سعيد بن مسيب مجمع كمالاتى چون بندگى و زهد و پارسايى و فقه و حديث بود.
امام رضا عليه السلام به تشيع واقعى او گواهى داده است و امام سجاد عليه السلام درباره او فرمود:
سعيد بن مسيب نسبت به معارف گذشته داناترين مردم [زمان خود] بود.
و امام صادق عليه السلام درباره او فرمود:
او از افراد مورد اطمينان على بن الحسين عليه السلام بود .
سعيد دخترى داشت داراى جمال ظاهرى و باطنى، عبدالملك بن مروان دختر او را براى فرزندش هشام خواستگارى كرد ولى او به فرماندار مدينه كه واسطه اين ازدواج بود گفت: من ابداً به اين ازدواج رضايت نمى دهم و دختر به فرزند پادشاه مملكت نمى دهم!!
روزى به يكى از شاگردانش كه نزد او معارف الهى مى آموخت گفت:
چرا چند روزى است به درس نمى آيى؟ گفت: استاد! همسر جوانم از دنيا رفت و من در اين چند روز سرگرم امور او بودم به اين خاطر از كلاس درس باز ماندم، استاد گفت: بدون همسر به سر نبر، تا دير نشده ازدواج كن، گفت: استاد! من از مال دنيا دو درهم بيشتر ندارم و براى من قدرت اقتصادى جهت ازدواج وجود ندارد، استاد گفت: غصه مال دنيا را نخور سپس عقد دخترش را براى شاگردش خواند و وى را از رنج تنهايى نجات داد و به زندگى دلخوش كرد.
شاگردش مى گويد: استاد چهل سال بود به خانه كسى وارد نشده بود ولى آن روز كه دخترش را براى من عقد كرد وقت غروب در زد، هنگامى كه در را باز كردم ديدم سعيد است دخترش را آورده و دستش را در دست من گذارد و رفت!!
گفتم: دختر! از سرمايه و زينت و زيور چه دارى؟ گفت: حافظ همه قرآنم! گفتم: مهريه چه مى خواهى؟ گفت: حديثى به من بياموز، گفتم:
«جهادُ المَرأَةِ حُسْنُ التَبَعُّلِ» .
جهاد زن، به صورتى نيكو شوهردارى كردن است.
سعيد بن مسيب كه از پرورش يافتگان مكتب اهل بيت عليهم السلام و عاشق امام سجاد عليه السلام و محصولى نيكو از شجره طيبه دين است مى گويد:
مدينه دچار قحطى و خشكسالى شد و مدتى زياد از باران رحمت محروم گشت.
مردم به نماز استسقا و دعا و انابه به بيابان رفتند، من هم همراه آنان به محل نماز و دعا آمدم ولى آن جمعيت را لايق اجابت دعا و نزول باران نديدم.
غلامى سياه چهره را مشاهده كردم كه در كنار تپه اى سر بر خاك نهاده و با حالى خوش و نيتى پاك و اخلاصى ملكوتى براى نزول باران دعا مى كند، دعاى او مستجاب شد، منطقه را ابر باران زا گرفت و باران به شدت از آسمان بر زمين ريخت.
او پس از دعا به سوى شهر حركت كرد، او را دنبال كردم تا محل زندگى اش را بشناسم و به او ارادت ورزم، نزديك حرم پيامبر صلى الله عليه و آله وارد خانه امام سجاد عليه السلام شد.
به محضر حضرت مشرف شدم و او را از حضرت درخواست نمودم كه به من ببخشد و من او را به خانه خود انتقال دهم و در خدمتش باشم.
حضرت فرمان داد همه غلامان را حاضر كردند ولى او در جمع آنان نبود، گفتم: هيچ يك از اينان را نمى خواهم زيرا كسى كه مورد نظر من است در ميان ايشان نيست، به حضرت گفتند: تنها غلامى كه مانده، خدمتكار اصطبل است، فرمود: او را هم آوردند.
به حضرت گفتم: اين غلام منظور من است، حضرت فرمود: غلام! تو را به سعيد بخشيدم، به شدت به گريه نشست و گفت: سعيد! مرا از زين العابدين عليه السلام جدا مكن، من يك لحظه تاب فراق محبوبم را ندارم.
او را رها كردم و رفتم پس از رفتن من، سر به سوى خدا برداشته و به خاطر فاش شدن رازش از حضرت حق طلب سفر به آخرت نموده بود، چيزى از اين داستان نگذشت كه امام سجاد عليه السلام براى تشييع جنازه غلام دنبال من فرستاد!!
دوستان و عاشقان اهل بيت عليهم السلام و مطيعان آن بزرگواران كه براى هدايت انسان از جانب خدا گمارده شده اند، داراى شخصيتى نورى و ملكوتى اند و وجودشان و منش و رفتارشان چون به محور حق مى چرخد در حقيقت هماهنگ با كلّ نظام هستى هستند و اين هماهنگى سبب معروف بودن آنان نزد همه موجودات هستى و محبوبيتشان در پيشگاه آسمانيان و زمينيان وابسته به حق است.
در زيارت امين اللَّه آمده:
«مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيائِكَ مَحْبُوبَةً فِى أَرْضِكَ وَسَمائِكَ... مُشْتاقَةً إِلى فَرْحَةِ لِقائِكَ».
خدايا مرا عاشق و دوستدار برگزيده اوليائت قرار ده و محبوب و معشوق در ميان زمينيان و آسمانيان فرما... و به شادى ديدارت مشتاق كن.
«أَبْوابَ الْإِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ».
و درهاى اجابت دعا به روى اينان باز است.
اين هماهنگى معنوى و ظاهرى مايه رشد آنان و رسيدنشان به اوج شخصيت و استقامت و پايدارى شان در دين و اجابت دعايشان در دنيا و آخرت است.
انسانى كه به خاطر دورى از خدا و آشنا نبودن با پيامبران و امامان در وادى انحراف قدم مى زند، باطنش به انواع رذائل آلوده و ظاهرش در انواع گناهان غرق است، با همه نظام هستى ناهماهنگ و بلكه وصله اى ناجور در نظام آفرينش است.
او داراى حركت نزولى است و نهايتاً اگر بيدار نشود و توبه نكند به بى نهايت پوچى و پوكى مى رسد.
او نمى تواند محبوب دل هاى پاك گردد و در مشكلات پيچيده فرياد رس ندارد و دعايش- به فرض اين كه دعا كند- به اجابت نمى رسد.
ماه شب چهارده براى كسى نصف مى شود و چاه خشك با آب دهان كسى پر آب مى گردد و درخت خشك با تكيه دادن كسى سبز برمى گردد كه وجود و اطوار و رفتار و اخلاقش و ظاهر و باطنش به خاطر ايمان و اخلاق حسنه و عمل صالح هماهنگ با همه نظام هستى است.
منبع : پایگاه عرفان