امام صادق عليه السلام مى فرمايد : به نيكان و بدان خلق خدا به نظر پند و عبرت بنگر و فكر كن كه كجا رفتند و چه شدند ، عاقبت نيكان به كجا رسيد و عاقبت بدان و بدكاران به كجا كشيد ؟
بر تو هم كه يكى از مخلوقات خدايى ، همان خواهد رفت كه بر آنان رفت ، اگر نيكى بر تو عاقبت نيك خواهد آمد و اگر زشتى و بدخو و بى ايمانى بر تو همان خواهد شد كه بر بدان و آلودگان روزگار رفت !
كوشش كن از وضع زندگى گذشتگان ، چه نيكان چه بدان پند گرفته و عبرت آموزى ، تا پس از مرگ هم چون خوبان عالم خوشحال باشى و چون بدان و بدكاران دچار اندوه و تأسف و حسرت نباشى .
اصولاً خداوند بزرگ ، قصدى از بيان سرگذشت خوبان و بدان در قرآن مجيد جز پند دادن به آنان كه در دنيا زندگى مى كنند ندارد . لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأِولِي الْأَلْبَابِ .
براستى در سرگذشت آنان عبرتى براى خردمندان است . آرى ، در دو چهره نيكان روزگار و بدان تاريخ براى اهل خرد درس ها و عبرت ها است ، يوسف براى حكمرانى كه بخواهد اهل عدل باشد درس و عبرت است و فرعون براى كسى كه بخواهد از مسير حق منحرف باشد و به ملتى كه زير دست اويند ستم كند پند و درس است و اين دو نمونه اى از نيكان و بدان تاريخ قرآنند كه خداوند هر دو را براى همگان عبرت قرار داده است .
به قول « جمال انسانيت » كه يكى از بهترين تفاسير سوره يوسف است : يوسف صديق در تاريخ بشريت يكى از شخصيت هاى ممتاز و كم نظيرى است كه عملاً مكتب تربيت و ارشاد و هدايت را باز كرده است و داستان زندگى آموزنده وى براى عموم طبقات درس سعادت و موفقيت است ؛ يعنى براى جوانان نورس كه در معرض طغيان غرائز حيوانى و شهوات سركش قرار دارند ، نيكوترين راهنماى ايمان و تقواست كه بر تمايلات حيوانى غلبه كنند و دامن عفت و طهارت خود را از هرگونه آلودگى پاك نگه دارند . و براى بانوان و دوشيزگان كه ممكن است در مسير آلودگى هاى رسوا كننده واقع شوند كامل ترين وسيله پند و اندرز است كه از عاقبت شرم آور عياشى و هوس رانى بپرهيزند و همواره در پناه ايمان و پرهيزكارى ، طهارت نفس و پاك دامنى خويش را حفظ كنند . و براى زمامداران دلسوز و خيرخواه ، بهترين برنامه عملى است كه تمام نيروها و امكانات خود را در راه خير و سعادت مردم به كار ببرند و با كمال اخلاص و خضوع ، جامعه را به سوى كمال و خوشبختى رهبرى نمايند . قرآن مجيد در سوره يوسف آيه 109 و روم آيه 9 و فاطر آيه 44 و مؤمن آيه 21 و 82 و محمّد آيه 10 به مردم مى فرمايد : در زمين بگرديد و به عاقبت افراد ، ملت ها ، دولت ها ، ثروتمندان كه از شما گاهى داراى جمعيت بيشتر و قدرت برتر و ثروت افزون تر بودند فكر كنيد كه با همه قوت و قدرت چه شدند و كجا رفتند و عاقبت مخالفت آنان با حق به كجا كشيد ! آيا در زندگى برنده شدند ؟ يا با كمال وقاحت و رسوايى و شرمسارى بازنده گشتند و در پايان كار به عذاب الهى دچار گشته و نفرت و غضب و لعنت خدا و انبيا و ملائكه و نيكان را براى خود خريدند ؟!
آرى ، به فرمان امام به حق ناطق حضرت جعفر بن محمد الصادق ، در اوضاع و احوال گذشتگان چه نيكان و چه بدكرداران به ديده عبرت و پند گرفتن بنگر و از هر دو طايفه براى رسيدن به كمال و رشد ، جهت خود درس و پند بساز . سپس از خداوند مهربان درخواست كن والتماس نما كه اى مهربان مولاى من !
اى كريم و رحيم ! اى دادرس و فريادرس ! اى رؤوف به عباد ! اى ياور مستمندان و اميد دردمندان ! مرا از بندگان شايسته و خالصت قرار بده و به من توفيق ملحق شدن به آن بزرگواران را عنايت كن و چون بميرم مرا در زمره ايشان محشور كن كه تو ارحم الراحمينى و گداى بى نوا را از درگاه لطف و كرمت دست خالى و نااميد بر نمى گردانى .
