پا 2 عدد تنه 1عدد ساق 2 عدد سر 1 عدد - ران 2 عدد اسکلت 243 عدد - دست 2 عدد روابط اسکلت 150 عدد - بازو 2 عدد عضلات 450 جفت - آرنج 2 عدد قلب داراى 4 حفره - باز و بسته شدن در شبانه روز 110 هزار مرتبه - تحویل خون به بدن در 24 ساعت معادل 10520لیتر - قدرت فعالیت قلب به اندازه آسانسورى که 3 سرنشین را به ارتفاع صدمتر بالا ببرد. - باز و بسته شدنش در70 سال 3 میلیارد مرتبه - شبکه لوله کشى بدن بهوسیله رگها 560 میلیون متر - گلبول خون 25 ترلیون - مجموع گلبولهاروى هم به صورت یک ستون 37میلیونو500هزار متر. - کلیه داراى 200 میلیون حفره - هر حفره 5 سانتى متر - طول مجموع حفره ها 100 کیلومتر - تصفیه خون بهوسیله کلیه در شبانه روز معادل 500 لیتر - ریه داراى 350 میلیون حفره - عمل اکسیژن گیرى شبانه روز 700 لیتر - پوست 5/1 متر مربع - در هر سانتى متر مربع پوست 5000 دگمه عصبى - مجموع مراکز عصبى 4 میلیون - روده کوچک 8 متر - در هر سانتى متر مربع 4000 غده - هر غده داراى 3000 سلول - هر سلول داراى 100 لوله تنفس - مغز 14 میلیارد سلول
شبکه سیم کشى ومخابرات 480 میلیون مترمعادل12مرتبه دور کره زمین - گوش 24 هزار عامل عصبى و... و.. خداى بزرگ در قرآن مجید مى فرماید: اگر بخواهید نعمتهاى مرا که به شما ارزانى داشته ام بشمارید از عهده شما خارج است. راستى نعمتهایى که در بوجود آوردن انسان و ادامه حیاتش در کارند، قابل شمارش نیست، اینجاست که باید توجه خوانندگان عزیز را به چند سوال معطوف داشته و بپرسم با تمام این مراتبى که در سطور گذشته خواندید، آیا انسان که در تمام برنامه هاى حیاتیش در سیطره قانون و اراده حق است، مى تواند در زندگى خانوادگى و اجتماعى بى نیاز از قانون الهى باشد؟ آیا آزاد است هر چه دلش بخواهد انجام دهد، و هر عملى خواسته باشد پیاده کند، گر چه به نظام زندگى دیگران ضرر وارد کند؟ آیا عوامل عالى حیاتى و آنچه در کارند بى هدف و بى نتیجه در کارند؟ آیا انسان جز خوردن و آشامیدن و اعمال شهوت تکلیف دیگرى ندارد؟ آیا زندگى مفهوم واقعیش همین است که گروهى بى بند و بار پنداشته اند؟ آیا صلح و صفا، و اخلاق پسندیده در سایه هر مکتبى پدید مى آید؟ آیا بشر در پیروى از برنامه هاى مناسب با حیاتش محتاج به خداوند نیست؟ آیا جز آفریدگار جهان کسى عالم و آگاه به تمام مصالح و مفاسد است؟ آیا روش پیامبران عالى قدر و انسان دوست نباید مورد عمل قرار بگیرد؟ آیا در سایه قوانین غیر حق زندگى آرامى بدست مى آید؟ آیا برنامه اى منظم و حساب شده عالم دلیل بر آفریدگار جهان نیست؟ و آیا... اگر از طرف انسانها اقدام به زنده کردن معارف در وجودشان نشود، و ثروت درونى خود را آشکار نسازند، و فشارى که زندگى فعلى در درون آدمى مى آورد احساسس نکنند، روح در درون آنان همچون سنگ مى شود و انسان به صورت ماده بى جانى درمى آید. زندگى انسان و حیات جاودانى رو به پیش او بسته به این است که با واقعیتى که روبروى اوست ارتباط برقرار سازد، و آنچه این ارتباط را برقرار مى سازد معرفت است،و معرفت همان ادراک حسى است که به وسیله فهم حالت کمال و پختگى پیدا کرده باشد. میوه معرفت یک زندگى به تمام معنى سالم و صحیح است که در پرتو انسان به تمام حقوق انسانیتش دست پیدا کرده و دیگران هم در سایه زندگى آدمى به حقوق خود مى رسند. البته در میان تمام مکتب هایى که براى نگه داشتن انسان در اصول انسانى پدید آمده مکتبى زنده تر و اصولى تر همانند مکتب انبیاء نیست، زیرا تمام افکار و نتیجه افکار آن بزرگ مردان از وحى سرچشمه گرفته و با فطرت و طبیعت بشر هماهنگ است. آنان انسان را به پاسخ دادن به نداى فطرت و طبیعت دعوت کردند، و در این راه تربیت شدگانى بوجود آوردند که نظیر آنان را در هیچ مدرسه اى نمى یابیم.