فرموده خرج كنند، اينان از بهترين بندگان و مستحقّ حيات طيّبه و سعادت سرمدى هستند. درباره آنان كه نعمت را تبديل به گناه مى كنند قرآن مجيد مى فرمايد: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ: آيا نديدى آنان را كه نعمت حقژ را به كفر تبديل كرده و قوم خود را به خانه هلاكت بردند؟!
و در آيه ديگر مى فرمايد: وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ: و كسى كه بعد از آمدن نعمت، به تبديل آن به فسق و فجور و كفر و زنديقه برخيزد بداند كه خداوند را عقاب شديد است. شما به انبياء الهى و اولياء حقّ و ائمّه طاهرين و صالحان
و عابدان و عاشقان و عارفان بنگريد كه گاهى مانند نوح نزدكى به هزار سال در دنيا زندگى كردند ولى ذرّه اى از يك نعمت را بيجا مصرف نكردند! شما به سليمان صاحب مقام و صاحب مال، به يوسف صاحب ملك و درانده علم و خزانه مصر، به ابراهيم بزرگ كه صاحب گوسپندان بود، به اميرالمؤمنين كه صاحب حكومت و زراعت بود، به ديگران كه صاحب عل و ابرو بودند بنگريد، ببينيد نعمت را چگونه قدردانى كردند و كجا مصرف نمودند و خلق خدا در جنب آنان چه سودها بردند!! خداوند رحمت كند استاد بزرگ و عاشق و عارفم مرحو الهى قشمه اى را، مى فرمودند: تمام دواوين شعرا فداى چهار ديوان:
حافظ ـ سعدى ـ مثنوى ـ بابا طاهر!
و همه ديوان بابا طاهر فداى اين يك رباعى:
خوشا آنان كه اللّه يارشان بى *** كه حمد و قل هو اللّه كارشان بى
خوشا آنان كه دائم در نمازند *** بهشت جاودان بازارشان بى
و نيز آن عارف عاشق مى فرمودند: ايّامى كه در خراسان با بودن اساتيدى بزرگ و حكمائى سترگ و فقيهانى عظى القدر مشغول تحصيل بودم ناگهان دلم حال و هواى وطن و شهر و ديار كرد، در صحن مطهّر حضرت رضا به گوش جان و گوش سر شنيدم هاتفى خواند:
خوشا آنان كه اللّه يارشان بى *** توكّلت على اللّه كارشان بى
دلم از حال و هواى وطن با شنيدن آن آواى ملكوتى بيرون آمد و سراسر متوجّه درس و بحث شد. آرى اگر نعمت مقام و نعمت مال و نعمت علم و نعمت آبرو و خلاصه هر نعمتى درهمان جائى كه صاحب نعمت يعنى حضرت حقّ فرموده خرج شود نه يك ثانيه عمر تلف مى شود و نه آدمى نسبت به ديگران منبع ظلم و شرّ مى شود و نه به عذاب حقّ مبتلا مى گردد نه از ارضاى حقّ و بهشت الهى محروم مى گردد. شقيق بلخى به هارون گفت: حكومت دربانى جهنّم است، گفت: چگونه؟ گفت: بيت المال را در اختيارت گذارده اند تابه مستمندان و فقرا و مستضعفان برسى تا بر اثر فقر دچار معصيت نشوند و مستحقّ عذاب. شمشير و اسلحه به دستت داده اند تا با دشمنان خدا بجنگى ، مباد كه بر مسلمين هجوم كردهفرهنگ آنان ار به نابودى بكشند و اهل جهنّم شوند. و تازيانه در اختيارت آمده تا حدود خدا را جارى كنى محض اينكه جامعه دچار فساد نشود. اگر اين امور را مراعات نكنى و مسلمانان دچار عذاب فردا شوند به تلافى اين برنامه خودِ تو به جهنّم خواهى رفت و به اندازه آنان كه بر سرشان حاكم بودى به عذاب دچار خواهى شد!
اكنون بيئيد از طريق قرآن مجيد و روايات وضع بدكاران و نيكوكاران را در قيامت مشاهده كنيم. بر هر مكلّفى واجب است قرآن مجيد را با تدبّر و تفكّر و روايات را با توجّه و تقّل مطالعه كند ورنه از ثمرات آياتو و روايات محروم مانده و چيزى از اين سفره گسترده الهى نصيبش نخواهد شد. تدبّر در آيات و رواياتى كه مسئله مرگ و برزخ و ملك الموت و قيامت و حساب و كتاب و ثواب و عقاب را مطرح كرده اند انسان را به اصلاح ظاهر و باطن واداشته و به كنترل عقو و نفس و قلب و چشم و گوش و زبان ودست و شكم و شهوت و پا موفّق مى كند. قرآن و روايات كيفيّت مرگ صالح و طالح و نحوه برخورد ملك الموت و برزخ و قيامت را با آنان به طور كامل بيان مى كند و تدبّر در اين امور جهت اصلاح تمام جوانب وجود، لامز و واجب است. من از هر كدام نمونه اى را ذكر مى كنم، زيرا بيان تمام آن واقعيّات نيازمند به تأليف كتب متعددى است ك خوشبختانه علاّمه بزرگ مرحوم مجلسى در مجلّداتى از «بحار» اين برنامه را به خوبى از عهده بر آمده اند، هر كس علافه دارد مى تواند تفصيل مسئله را در آنجا ببيند.
منبع : برگرفته از کتاب دیار عاشقان استاد حسین انصاریان