•نگار من تويى و يار غمگسار تويى
چگونه يابم با درد فرقت تو قرار
شكار كردى جانا دل مرا و مرا
چو جويبار است از اشك ديده من زآنك
مباد عمر من و روزگار من بى تو
مرا نه جان هست امروز و نه جهان بى تو
از آن كه جان و جهان من اى نگار تويى
•وگر بهار نباشد مرا بهار تويى
كه جان و دل را آرامش و قرار تويى
زدام عشق به دست آمده شكار تويى
به قد بر شده چون سرو جويبار تويى
كه شادى و طرب و عمر و روزگار تويى
از آن كه جان و جهان من اى نگار تويى
به فرموده امام عاشقان ، تاج عارفان ، اميد بيداران ، روح زنده دلان ، جان جهان و جهان جان ، اميرمؤمنان عليه السلام در دعاى كميل : لِأَيِّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَشْكُو ، وَ لِمَا مِنْها أَضِجُّ وَأَبْكِي ، لِأَلِيمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ ، أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَمُدَّتِهِ . فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِي لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدائِكَ ، وَجَمَعْتَ بَيْنِي وَبَيْنَ أَهْلِ بَلاَئِكَ ، وَفَرَّقْتَ بَيْنِي وَبَيْنَ أَحِبَّائِكَ وَأَوْلِيائِكَ ، فَهَبْنِي يَا إِلهِي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ وَرَبِّي ، صَبَرْتُ عَلَى عَذابِكَ ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِراقِكَ ؟!
براى كداميك از برنامه هايم به سوى تو شكوه برم و براى كداميك از مسائل و مراحل زندگيم به تو ناله كنم ، براى عذاب دردناكى كه جريمه گناهان است ، يا براى بلاى دائمى كه در قيامت ممكن است گريبانم را بگيرد .
اى مولاى من ! اگر مرا در عذاب فردا با دشمنانت قرار دهى و مرا با صاحبان بلا همنشين كنى و بين من و عاشقان و دوستانت جدايى بيندازى ، من بر تمام اين عذاب ها و دردها و رنج ها صبر مى ورزم ، ولى در فراق تو مرا صبرى نيست .
•چون شمع نيمه جان به هواى تو سوختيم
اشكى كه ريختيم به ياد تو ريختيم
پروانه سوخت يكشب و آسود جان او
ديشب كه يار انجمن افروز غير بود
كوتاه كن حكايت شب هاى غم رهى
كز برق آه و سوز نواى تو سوختيم
•با گريه ساختيم و به پاى تو سوختيم
عمرى كه سوختيم براى تو سوختيم
ما عمرها زداغ جفاى تو سوختيم
اى شمع تا سپيده به جاى تو سوختيم
كز برق آه و سوز نواى تو سوختيم
چه نعمتى از اين بالاتر كه خداوند بزرگ به انسان ايمانى محكم ، عمل صالح ، اخلاق حسنه ، فكر دورانديش عنايت كند و اين نعمت هاى بزرگ و پرارزش را بر انسان تداوم بخشد ، آن گاه در لحظه مرگ آدمى را در زمره انبيا و اوليا و نيكان محشور فرمايد . [ وَاحْمَدْهُ وَاشْكُرْهُ عَلى ما عَصَمَكَ عَنِ الشَّهَواتِ وَجَنَّبَكَ عَنْ قُبْحِ أَفْعالِ الْمُجْرِمينَ وَغُضَّ بَصَرَكَ عَنِ الشَّهَواتِ وَمَواضِعِ النَّهْيِ ]
از اين كه خداوند بزرگ بنابر لطف و عنايت و مهرش تو را از شهوات شكم ، غريزه جنسى ، شهوت مال ، قدرت و خيال حفظ كرده و نگذاشته در اين امور به لغزش و عثرت دچار شوى و سعادت دنيا و آخرتت پايمال شود ، آن وجود مقدس و عطا كننده فيض اقدس را شكر و حمد كن ، گرچه از عهده كوچك ترين و كم ترين نعمت او بر نخواهى آمد . به وقت بيرون بودن از خانه حتما ديده ات را از مورد شهوت و آنچه خداى بزرگ به مصلحت تو نهى فرموده فرو پوش كه فرو پوشيدن ديده ، مقدمه كرامت و بزرگوارى و عامل حفظ انسان از خواهش هاى بى جاى نفس و افتادن در انواع گناهان و معاصى و كبائر است .
