ذكر قلب عبارت از ياد خداست و اين ياد ، معلول معرفت انسان به حضرت اوست .آن معرفتى كه ثمره اش يافتن و درك « لا إله إلاّ اللّه » ، و « لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه » ، و « لا مؤثّر فى الوجود إلاّ اللّه » ، و « ليس فى الدّار غيره ديّار » است .
علم به فقر ذاتى
انسان چون نسبت به خود و تمام آفرينش به درياى فكرت فرو رود ، به اين نتيجه مى رسد كه همه موجودات ، فقير بالذات و محتاج مطلق اند و به اين حقيقت دست مى يابد كه هيچ يك از موجودات عالم را بزرگى نمى رسد و در وجود آن ها هم علّتى كه سبب ادّعاى بزرگى از طرف آنان شود وجود ندارد .در پايان اين فكر نورانى و انديشه روحانى حقارت و فقر ذاتى تمام موجودات برايش آشكار شده و عظمت بى نهايت در بى نهايت محبوب در آيينه دلش تجلّى مى كند .چون فقر خالص را در ذات موجودات ببيند و عظمت را به تنهايى در محبوب حقيقى عالم مشاهده كند ، تمام حجاب هايى كه قبل از اين دو نظر ـ نظر به فقر ذاتى موجودات و عظمت منحصر به حق در قلبش بود از ميان برداشته شود و دلى كه قبل از مشاهده بزرگى حق و حقارت موجودات ، دچار حجاب ها بود عرش الهى گردد و از آسمان ها و زمين وسعتش بيش تر شود !! در اينجاست كه دست حاجت بردن به سوى غير خدا قطع شود و جز دامن رحمت و عنايت و لطف و محبّت او در دست نماند .
در اينجاست كه بر انسان معلوم مى شود تمام موجودات با همه قدرتى كه از طرف حق به آن ها عنايت شده از درمان كوچك ترين درد انسان عاجز و تنها خداست كه حلاّل تمام مشكلات است . در اينجاست كه موجوديّت ناچيز انسان با اتّصال به انوار حقيقت ، از ناسوت نجات پيدا كرده و پرواز كنان به سوى خطّه لاهوت به حركت آيد .و اينجاست كه مشرّف به شرف خلافة اللهى گشته و در زمين به خاطر فنا شدن در حق ، كار خدايى كند . اديب ارجمند ، ملاّ محمّدباقر لارى به پيشگاه مولا چنين عرضه مى دارد :
كريما رحيما جهان داورا عطا پرورا معدلت گسترا
خداوندگارا خدايى تو راست زما عجز و قدرت نمايى تو راست
تويى دادخواه و تويى دادرس تويى بيگه و گاه فرياد رس
تويى آگه از هر نهان همه تويى هم نهان هم عيان همه
على را شبانگاه بيتوته نيز نگه داشتى زآن گروه سيتز
الهى الهى تو را بنده ام به خاك نيازت سرافكنده ام
سرافكنده آستان توام غبار ره آستان توام
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان