هم چنان كه در مقدمه روايت اشاره شد، عزلت در اسلام به معناى جدايى و كناره گيرى از فاسدان و ناپاكان است، براى اين كه انسان بتواند از اثرگيرى و رنگ پذيرى از آنان در امان بماند و تا بتواند تا ريشه كن كردن فساد فاسدان حركت كند.
در عزلت به اين مفهوم روايات مهمى وارد شده كه لازم است به قسمتى از آن ها اشاره شود.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
به يكى از انبياى بنى اسرائيل وحى شد: اگر لقاى مرا در فرداى قيامت در حظيره قدس دوست دارى، در دنيا تنها، غريب، غصه دار و وحشت زده از مردم باش، همانند پرنده اى تنها كه در سرزمين بى آب و علف پر مى زند و از سر درختان مى خورد و از آب چشمه ها مى آشامد و چون شب مى رسد به لانه تنهايى مى رود و از بودن با طيور مى پرهيزد، با پروردگارش انس مى گيرد و از طيور وحشت مى كند .
اين تنهايى و غربت و حزن و غصه و وحشت كه در روايت دستور داده شده در برابر بدكاران جامعه است، يعنى آنان كه يك پيامبر صلى الله عليه و آله يا يك انسان صالح از هدايت آنان مأيوس است و بودن با آن ها، جز ضرر و خسارت، سودى براى انسان ندارد.
قالَ أميرُالمُؤمِنينَ عليه السلام: أيُّهَا النّاسُ طُوبى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَأكَلَ كَسْرَتَهُ وَبَكى عَلى خَطيئَتِهِ وَكانَ مِنْ نَفْسِهِ فى تَعَبٍ وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَةٍ.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى مردم! خوشا به حال كسى كه به خاطر حفظ خود از گناه و گناهكاران كمتر از خانه بيرون مى آيد و تكه نان خود را خورده و بر گناهش مى گريد، خود را در تمام امور خير به رنج و ناراحتى مى اندازد، تا مردم در كنار او راحت بوده از مشكلاتشان برهند.
قالَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله: ثَلاثٌ مُنْجِياتٌ: تَكُفُّ لِسانَكَ وَتَبْكى عَلى خَطيئَتِكَ وَتَلْزِمُ بَيْتَكَ «3».
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: سه چيز باعث نجات است، نگهدارى زبان و گريه بر گناه و كمتر از خانه بيرون آمدن. «كنايه از كمتر رابطه داشتن با كسانى است كه انسان از آنان اثر سوء مى گيرد».
عَن عَلىٍ عليه السلام قالَ: قالَ عيسَى بْنُ مَرْيَمَ: طُوبى لِمَنْ كانَ صَمْتُهُ فِكْراً وَنَظَرُهُ عَبْراً وَوَسْعُهُ بَيْتَهُ وَبَكى عَلى خَطيئَتِهِ وَسَلِمَ النّاسُ مِنْ يَدِهِ وَلِسانِهِ .
على عليه السلام مى فرمايد: عيسى بن مريم فرمود: خوشا به حال كسى كه، سكوتش فكر و نظرش عبرت و جاى در خانه اش داشته باشد و بر گناهانش گريه كند و مردم از دست و زبانش سالم باشند.
قالَ الكاظِمُ عليه السلام لِهُشامِ بْنِ الْحَكَمِ:
يا هُشامُ! الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلامَةٌ عَلى قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ اعْتَزَلَ أهْلَ الدُّنيا وَالرّاغبينَ فيها وَرَغِبَ عِنْدَ اللّهِ وَكانَ اللّهُ أنيسَهُ فِى الوَحْشَةِ وَصاحِبَهُ فِى الْوَحْدَةِ وَغِناهُ فِى الْعيلَةِ وَمُعِزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشيرَةٍ يا هُشامُ قَليلُ الْعَمَلِ مَعَ الْعِلْمِ مَقْبُولٌ مُضاعَفٌ وَكَثيرُ الْعَمَلِ مِنْ أهْلِ الْجَهْلِ مَرْدُودٌ .
امام كاظم عليه السلام به هشام فرمود: اى هشام! پايدارى بر تنهايى علامت قدرت عقل است، كسى كه نسبت به حضرت حق متعهد است از اهل دنيا و عاشقان نسبت به آن دورى مى گزيند و به آنچه نزد خداست رغبت نشان مى دهد و خداوند در وقت وحشت در تنها ماندن از اهل دنيا انيس او و در وحدت رفيق اوست، حق تعالى سرمايه او در تنگدستى و عزت او بدون عشيره است، اى هشام! عمل كنم و اندك در صورت معرفت داشتن به چند برابر ارزشش قبول است و بسيارى عمل با جهل و نادانى مردود است.
در اين روايت بسيار مهم دقت كنيد كه امام كاظم عليه السلام منظور از عزلت را، خانه نشينى و جدايى مطلق از مردم نمى داند، بلكه منظور از عزلت و كناره گيرى، عزلت از اهل دنيا و راغبان نسبت به آن است، يعنى آن دسته از مردم كه غرق در ماديگرى و هواها و شهوات هستند كه اگر انسان با آنان آميزش و مصاحبت داشته باشد به خزى دنيا و عذاب آخرت دچار مى شود.
در هر صورت حقيقت عزلت در فرهنگ اسلام، همان ترك مراوده و معاشرت با اهل گناه است كه فقهاى عظام در كتب فقهى در باب امر به معروف و نهى از منكر عنوان فرموده اند.
منبع : پایگاه عرفان