به نامحرمان نگاه مكن ، به صورت هركس چه مرد چه زن كه تو را به شهوات حيوانى بكشد ، نظر مينداز .
در كوچه و خيابان از نگاه كردن به خانه هاى مردم به هر شكلى كه هست بپرهيز ، در حديث است كه حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و آله از جايى مى گذشت و شخصى در آنجا از شكاف درب خانه كسى نگاه مى كرد ، چون حضرت را ديد گريخت ، حضرت فرمود : اگر به تو دست مى يافتم ، چشم هايت را از حدقه بيرون مى كشيدم . [وَاقْصِدْ في مَشْيِكَ وَراقِبِ اللّهَ في كُلِّ خُطْوَةٍ كَأَنَّكَ عَلَى الصِّراطِ جائِزٌ ووَلا تَكُنْ لَفّاتا وَأَفْشِ السَّلامَ لِأَهْلِهِ مُبْتَدِئا وَمُجيبا ] در راه رفتن ميانه روى را رعايت كن ، نه تند برو نه كند قدم بردار و در هر قدمى و گامى كه بر مى دارى متوجه مراقبت و حكم خدا باش ، فكر كن كه به قدم ديگر نمى رسى ، خداى نخواسته اگر در قدم معصيت باشى و به قدم بعد براى توبه نرسى ، چه مى كنى ؟
در حركت نسبت به امور الهى محتاط باش ، مانند كسى كه از پل صراط مى گذرد ، چنان كه او آنا فآنا گويا در شرف افتادن است و به جناب احديت در كمال جزع و استغاثه ، تو نيز آن چنان باش ، در هيچ حال از ياد حضرت حق غفلت مكن كه مبادا اجل برسد و تو از او غافل باشى . در مسير راه به هريك از برادران مسلمان كه بر مى خورى سلام كن و اگر سلام كنند جواب بده كه پاسخ سلام واجب و ابتدا كردن آن مستحب است .
در اسلام از جمله عمل هاى مستحب كه ثوابش از واجب بيشتر است ، سلام است و مقصود شارع در هر صورت افشاى سلام مى باشد كه در حديث آمده : عَن ابى جعفر عليه السلام : ثلاث درجات : إِفْشاءُ السَّلامِ وَإطْعامُ الطَّعامِ وَالصَّلاةُ بِاللَّيْلِ وَالنَّاسُ نِيامٌ .
امام باقر عليه السلام مى فرمايد : از جمله خصائص مؤمن سه مقام است : افشاء سلام است خواه به بزرگ يا كوچك ، عبد يا آزاد و خوراندن به مردم و نماز خواندن در دل شب آن گاه كه همه درخوابند .
راستى كدام لذت از اين برنامه بالاتر است ، به وقتى كه تمام مردم در رختخواب عافيت درخوابند و عبد در پيشگاه حضرت مولا سر ذلت به خاك عبوديت گذاشته و به ياد گناهانش در حال اشك ريختن و مناجات است كه :
•سر نهاديم به سوداى كسى كاين سر از اوست
گر گل افشاند و گر سنگ زند چه توان كرد
گر به توفان شكند يا كه به ساحل فكند
من به دل دارم و شاهد به رخ و شمع به سر
هوسى خام بود شادى دل جز به غمش
چه نويسم كه سزاوار سپاسش باشد
معنى و لفظ و مداد و قلم و دفتر از اوست
•نه همين سر كه تن و جان و جهان يكسر از اوست
مجلس و ساقى و مينا و مى و ساغر از اوست
ناخدايى است كه هم كشتى و هم صرصر از اوست
آنچه پروانه دلسوخته را در پر از اوست
خنك آن سوخته كش سود و غمى بر سر از اوست
معنى و لفظ و مداد و قلم و دفتر از اوست
در هر صورت در سلام كردن نسبت به كسى تكبر و بخل مكن كه در حديث آمده : بخيل ترين مردم كسى است كه در سلام به مردم بخل داشته باشد . [ وَأَعِنْ مَنِ اسْتَعانَ بِكَ في حَقٍّ وَارْشِدِ الضّالَّ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلينَ ]
و به هركس در مسير حق و امور زندگى از تو كمك و يارى خواست يارى بده و كسى كه راه را گم كرده او را به راهى كه نسبت به آن قصد دارد ، هدايت و ارشاد كن و از اهل جهل و لهو و لعب بپرهيز .
در اين جمله سه موضوع اساسى تذكر داده شده :
1 ـ يارى آن كس كه يارى مى طلبد .
2 ـ راهنمايى گمگشتگان .
3 ـ اعراض از جاهل .
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان