چون از خانه خارج شدى ادب در راه رفتن را مراعات كن و ادب در اين است كه با آرامش دل و آرامش بدن حركت كنى ، از افراط و تفريط در راه رفتن اجتناب كن ، از حركت هاى لغو و بيهوده و اعمال ضد حق بر حذر باش و در درون و برون خود متذكر حضرت حق باش كه با متذكر بودن نسبت به حق و شؤون حضرت او كه انبيا و ائمه و اوليا و حلال و حرام و قبر و برزخ و قيامت و حساب و كتاب است از تمام خطرات بيرون از منزل كه عبارت از نگاه به نامحرم ، رابطه نامشروع ، ظلم به زيردست ، مال حرام ، احتكار جنس ، تقلب و خدعه و حيله و مكر با مردم و ...
مصون خواهى بود .
در روايات آمده كه روزگارى بر مردم بيايد كه مؤمن از خانه خارج شوند ، ولى كافر و بى دين به منزل برگردند !!
چون سِرّا و جَهرا ياد حضرت او باشى ، شيطان و شياطين از حمله به تو و ضربه زدن به شؤون معنوى تو عاجز خواهند بود . و اگر بخواهى مسئله ذكر و ياد خدا سِرّا و جَهرا به وقت بيرون بودن از خانه در تو قوى و با شدت باشد ، لازم است هر روز در هنگام خروج از خانه يا هرچند روز يك بار خدمت يكى از مردان الهى و عالمان ربانى رسيده و از نفس پاك او همت گرفته روح و جان و قلب و سر خود را قوت بخشى و بدان كه بدون توسل به ذيل عنايت انبيا و ائمه ، يا جانشينان آن بزرگواران به پايان راه نخواهى رسيد و هماى سعادت بر سرت به پرواز نخواهد آمد .
گفته اند : اصل عبادت و مسلمانى ، روى آوردن است به مردان حق ، اگر به هزاران نوع طاعت آراسته باشى و به علوم و اخلاق پيراسته ، چون منكر ايشان شوى ، مردود حق گردى ، دليل بر آن در زمان مصطفى صلى الله عليه و آلههركه به او رو نياورد و منكر حال او گشت حق تعالى طاعت ها و عبادت هاى آن كس را از سلك معصيت شمرد ، بلكه از كافران و مردودان گشت و در آخر علف دوزخ شد
•بى وجود مصطفى آن طاعتت
زان كه عاصى دارد اميد نجات
ليك آن طاعت كه بى احمد بود
نيست كافر را اميدى از خدا
پس بگير آن مرد را و دم مزن
تا كشد از چاه كفرت بى رسن
•هست ناخوش تر زفسق و معصيت
بعد توبه مى رسد او را صلات
آدمى از كرد آن كافر شود
زانكه باشد كفر را دوزخ جزا
تا كشد از چاه كفرت بى رسن
تو هر روز و هر ساعت محتاج به تذكرى ، چون هر لحظه در معرض بزرگ ترين خطرهايى ، چه بهتر كه برايت خضر راهى باشد و تو به وقت خروج از خانه در ابتداى روز او را ببينى و به وقت برگشتن به منزل هم او را ملاقات كنى كه همت و نفس و نصيحت و حكمت او تو را از افتادن در قيود سخت و خطرناك شيطانى حفظ كند و حداقل در كسب و كار و رابطه با مال و پول كه سخت ترين جاذبه ها و كشش را دارد ، تو را از حرام خدا حفظ نمايد كه روزى انسان با توجه به سعى و كوشش و كار و فعاليتى كه دارد از حلال و رزق طيب و طاهر مقرر شده و آدمى بايد به حلال خدا كه از راه كسب مشروع به دست مى آورد قانع باشد .
پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله فرمود :
اى مردم ! مى دانيد خداى شما چه مى گويد ؟ گفتند : خدا و رسول او بهتر مى داند . فرمود : در استواى بر عرش و نظر بر خلق مى فرمايد : بندگان من !
شما مخلوق من و من خالق شمايم و روزى شما به دست من است ، در آنچه من براى شما تكفل كرده ام خود را به رنج و مشقت و به خصوص بلاى حرام دچار نكنيد ، روزى را از من بخواهيد و خود را براى من قرار دهيد ، حوائج خود را به من اظهار نماييد ، من روزى شما را بدون افتادن در رنج و مشقت حرام و رنج اضافى مى رسانم . اى مردم ! مى دانيد خداى شما چه گفته ؟ گفتند : خدا و رسول بهتر مى داند .
فرمود : خداوند مى فرمايد : انفاق كنيد تا بر شما انفاق كنم و وسعت به اهل و عيال و مردم بدهيد تا بر شما وسعت بدهم ، تنگ نگيريد كه بر شما تنگ خواهم گرفت ، ابواب رزق به عرش من در شب و روز باز است ، من رزق را به بنده ام بر اساس نيت و بخشش و صدقه و انفاقش نازل مى كنم ، هركس دست باز داشته باشد ، من هم نسبت به او دست باز خواهم داشت و هركس سخت بگيرد و كم خرج كند نسبت به او سخت خواهم گرفت !! چه نيكوست كه انسان وقتى با مال حرام روبرو شد ، هرچند زياد باشد براى خاطر خدا صبر كند و استقامت ورزد كه به حرام آلوده نشود . محاسبى مى گويد :
لِكُلِّ شَىْ ءٍ جَوْهَرٌ وَجَوْهَرُ الإِنْسانِ العَقْلُ وَجَوْهَرُ العَقْلِ الصَّبْرُ . براى هر چيز حقيقتى است و حقيقت انسان عقل است و حقيقت عقل صبر و پايدارى و استقامت است .
كسى كه در حرام خدا صبر پيشه كند ، دلش به انوار معرفت روشن گشته و جانش ظرف تجلى صفات خواهد شد و كششى در قلب او نسبت به حضرت يار پيدا خواهد شد كه از طرفى نسبت به تمام امور به آرامش خواهد رسيد و از طرفى نسبت به محبوب تا رسيدن به مقام وصل واله و حيران و بى قرار خواهد گشت .
اين دل شكسته خطاب به محبوب واقعى چنين سروده ام :
•اى نور دل و فروغ جانم
در آتش هجرت اى دل آرام
بردى دل من به يك اشارت
تا روى تو بينم اى مه حسن
درمان نشود اگر غم هجر
باز آى و به من عنايتى كن
احوال مرا چگونه خواهى
با قوت عشق گير دستم
مسكينم و زار و ناتوانم
•رويت بنما كه جان فشانم
سوزد همه مغز استخوانم
رحمى بنما كه در فغانم
بنشسته به خاك آستانم
برگو كه چگونه زنده مانم
تا دل زغم تو وارهانم
آنسان كه تو خواهم من آنم
مسكينم و زار و ناتوانم
[ سَئَلَ بَعْضُ أصْحابِ أَبي الدرداء أَهْلَ دارِهِ عَنْهُ فَقالَتْ : خَرَجَ ، فَقالَ : مَتى يَعُودُ ؟ قَالَتْ : مَتى يَرْجِعُ مَنْ رُوحُهُ بِيَدِ غَيْرِهِ ؟! وَلا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعا وَلا ضَرّا]
بعضى از ياران ابوالدرداء به درب خانه اش آمدند و از همسر او پرسيدند كه او كجاست ؟ گفت : بيرون رفته است . گفتند : كى مى آيد ؟ گفت : چه سؤالى است ؟
كسى كه روحش و جانش به دست ديگرى است ، كى بر مى گردد ؟ كسى كه مالك خود نسبت به نفع و ضررى نيست ؟ !
بعضى از زنان تربيت شده معارف الهى ، راستى از چه معرفتى برخوردار بودند گاهى زنان با معرفت و آنان كه در مدرسه انبيا و امامان عليهم السلام تربيت شدند براى همه انسان ها در تمام زمينه ها درس و عبرت اند .
فيض كاشانى آن عارف بزرگ و عالم سترك مى گويد :
بعضى از زنان ، اوّل صبح تا كنار درب خروجى منزل به بدرقه شوهر مى آمدند و به وقت خداحافظى مى گفتند : اى مرد خانه ! مطمئن باش كه من و فرزندانت به توفيق الهى به گونه اى تربيت شده ايم كه حاضريم به حداقل غذا و لباس و مسكن قناعت كنيم ، مبادا به وقت كسب ما را در نظر گرفته و بگويى بايد به زندگى گشايش بدهم تا زن و فرزندم راحت باشند ، آن گاه حدود و مقررات الهى را شكسته دست به حرام آلوده كنى ؛ من و فرزندانت در قيامت مسؤوليت خطا و اشتباه و به حرام افتادن تو را قبول نخواهيم كرد و چنانچه به عنوان ما دست به حرام بيالايى ما در محضر حضرت حق عرضه خواهيم داشت : بار خدايا ! ما در دنيا قناعت كردن خود را به اين مرد اعلام كرديم و او بدون اطلاع ما دست تجاوز به قانون تو دراز كرد و ما امروز مشاركت در خطاى او را قبول نداريم !!
چه بسيار زنان بيدار دل و با معرفتى بودند كه علت سعادت شوهران و فرزندان گشتند . چه بسيار زنانى بودند كه در كنار همسرانشان با سختى ها و مشكلات زندگى ساختند و شوهران خود را تشويق به استقامت كرده ، از انحراف آنان از صراط مستقيم الهى جلوگيرى كردند . درس اين زن يك جهان معرفت و يك دنيا علم است .
آرى ، هيچ كس مالك نفع و ضرر نسبت به نفس خود نيست و زمام حيات و زندگى فقط و فقط به دست خداست .
خوشا به حال آن انسان هايى كه در تمام شؤون حيات متذكر حق و متوجه حضرت محبوبند و حضرت محبوب متوجه آنان ؛ به قول عارف عالم ، شيخ مصلح الدين سعدى شيرازى :
•خرم صباح آن كه تو بر وى نظر كنى
آزاد بنده اى كه بود در ركاب تو
ديگر نبات را نخرد مشترى به هيچ
اى آفتاب روشن و اى سايه هما
من با تو دوستى و وفا كم نمى كنم
مقدور من سرى است كه در پايت افكنم
دانى كه رويم از همه عالم به سوى توست
زنهار اگر تو روى به روى دگر كنى
•فيروز روز آن كه تو بر وى گذر كنى
خرم ولايتى كه تو زان جا سفر كنى
يك بار اگر تبسم هم چون شكر كنى
ما را نگاهى از تو تمناست گر كنى
چندان كه دشمنى و جفا بيشتر كنى
گر زان كه التفات بدين محتضر كنى
زنهار اگر تو روى به روى دگر كنى
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان