از امتیازات فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و شیعه این است که ابتدا مردم را دعوت به تعقل و تفكر و بعد دعوت به علم و رفع جهل می کند ، و به دنبال آن باب توحید ميشوند و سپس باب اضطرار به حجّت را مطرح می کند ؛ بر خلاف دیگران که مستقیما وارد باب توحید می شوند و بابی بنام اضطرار به حجت در کتب آنها وجود ندارد و نیز مباحث عقل و علم را به گستردگی مکتب اهل بیت علیهم السلام و شیعه مطرح نکرده اند ؛ زیرا هرچیزی که باعث شود عالمان آن مکتب جاهل تر و نفهم تر بمانند ، این نقشه برای تداوم نیات سوء استعماری آنها و کمک به اهداف دولتهایی که دنباله رو دولت های اموي و عباسي باشند ، موثر است .
اين كه قرآن مجید این همه دعوت به مطالعه ، تعقل، انديشه و علم ميكند ، فقط به خاطر اين است كه شرك و عوارض آن را معالجه بكند كرسي قلب ، ظرف و جایگاه حکومت تشریعی خداوند واقع شود تا حاکمیت معبودهای باطل نابود شوند . اميرالمؤمنين علی (علیهم السلام) دربارة مؤمن واقعي می فرمایند: «المؤمن كالجبل الراسخ لا تحركه العواصف» (الفضائل و الرزائل )45 مومن مانند کوه محکمی است که بادهای سخت و طوفانی نمی تواند او را جابجا کند ؛ یعنی فرهنگ هایی که مزدورانه ساخته شده و آمیخته با سفسطه و وسوسه است و رنگ علمی هم به آن می دهند ، نمی توانند در انسان مومن اثر گذار باشند . به قول سعدی :
موحد چه در پاي ريزي زرش چه شمشير هندي نهي بر سرش
هراس و اميدش نباشد ز كـس بر اين است بنيان توحيد و بس
منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی